سازمان مجاهدين خلق ايران
از سايت سازمان مجاهدين خلق ايران
نکات مهم و نتیجهگیری از جنگ بدر:
انهدام ارزشهای دنیای کهنه و احیای مناسبات نوین انسانی و برادرانه:
در توضیح این محور لازم است روشن باشد کهانسان تحت نظام یعنی چه؟ متضاد انسان تحت نظام کیست؟
انسان تحت نظام، یعنی انسانی که مقهور و مغلوب نظام حاکم است. انسان خودبخودی است. متضاد انسان تحت نظام، انسان تراز مکتب است. آگاهی و انتخاب، برای تحقق عقیده و آرمان او را پیش میبرد.
در آن روزگار، قویترین مناسبات سیاسی و اجتماعی و حتی عقیدتی، مناسبات قبیلهیی بود. یعنی هر فرد در هر قبیلهیی که بهدنیا میآمد، باید از تمامیت قبیله خود، از سنتها، آیینها و ارزشها، افراد و رئیس قبیله خود دفاع کند. هویت هر فرد پیوندی گسستناپذیر با قبیلهاش داشت. خارج از چارچوب مناسبات قبیلهیی، کسی در جامعه هویت و امنیت نداشت و اعتمادی نیز بر او نبود. این مناسبات بهغایت عقبمانده و ارتجاعی، انسانها را ’تحت نظام’ عقبماندهترین مناسبات قرار میداد و مانع رشد جامعه میشد.
سران قبایل، حافظان اصلی این نظام بودند زیرا موقعیت آنها از نظر اجتماعی ممتاز بود و دستشان برای هر جرم، جنایت و استثماری باز بود. هیچ معیاری برای سنجش حق و باطل وجود نداشت. حقوق فردی و اجتماعی با دشنه و تازیانه از هم دریده میشد. ارزشهای گذشته، یعنی کارهایی که آباء و اجدادشان کرده بودند، همواره مورد تمجید قرار میگرفت.
در یک کلام اشراف مکه حامی و حافظ عقبماندهترین نوع نظام اجتماعی بودند و در برابر هر پیشرفت و ترقیخواهی سد محکمی بسته بودند.
نبرد رهاییبخش بدر، ضربه مهلک و استراتژیک بهاین مناسب بهغایت ارتجاعی فرود آورد.
سران و جنگجویان در دو طرف این نبرد، نه تنها پیوندهای مستحکم قبیلهیی، بلکه پیوندهای خونی و خانوادگی با هم داشتند. در این نبرد، ایمان پیروان رسول خدا در یک آزمایش بسیار سخت عاطفی و مناسبات قبیلهیی و خونی باید محک میخورد. آیا آنها با دیدن پدران، عموها و برادران خود در برابر تیغهای آخته، فرو خواهند ریخت؟ روحیه آنها درهم خواهد شکست؟ یا ایمانشان را به مدار بالاتری ارتقاء خواهند داد؟
در نبرد کبیر بدر، علی ابن ابیطالب (ع) خورشید فروزان بود.
علی (ع) همراه با هممسلکان خود، آنروز پوزه اشرافیت و ارتجاع را بهخاک مالید و مناسبات عشیرتی و قبیلهای را از هم درید و دنیای نوینی از مناسبات انسانی و ارزشهای آن برقرار نمودند. بعدها در زمان خلافت خود، خودش در مورد جنگ با نزدیکترین افراد خانوادهاش، این چنین توضیح میدهد:
«و لقد کنّا مع رسول اللّه ص نقتل آباءنا وأبناءنا وإخواننا وأعمامنا ما یزیدنا ذلک إلّا إیماناً وتسلیماً ومضیاً علی اللّقم وصبراً علی مضض الألم و جدّاً فی جهاد العدوّ ... فلمّا رأی اللّه صدقنا أنزل بعدوّنا الکبت و أنزل علینا النّصر حتّی استقرّ الإسلام»..
«با پیامبر اکرم بودیم. پدران، فرزندان، برادران و عموهایمان را (در نبرد بین ایمان و کفر) از پای در میآوردیم. اینکار بر ایمان و اطاعت ما از خدا میافزود و راه را برای ما روشن میکرد. پایداریمان در برابر سوزش دردهای این چنینی و جدیت ما در جهاد علیه دشمن مشخص شد... وقتی خداوند صداقت ما را (در عمل) دید، خواری را نصیب دشمن و پیروزی را نصیب ما کرد. تا اینکه اسلام مستقر شد».... (کلام ۵۵ نهجالبلاغه)
ابوحذیفه فرزند عتبه یکی از مجاهدان کم نظیر بود. پدرش به دست حمزه و برادرش به دست علی کشته شدند. جسدهای کشتههای مشرکان را در جایی دفن میکردند. ابوحذیفه به محل دفن نگاه کرد. رسول خدا پرسید: «ابوحذیفه گویا در مورد پدرت چیزی داری».
ابوحذیفه پاسخ داد: «آری ای رسول خدا. من همیشه فکر میکردم پدرم فرد خوبی است و روزی به شما ایمان خواهد آورد. اما امروز دیدم بر شما شمشیر کشید و از این بابت خیلی نسبت به خودم شرم میکنم که چرا در مورد یک مشرک چنین تصور غلطی داشتم».
آری، پیشتازان توحید در ۱۴۰۰ سال پیش، اینچنین ایمان و آگاهی را از یک مناسبات جامعه قبیلهای به مدار تکاملی بالاتر، ارتقاء دادند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر