ولیفقیه زهر خورده و طلسم شکسته با سری خمشده و گردنی شکسته سرانجام پس از چهار روز سکوت و این دست و آن دست کردن در میان کارگزاران حکومتی ظاهر شد و طی سخنانی تلاش نمود تا آب ریخته را به جوی بازگرداند. خامنهای که پس از شکست استراتژیک اتمی و قبول تسلیمنامه وین اکنون در ضعیفترین موقعیت ممکن در کلیت نظام آخوندی قرار دارد، حکایت آن کتکخوردهای را میماند که در بازگشت به ولایت خود، رفت به بالای پشتبام و فریاد برآورد: تو که هیچی، پدرت هم هیچ غلطی نمی تونه بکنه،
بهواقع شاید این مثل مناسبترین ترجمان برای سخنرانی بهظاهر شداد و غلاظ ولیفقیه ای در روز عید فطر باشد که در بزرگترین قمار ممکن و دستآخر بقول دلواپسان نظام، ذلت ملی را قبول کرد و تمامی سرمایهگذاریهای دو دهه اخیر رژیم را برای دستیابی به سلاح اتمی و بهتبع آن دستاوردهای هستهایاش را به باد فنا داد.
وی ازجمله لرزان گفت: «نکته بعدي اين است که چه اين متن تصويب بشود و چه نشود به حول و قوه الهي اجازه هیچگونه سوءاستفادهای از آن داده نخواهد شد».
با این جملات خامنهای تلاش دارد تا به نحوی برشکست استراتژیک حکومت اش خاک پاشیده و چنین وانمود نماید که گوئیا هنوز، راه نجاتی، برای برون رفتن و یا به هم زدن میز مذاکره و نتایج حاصل آن، وجود دارد. درحالیکه به گفته تیم مذاکرهکننده و بهویژه شخص رئیسجمهور نظام آخوندی، متون مذاکرات پیش از تصویب در جمع وزرای پنج بعلاوه یک، نخست به دفتر، مقام معظم رهبری، ارسال و پس از تصحیحات لازم و تصویب شخص ولیفقیه برسرمیز برای مذاکره گذاشته میشدند.
این بدان معنا است که خامنهای از روز نخست در تمامی لحظات تصمیمگیری مشارکت مستقیم داشته است و بیان جملات فوق از سوی وی بهیقین به معنای شانه خالی کردن از قبول مسئولیت تام و کمال برای این، تسلیمنامه و شکست اتمی است.
همچنین به اعتقاد بسیاری سخنان روز گذشته خامنهای طلسم شکسته تنها و تنها دارای یک وجه و یک مخاطب بود. مخاطبی بنام، دلواپسان و نیروهای، ریزشی، رژیم که اکنون به عینه می بییند، چگونه تمامی آن اولدورم بلدورم ها و آن هارتوپورتهای صد من یک غاز، یکشبه دود شده و به هوا رفته اند؛ زیرا از هر منظر که به این شکست استراتژیک ولیفقیه بنگریم، بهیقین به یک مخرج مشترک خواهیم رسید و آن همان ریختن و در هم شکستن، هیمنه، هرچه بیشتر ولیفقیه و برهم خوردن تعادل اذناب او در جنگ باندهای درونی نظام آخوندی است.
بههرحال در منطق این شکست استراتژیک یک نکته اساسی دیگر نیز نهفته است و سخن آنکه اکنونکه چنته ولیفقیه مستبد خالیشده، سیاست جایگزین برای عبور از بحرانهای پیش رو برای رژیم چیست؟ پاسخ به این سؤال اساسی را باید در تاریخچه و ذات رژیم آخوندی جستجو نمود.
اگر به گذشته نهچندان دور و درست زمانی که خمینی جام زهر را در جنگ هشتساله ایران و عراق به یمن رشادتهای ارتش آزادیبخش ملی سرکشید، نظری بیافکنیم، خواهیم دید که در آن دوران دو سیاست در دستور کار رژیم برای برون رفتن از بحران قرارگرفته بود.
نخست سرکوب خونین در داخل و آن نیز با راه انداختن حمام خون و قتلعام ۳۰ هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز در یک پروژه نسلکشی به فتوای خمینی ملعون و
دوم صدور تروریسم و بنیادگرایی به کشورهای همسایه تا شاخ آفریقا. با این دو سیاست جایگزین رژیم تلاش نمود تا خود را از آثار و تبعات جام زهر آتشبس برهاند و برای رسیدن به تعادل آنها را بهموازات یکدیگر بهپیش براند.
تبعات سرکوب و تروریسم دولتی و به راه افتادن ماشین ترور درکشورهای مختلف و بهویژه پس ازدق مرگ شدن خمینی، به مانند ابزاری بود تا رژیم ضمن خرید فرصت با صدور بحران به خارج از مرزهای کشور، فضای تنفسی برای دستگاه بهشدت ضربه خورده حکومت ایجاد نماید.
لذا براین منطق و با توجه به جوهر اصلی ذات ولایتفقیه که همان ریشه در سرکوب خونین و ترور دارد، راهاندازی مجدد این دو سیاست چندان غیرمنطقی به نظر نمیرسد.
علائم و نشانههای آن را نیز ولیفقیه طلسم شکسته در سخنان خود در روز عید فطر اینچنین برملا نموده است: «ما از حمايت دوستانمان در منطقه دست نخواهيم كشيد، از ملت مظلوم فلسطين، از ملت مظلوم يمن، از ملت و دولت سوريه، از ملت و دولت عراق، از مردم مظلوم بحرين، از مجاهدان صادق مقاومت در لبنان و فلسطين، همواره موردحمایت ما خواهند بود».
خامنهای که اکنون در پی تسلیمنامه اتمی وین به انتظار پولهای آزادشده است، به عیان بر جنگافروزی، تروریسم، صدور انقلاب و آشوب در منطقه خاورمیانه تأکید میکند. وی ظاهراً از شکستهای یکی پس از دیگری در یمن، عراق و در آینده نهچندان دور در سوریه درس نگرفته است. این منطق تمامی دیکتاتورهای عنان ازدستداده است. شمشیری که وی بلند کرده است، قرار است نخست بر سر زندانیان سیاسی بیدفاع، زنان و مردم بهجانآمده در شهرهای مختلف میهنمان فرود آید و سپس به همان میزان نیز در صدور ترور و بنیادگرایی بکار گرفته شود.
فرمان اسیدپاشی علیه زنان میهنمان در بوکان و حمله و هجوم به زندانیان سیاسی و ضرب و شتم آنان و همچنین هرچه پلیسیتر کردن فضای جامعه که طی روزهای اخیر بهشدت در دستور کار گزمگان خامنهای قرارگرفته است، بهخوبی مبین نیات واقعی رهبر زهر خورده این نظام سرکوبگر برای انتقام از مردم و مقاومت ایران است.
«ولیفقیه رژيم آخوندي بيهوده تلاش میکند، با تشديد نقض وحشيانه حقوق بشر، عقبنشینیهای اجباري خود در پروژههای اتمي را جبران و از مخدوش شدن هژموني خود جلوگيري كند. چشمپوشی جامعه جهاني بهویژه اتحاديه اروپا و آمريكا بر وضعيت فاجعهبار حقوق بشر در ايران معنايي جز مشاركت در سركوب و كشتار مردم ايران ندارد. هرگونه مراوده با رژيم ايران بايد به بهبود وضعيت حقوق بشر در ايران ازجمله آزادي تمامي زندانيان سياسي مشروط شود».
(اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت 27 تیر 1394)
بهیقین بررسی تبعات آثار شکست استراتژیک اتمی که به باور بسیاری از کارشناسان، نقطه عطفی، درروند فروپاشی دیکتاتوری مذهبی حاکم بر میهنمان است، از حوصله این سطور خارج است. باشد تا معنا و مفهوم این شکست استراتژیک را محققان و کارشناسان مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در یک فرآیند ملی و در فردای سرنگونی این رژیم خونریز، با صبر و حوصله به رشته تحریر درآورند و آن را برای ثبت در تاریخ به نسلهای بعدی به امانت بسپارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر