۲۰ شهریور ۱۴۰۲

چرا خامنه‌ای هشدار و آماده‌باش می‌دهد؟

 چرا خامنه‌ای هشدار و آماده‌باش می‌دهد؟

خامنه‌ای - ۲۰شهریور:

مسئولان باید غفلت نکنند، باید بیدار باشند!

مگر چه چیزی شما را تهدید می‌کند؟

خامنه‌ای - ۲۰ شهریور:

اگر شما خواب بودید یک بچه هم می‌توانه به شما ضربه بزنه چه برسد دشمن مسلح و آماده کار!

در برابر این مردم چه کار می‌خواهید بکنید؟

پاسدار سلامی - ۱۰ مرداد:

لیدرهای جریانهای را شناسایی کنید. اینها را مهار کنید.

خامنه‌ای - ۲۰ شهریور:

دچار غفلت نباید باشیم. خواب نباید بمونیم باید مراقب باشیم!

کوشکی:

ما نباید غفلت بکنیم و یعنی فکر کنیم که شرایط مساعد نیست برای آشوب و برویم بخوابیم.

خامنه‌ای - ۲۰ شهریور:

مراقب نقشه دشمن باید بود. دشمن نقش داره، بله دشمن نقشه داره برنامه داره، برنامه‌اش راجع به ما چی؟

بله مردم برای شما نقشه دارند!

شعار قیام‌کنندگان علیه خامنه‌ای: می‌میریم می‌جنگیم ایرانو پس می‌گیریم

۱۹ شهریور ۱۴۰۲

تقلای جلاد... !ولات وگزاف گوئی های رئیسی جلاد ۶۷

 تقلای جلاد... !ولات وگزاف گوئی های رئیسی جلاد ۶۷

تقلای جلاد
تقلای جلاد

مرحوم علی‌اکبر دهخدا در لغتنامه ذیقیمتش، در معنای تقلا نوشته است: «دست و پا زدن برای رهایی از بند». حالتی که این روزها در نظام آخوندی زیاد دیده می‌شود. رئیسی که شاخص و دکل سرنگونی است، سعی دارد نشان بدهد که دور موتورش را بالا برده و در همه زمینه‌های داخلی و خارجی در حال پیشروی، حل بحران و باز کردن میدانهای جدید است. مدعی شده که تورم را کاهش داده، در گروه بریکس عضو شده، امنیت داخلی را برقرار کرده، چند میلیون نفر برای مراسم اربعین فرستاده، باز هم از بشار اسد در سوریه مثل قبل حمایت می‌کند، اطمینان می‌دهد که موضوع حجاب را حل خواهد کرد، انتخابات بعدی مجلس را هم بی‌سرو صدا به نفع خودش مهندسی خواهد کرد، عربستان را به توافق کشانده، مذاکرات نیم‌بند برجام را به گردش انداخته، ۶میلیارد دلار آزاد شده، در آلبانی، کابوس اصلی رژیمش یعنی مجاهدین را زیر ضرب برده، فرانسه را به انقیاد کشانده، به روسیه اسلحه صادر می‌کند، اتمی را بی‌دنده و ترمز به پیش می‌برد و... . این‌که رئیسی هر روز بیشتر از قبل، باید درمانی و انشاءالله درمانی می‌کند، وزیر خارجه‌اش چپ و راست به مسافرت می‌رود. از دیگران دعوت می‌کنند که به ایران بیایند و خلاصه صحنه آرایی می‌کنند که گویا خبری هست و مشکلات رژیم یکی بعد از دیگری حل شده یا می‌شود و خامنه‌ای هم به میدان می‌آید و از او به‌طور رسمی اظهار رضایت و حمایت می‌کند، بهمراه نوعی جنگ روانی که آخوندها در آن تخصص دارند.

هر چند مهره‌های ریزشی نظام چپ و راست دست رئیسی و دولتش را رو می‌کنند و حرفهایی می‌زنند که نشان‌دهنده افلاس مطلق رژیم است. مثلا یکی از کارشناسان اقتصادی رژیم همین چند روز قبل گفت که: «من در پاسخ به سؤالات گفتم که هر چه ریال دارید بدهید پِهِن بخرید چون حداقل ارزش آن روزانه پایین نمی‌آید». یعنی خیلی واضح است که تمام کارهای دولت رئیسی پایه‌یی در واقعیت اجتماعی و اقتصادی ایران ندارد و بیشکاف و از ابتدا تا انتها تماماً لاف در غربت و پارس خوابیده است. آن‌قدر که ریزشیهای خود نظام دیگر مراعات“ ولی‌فقیه“ را هم کنار گذاشته و رک و پوست کنده خود او را مورد عتاب و خطاب قرار داده و لجن مال می‌کنند. فراموش نکنیم که ولی‌فقیه علاوه بر این‌که یک فرد است، عمود اصلی نظام ضدبشری آخوندها هم هست. همان عمودی که همان ریزشی‌ها یا غیرریزشی‌ها نه فقط به او التزام عملی داشته‌اند، بلکه طبق قانون اساسی اعتقاد قلبی آنها نیز محسوب می‌شود. حالا شما ارزیابی کنید که دیگر چه چسبی در داخل این نظام باقی مانده که وا نرفته باشد. چه چفت و بستی باقی مانده که در نرفته باشد و نظام چگونه در حال خود زنی است. یک خود زنی جبری و بدون بازگشت.

نکته قابل توجه این‌که قضاییه نظام هم نمی‌تواند جلوی این حرفهایی که بر علیه شخص و جایگاه ولی‌فقیه زده می‌شود را بگیرد و مجبور است آنها را قورت بدهد و صدایش را هم در نیاورد. یعنی که کاملاً واضح است طلسم ولی‌فقیه شکسته و دیگرکسی تره هم برایش خرد نمی‌کند. در این شرایط تنها چیزی که هم‌چنان در نظام به‌عنوان مرز سرخ باقی مانده و نظام تمام هم و غم خودش را بر علیه آن کوک می‌کند، همانا سرخترین نام یعنی «مجاهد خلق» است. این یکی غیرقابل تحمل است و نظام حتی سایه‌اش را هم در هرکجا که باشد با تیر می‌زند. این قانون، ریزشی و غیرریزشی، اصلاح‌طلب و اصول‌گرا و خلاصه هیچ استثنایی در رژیم ندارد و هرکس لقمه حرام خمینی و خامنه‌ای را خورده است «در هزار احتمال هم حتی یک احتمال تفاهم با مجاهدین» در او وجود ندارد.

به این ترتیب معلوم می‌شود که طرفین نبرد چه کسانی هستند و وضعیت هر کدام در تعادل‌قوا نیز در چه مرحله‌ای است. خاطره‌ای به یادم آمد که گویای ماهیت تقلاهای نظام در این ایام است.

در دوران کودکی به یاد دارم که پدرم بعضی وقت ها در عید قربان، گوسفند قربانی می‌کرد و گوشت آنرا بین همسایه‌ها پخش می‌کرد. من هم که کودک کنجکاوی بودم از نزدیک کارهای قصاب را به‌دقت نگاه می‌کردم که یاد بگیرم. یک بار وقتی قصاب قربانی کرد، شاگرد قصاب دست و پای گوسفند را که محکم گرفته بود، رها کرد و تقلاهای گوسفند شروع شد، ناگهان گوسفند لگد محکمی به من که در کنارش ایستاده بودم زد و از شما چه پنهان این لگد آن‌قدر قوی بود که تا دو سه روز ساق پایم درد می‌کرد. ولی بعد از مدت کوتاهی صحنه به گونه‌ای دیگر بود، گوسفند دیگر حرکتی نداشت و داشتند پوست او را می‌کندند و این حکایت رژیم و به‌خصوص خامنه‌ای و رئیسی است.

حالا ما باز هم شاهد تقلاهای جانوران ریز و درشت در دولت سیزدهم هستیم که اگر کسی نتواند معنای آنها را بفهمد، آنرا با تلاشهای یک پدیده رو به رشد اشتباه می‌گیرد.

بعضی از این جماعت“ اشتباه کننده“ به‌خصوص بعضی خارجه نشینان و شفیره‌هایی که در فضای مجازی زیست می‌کنند، به مصداق آن مثل که می‌گوید «خر لنگ منتظر هْش است» با دیدن تحرکات خارجی و داخلی رژیم، فوراً انگشت شست‌شان را با زبانشان خیس کرده و تاریخ را ورق می‌زنند که بُه بُه، آخوندها در فاز گشایش قرار گرفته‌اند و عنقریب است که شکوفایی حاصل شود. این‌گونه آدم نما ها، اگر مزدور مستقیم و با جیره و مواجب آخوندها نباشند، بنا بر ماهیت خودشان، از بوی عرق سوز شدن خامنه‌ای و رئیسی به‌خاطر تقلاهای زیاد به اضافه تیز باد مماشات استعمارگران است که احساس طراوت کرده‌اند.

اما واقعیت این است که توفان باروت نشان قیام و کانون‌های شورشی رایحه دیگری را در جامعه ایران گسترانده است. انقلاب با گامهای استوار و متین به سوی سرنگونی محتوم در حرکت است. آنها که دل در گرو مردم ستم کشیده ایران دارند، و نبضشان با قیام می‌تپد خیلی خوب می‌دانند که پیروزی نهایی البته خلق الساعه و ناگهانی نیست، با امدادهای غیبی هم به دست نمی‌آید. پیروزی نهایی و سرنگونی کامل آخوندها، محصول تجمع و تکاثف پیروزیهای کوچکی است که در یک پروسه درازمدت، به‌دست آمده و طبق قوانین دیالکتیک، شرایط ضروری برای جهش را فراهم می‌کند. آنها با یقین و اطمینان کامل مشغول کندن کوه با سوزن هستند و مسیری را که با دستهای خودشان می‌آفرینند، ذره به ذره طی می‌کنند. این‌گونه است که می‌گوییم به یقین وحتمیت، سرنگونی یعنی همان مقصد و مقصود نهایی در انتظارشان است. چهار دهه مبارزه خونبار و بی‌امان و رود خروشان خون شهیدان ندای بلند پیروزی نهایی خلق ایران را سر داده است. مطمئن باشید. فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا ینفَعُ النَّاسَ فَیمْکثُ فِی الأَرْضِ کذَلِک یضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ (رعد آیه۱۷) کف روی آب به کناری می‌رود و آنچه به نفع مردم است پایدار باقی می‌ماند، خدا این‌گونه مثال می‌زند.

محمد بقایی

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است

۱۸ شهریور ۱۴۰۲

منشاء فساد و جنایات رژیم آخوندی کجاست؟

 منشاء فساد و جنایات رژیم آخوندی کجاست؟

آخوند حکومتی محمد خواجوی

کسی که کتباً زبان عملاً با فقیه حاکم مخالفت کند فاسق است و کارهایی که نکرده هم می‌شود بهش نسبت داد و در جامعه پخش کرد. یعنی کارهایی هم که نکرده.

شیخ محمد خواجوی

این قدر حکومت اسلامی مهمه وقتی می‌گوید حفظ نظام اوجب واجبابات است

آخوند حائری شیرازی

حفظ نظام اوجب واجبات است این منشاء همه فسادها در جمهوری اسلامی شد

آخوند خاتمی - ۲۹خرداد

ما پیرو امامی هستیم که این جمله کوتاه از اوست، حفظ نظام از اوجب واجبات است

خامنه‌ای - ۲۱تیر

حفظ نظام فرمودند از اوجب واجبات است

 

شعار تظاهر کنندگان دلیر: مرگ بر اصل ولایت فقیه

 

 

 

۱۰ شهریور ۱۴۰۲

در حکومت دزد ولایت فقیه یخچال‌ها بهتر گزارش می‌دهند!

 در حکومت دزد ولایت فقیه یخچال‌ها بهتر گزارش می‌دهند!

یخچال خالی
یخچال خالی

یک پیشنهاد جدید در نظام ولایت فقیه، تأسیس «مرکز داده ملی» است که یک عضو مجلس آخوندی ارائه داد؛ چون به‌قول خودش «داده‌های امنیتی، تجاری و اقتصادی نباید شفاف باشند و باید یک مرکز داده ملی داشته باشیم که این مرکز ملی تصمیم بگیرد که چه ارقامی قابل انتشار است» (تابناک۳۰مرداد۱۴۰۲).

با این‌که دیگر بانک مرکزی نمی‌تواند آمار‌های منظمی از اوضاع اقتصادی ارائه دهد. وزارت صمت هم از دادن آمارهای مربوطه‌اش معذور است و مرکز آمار هم که متولی قضیه است نمی‌تواند بخشی از واقعیت‌های بحرانی و ابر چالشهای اقتصادی را منتشر کند و جسته و گریخته، گزارشهایی محتاطانه از آمارسازی‌هایش را نشر می‌دهد، دیگر باید منتظر تصویب اختراع فریدون عباسی باشیم.

وحید شقاقی، اقتصاددان گفته بود، عدم ارائهٔ آمارهای اقتصادی و تجاری کشور به‌عدم شفافیت و هرج و مرج و افزایش انتظارات تورمی منجر خواهد شد و این مسأله باعث می‌شود تا دولتمردان تحلیل‌های غلطی از آینده اقتصادی داشته باشند. گویی که دولت منصوب خامنه‌ای از عدم شفافیت و تحلیل‌های غلط، خیلی نگران می‌شود!

 

اعترافات یک متهم (رئیس سازمان برنامه) در رسانه‌ها!

به‌خاطر جنگ‌ و جدال‌های باندهای غالب و مغلوب رژیم آخوندی بعضی از حقایق هم از لابلای گفتارها و موضع‌گیرهای کارگزاران ولایی پخش و بیرونی می‌شود. مثلا به‌تازگی داوود منظور، رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت رئیسی چند مورد از وضعیت بحرانی اقتصادی را برملا کرده است. یکی از آنها هم اعتراف به ترس نظام ولایت فقیه از اعتراضات شدید مردم در اثر افزایش رسمی قیمت بنزین است: «با وجود محدودیت جدی در سوخت و بنزین، دولت ناچار است که قیمت حامل‌های انرژی را افزایش ندهد زیرا نمی‌خواهد شوک جدیدی به اقتصاد وارد کند» (هم میهن۶شهریور۱۴۰۲).

وی البته ناچار است چند دروغ و راست و نیمه راست را باهم مخلوط کند. می‌گوید «سعی شد درآمد مالیاتی بهبود پیدا کند و در دو سال گذشته رشد این درآمد خوب بوده است». ولی نمی‌گوید چه بلایی بر سر بخش بی‌رمق تولید از این گرفتن مالیاتها در زمان رکود وارد کرده است.

 

تولیدکنندگان زیر تیغ مالیات

مرکز پژوهش‏‏‌های اتاق ایران می‌گوید: «شکستن کمر تولیدکنندگانی که مجبور به پرداخت مالیات‌های سنگین و مختلف هستند، باعث شده است تا نرخ‌های بیکاری در ایران، بیش از دوبرابر میانگین نرخ‌های بیکاری بلندمدت در دنیا باشد» (دنیای اقتصاد۹مرداد۱۴۰۲)

این در حالی است که همین گزارش نشان از عدم‌ دریافت مالیات از فعالیت‌های غیرمولد مراکز و نهادهای وابسته به نظام ولایی است.

داوود منظور هم‌چنین می‌گوید «در مسأله انرژی با محدودیت جدی در گاز، بنزین و گازوییل مواجه هستیم و همه ظرفیت‌های تولیدی صرف مصارف جاری می‌شود». در حالی که رژیم آخوندی برای یک مشت دلار له‌له می‌زند و هر چیزی که در بازار فروختنی است به ثمن بخس عرضه می‌کند چه برسد به گاز و بنزین.

 

رشد ۶۲درصدی صادرات گاز ایران

بر اساس جدیدترین آمار اوپک، ایران سومین تولیدکننده بزرگ گاز جهان در سال۲۰۲۲ بوده و طی ۲سال گذشته، صادرات گاز حدود ۶۲درصد رشد کرده است.

«ایران در سال۲۰۲۱ حدود ۱۸.۴۲۵ میلیارد مترمکعب گاز صادر کرده بود که نسبت به سال۲۰۲۰ که ۱۱.۵ میلیارد متر‌مکعب صادر داشته افزایش ۵۹.۹ درصدی را ثبت کرده است» (فارس۱مرداد۱۴۰۲).

به تازگی آمارهایی از صادرات برق و بنزین آن هم در شرایطی که مردم ایران زیر فشار قطعی برق هستند و بنزین در جایگاه‌های سوخت کمیاب شده است افشا شده است که لابد داود منظور از آن بی‌اطلاع است.

اما اعتراف او بخش‌هایی از حقیقت را هم در بر دارد مثلا این‌که رشد اقتصادی در دهه گذشته بسیار ناچیز و به‌طور میانگین سالانه ۰.۷ درصد بوده است» و یا این‌که «نرخ رشد اقتصادی ۴درصدی دو سال گذشته خودش را خیلی نشان نداده و مردم اثر رشد اقتصادی را حس نمی‌کنند» و یا وضعیت «صندوق‌های بازنشستگی که یکی از مسائل بسیار جدی کشور است، به‌طوری‌که ۲۰درصد بودجه دولت صرف صندوق‌های بازنشستگی می‌شود».

 

یارانه‌ها دود شد

نکته جالب‌تر دود شدن یارانه‌ها در اثر تورم‌های سرسام‌آور است که داوود منظور به آن اذعان کرده است: «افزایش یارانه‌های پرداختی در دو سال گذشته به‌دلیل نرخ تورم فزاینده دود شد و رفت هوا و شهروندان ایرانی مزه و طعم خوش یارانه‌ها را نچشیدند».

 

بخش زیر آب و پنهان اقتصاد بزرگ‌تر است

در نهایت همه این اعترافات راست و دروغ معاون آخوند رئیسی به اینجا می‌رسد که مشکلات اقتصادی گفته شده، فقط بخش روی آب اقتصاد رژیم آخوندی است. یعنی: «ناترازی‌ها و مشکلاتی که عنوان شد بخش روی آب اقتصاد است و ممکن است بخش زیر آب و پنهان اقتصاد بزرگ‌تر باشد» (جهان صنعت۶ شهریور۱۴۰۲).

اقتصاددانانی که پای حرف رئیس سازمان برنامه نشسته بودند معتقدند «حالا سایر اعضای دولت هم مشکلات اقتصادی را درک می‌کنند اما بسیار دیر و با تحمیل هزینه بسیار زیاد بر مردم متوجه شدند که وعده‌های رویایی و متوهمانه‌ای که قبل از انتخابات می‌دادند، امکان‌پذیر نبودند» (همان).

راه‌کار آخوند رئیسی برای بحرانهای اقتصادی که بخش اعظم آن نیز زیرآب و مخفی شده است، عموماً انکار آنها با ترفند آمارسازی و پنهان کردن آمارها و یا نصفه و نیمه مطرح کردن آن است؛ اما وحید شقاقی اقتصاددان گفته بود: «عدم انتشار آمارهای اقتصادی هم دردی را دوا نمی‌کند چرا که محتویات داخل یخچال مردم کاملاً گویای وضعیت اقتصادی آن‌هاست و همه مردم هم آن را حس می‌کنند و مواد خوراکی داخل یخچال خود را با سال گذشته‌شان مقایسه می‌کنند (اعتماد۶شهریور۱۴۰۲).

خامنه ای ورئیسی - اخراج اساتید از دانشگاهها و سونامی مهاجرت

 

 خامنه ای ورئیسی - اخراج اساتید از دانشگاهها و سونامی مهاجرت

اخراج اساتید و سونامی مهاجرت
اخراج اساتید و سونامی مهاجرت

سونامی مهاجرت نخبگان و سرمایه‌های انسانی ایران، در دوران ریاست آخوند رئیسی رکورد شکسته است. مهاجرت نیروی کار، دانشجویان، استادان، متخصصان و به‌طور کلی، سرمایه‌های انسانی به کشورهای توسعه یافته در آسیا، اروپا و آمریکا!

این افزایش مهاجرت چشمگیر همزمان با سرکوب دانشگاهها توسط دولت رئیسی در فاز نخست تصفیه اساتید و تزریق مخفیانه‌ٔ ۱۵هزار از عوامل هم‌سو با سیاست‌های سرکوبگرانه و ضد علم و دانش رژیم به‌صورت سهمیه‌ای به دانشگاهها اوجی تازه و دردناک گرفته است و فاز دوم آن یعنی تصفیه دانشجویان بر اساس «صلاحیت‌های سیاسی- اعتقادی» در راه است! روزی نیست که خبر اخراج و تعلیق اساتید برجسته دانشگاهی، خانه‌نشین یا حاشیه‌نشین کردن آنان چونان تیری زهرآگین بر قلب افکار عمومی مردم ایران ننشیند.

این سونامی سهمگین مهاجرت از ثمرات «دولت جوان حزب‌اللهی»! بود که خامنه‌ای جنایتکار وعده‌ی پوچ و تو خالی آن را به‌منظور تک‌پایه کردن رژیم فرتوت و رو به اضمحلالش و نیز دست بازداشتن در سرکوب هر چه بیشتر قیام مردم ایران داده بود؛ رژیمی که هیچ‌گونه نسبت و نزدیکی با علم و پژوهش، پیشرفت و استفاده از سرمایه‌های انسانی ایران نداشته، ندارد و نخواهد داشت و یکی از هزاران ارمغان ویرانگرش، نابود کردن ساحت علم و دانش و راندن جامعهٔ ایران به قهقراست.

 

مهاجرت به هرقیمتی

در ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه، جلای وطن، «رفتن به هرقیمتی و بازنگشتن به هیچ قیمتی»، سال‌هاست فضای انسانی و اجتماعی را با بحرانی کم‌سابقه روبه‌رو کرده است.

روزنامهٔ حکومتی اینترنتی فراز در تاریخ ۲۶مرداد نوشت: «طبق آمار رصدخانه مهاجرت ایران، تعداد دانشجویان مهاجر ایرانی به مقصد آمریکا طی یک دهه گذشته تقریباً ۶۵درصد افزایش داشته است. در سال۲۰۱۰ تعداد دانشجویان ایرانی ۵هزار و ۶۲۶نفر بود اما در سال۲۰۲۰ تعداد آنها به ۹هزار و ۲۹۵نفر رسید. شنیده‌های غیررسمی حکایت می‌کنند که این تعداد در سال اخیر، با رشدی بی‌سابقه به ۳۰۰هزار نفر نیز رسیده است.

رصدخانه مهاجرت ایران هم‌چنین در پژوهشی دیگر، به بررسی شاخص میل به مهاجرت میان دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، پزشکان، پرستاران، اساتید، محققان، پژوهشگران و فعالان کسب و کارهای نوپا یا همان استارتاپ‌ها پرداخته است. در این گزارش آمده که شاخص میل به مهاجرت در همه گروه‌های بررسی شده بیش از ۴۰درصد است. به عبارتی ۵۳درصد استادان و پژوهشگران، ۴۵درصد پزشکان و پرستاران، ۴۳درصد فعالان استارتاپی و ۴۰درصد دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی میل دارند از ایران مهاجرت کنند».

از سوی دیگر به گزارش روزنامه حکومتی اعتماد ۶ شهریور‌: «تنها در زمان دولت سیزدهم بیش از ۶۵ استاد تراز اول دانشگاهی از محیط دانشگاهی اخراج شده‌اند. اساتیدی که هر کدام از آنها نام بلندی در عرصه دانشگاهی دارند اما از آنجا که حاضر نشده‌اند استقلال خود را صرف بازیهای سیاسی و جناحی ساختار یکدست کنند، حکم اخراج آنها صادر شده است».

محمد فاضلی، جامعه‌شناس که در ابتدای کار دولت رئیسی از تدریس منع شده بود در حساب توئیتری خود نوشت: «روندهای متعددی به سوی زوال دانشگاه بالاخص علوم انسانی و اجتماعی همگرا شده‌اند، از اخراج اساتید حتی اندکی منتقد و ناهمسو تا مهاجرت استعدادها و بحران جایگزینی استاد خوب، جامعه ایران آینده، صدای این دهل نوازی را خیلی دردناک خواهد شنید» (روزنامه حکومتی اعتماد ۶شهریور ۱۴۰۲).

بنا به گزارش سایت حکومتی اکو ایران در ۱۲مرداد امسال، لاتاری، یک فرصت مهاجرتی برای داوطلبان سفر و مهاجرت دائمی به آمریکاست و بر اساس داده‌های رصدخانه مهاجرت، رتبه ایران از جایگاه نهم به‌عنوان کشورهای درخواست دهنده برای لاتاری در سال۲۰۰۷ به رتبه ۵ در سال۲۰۱۴ و رتبه ۳ در سال۲۰۲۱میلادی تغییر کرده است (سایت حکومتی اکو ایران ـ ۱۲مرداد ۱۴۰۲).

آش آن‌قدر شور است که معصومه ابتکار در واکنش به اخراج سریالی اساتید نوشت: «این نحوه برخورد با دانشگاهیان در تاریخ بی‌سابقه است! (روزنامه حکومتی اعتماد ۶ شهریور‌۱۴۰۲)

مهاجرت پزشکان، تکنیسین‌ها و متخصصان مراقبتهای بهداشتی، مهاجرت مجازی، مهاجرت ۷۰درصدی فارغ‌التحصیلان سمپاد نیز بخشی از این برخوردهای بی‌سابقه در رژیم آخوندی است که مجال نوشتن آنها در این اندک نیست و هر کدام نیاز به پرداختن جداگانه دارد.

 

چرا سونامی مهاجرت؟!

پدیده‌ٔ مهاجرت نخبگان ایران، امری تازه نیست اما در بزنگاه‌هایی چون سالهای ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ که همزمان با سالهای قیام مردم و جوانان و دانشجویان بوده، افزایش چشم‌گیری داشته و در سال‌های اخیر، گسترشی با سرعت و شتاب بیشتر یافته است. علت چیست که مهاجرت به هر قیمتی را به جان نخبگان انداخته است؟ چرا باید نخبگان این مملکت در حوزه کارشناسی و تخصصی به بن‌بست برسند و مهاجرت به خارج از کشور به یک فرهنگ تبدیل شود؟!

آیا چیزی به جز حاکمیت سیاه ولایت فقیه که عرصه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را هر روز بر مردم تنگ و تنگ‌تر می‌کند و هر صدای اعتراضی را سرکوب و خاموش می‌سازد؟! آیا ریشه چیزی است به جز هیولای شوم ولایت فقیه؟!

روزنامه حکومتی اینترنتی فراز، ۲۶مرداد امسال نوشت: «آنچه در کشور ما از سال۵۷ به بعد اتفاق افتاده... مسأله‌ٔ رفتن و بازنگشتن دانش‌آموختگان و نخبگان از کشور است... شرایط داخلی کشور، چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، تأثیر مستقیمی بر این پدیده داشته و متناسب با ایجاد امید به آینده، این روند تغییر پیدا کرده است. تا جایی که در دو سال اخیر شاهد گسترش و افزایش نگران‌کننده خروج نخبگان و دانش‌آموختگان دانشگاهی، به‌ویژه در حوزه پزشکی از کشور بوده‌ایم. این گروه شامل دانشجویان، دانش‌آموختگان و حتی پزشکان با تجربه و کارآزموده است که در دهه‌های اخیر، بالاترین ظرفیت انسانی را در روند کنکور سراسری دانشگاهها جذب کرده و مزیت قابل توجهی را برای کشور ایجاد کرده‌اند و نیز متخصصان حوزه پزشکی و پزشکان کارآمد. این پدیده، با فضای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و... کشور ارتباط مستقیم دارد».

 

خانه از پای‌بست ویران است!

چنان‌چه نخبگان در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... به جایگاه اصلی خود بازگردند و میدان‌داری کنند، بخش اعظمی از چالشهای ایران با محوریت نخبگان حل و فصل خواهد شد. اما در حاکمیت ننگین ولایت فقیه این امر اساساً میسر نیست و چاره‌ٔ درد و درمان، تنها یکی هست و بس و آن سرنگونی تام و تمام حکومت ولایت فقیه و برقراری حکومتی سکولار و دموکراتیک. چرا که خانه از پای‌بست ویران است!

آوا فرهادی

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است