خامنه اي ووحشت مرگ در تله اتمي بابك رهنورد از رزمگاه ليبرتي
باز نشر بدليل اهميت مطلب وضرب الاجل يك هفتگي
بعداز ساليان بندبازي هاي اتمي رژيم در شكاف طرف حسابهاي اصلي و سناريو مذاكره براي مذاكره و بمب سازي با
سرعت هرچه بيشتر در خفا بالاخره جهان به نقطه يي رسيد كه به دركي درست ولو ناقص از يك رژيم فاشيستي ـ مذهبي صاحب بمب اتمي برسد يعني واقعيتي كه به همت افشاگري هاي مجاهدين عيان شد نه اينكه حاصل يك ژرف نگري و بينش استراتژيكي قدرتهاي جهاني باشد.
رژيم فرسوده آخوندها كه اقتصادش در زير اختلاسهاي نجومي سران خودش از شخص ولي فقيه تا ديگر هزارفاميل آخوندي به موجود نحيف و محتضري تبديل شده بود, تاب تحمل تحريمهاي نيم بند را هم نياورد و با زانوان خونين به آستان استكبار جهاني آمد و مواضع احمدي نژادي كه مي گفت آنقدر قطعنامه بدهيد تا قطعنامه دان پاره شود و حرفهاي لمپن مابانه از اين دست جاي خودش را به ديپلماسي تعامل! داد و احمدي نژاد بد دهن و نخراشيده جايش را با مَم جواد ظريف با ريش بزي داد تا يار كه را بيند و لطفش به كه افتد.
آن هياهو كه تحريم ها اقتصاد ما را شكوفا مي كند و اقتصاد مقاومتي و... يكباره تقش درآمد و در حرفهاي آخوند روحاني مشخص شد كه خزانه خالي است و دولت حتي توان پرداخت حقوق كارمندانش را ندارد. قدرت منطقه يي زمان احمدي نژاد كه جزو 5كشور برتر! جهان بود و ميمون به فضا مي فرستاد و به سياق دوران ناصرالدين شاه قاجار كه فكر مي كرد كه قبله عالم همه جهانيان است, حالا ملتمسانه و ذليلانه براي ادامه حيات ننگينش در سر ميز مذاكره بي محابا براي همه نمايندگان دول سلطه و استكبار جهاني لبخند مي زند و با دريوزگي مي خواهدكه طناب تحريمها را كمي شل كنند.
رژيم كه روزگاري داستان اتمي را با مذاكرات تفريحي در پايتخت هاي اروپايي مي گذارند و حاصلش هم خريدن وقت بود, حالا مذاكرات برايش به طناب داري تبديل شده است.
اما آخوندها فكر مي كردند كه اگر بعد از ساليان شرارت و جفتك پراني بگويند كه مذاكرات را پذيرفته ايم و امتيازاتي مي دهيم, طرف مقابل آنها را حلوا حلوا خواهد كرد و همة درهاي بسته باز خواهد شد و باز هم آخوندها شيرهاي نقت را باز خواهند كرد تا پول آن را يا خود چپاول كنند و يا خرج گروههاي تروريستي توليدي خود در كشورهاي ديگر بكنند. اما نمي دانستند كه در منطق تعادل قواي امروز جهان كسي كه امتياز اول را بدهد امتياز آخر را هم ناگزير بايد بدهد.
الان كه بحث جدي شده است و طناب دار دور گردن ولي فقيه و نظامش هر روز سفت تر مي شود آخوندها و دم و دنبالچه هايشان به درستي مسئول اين همه مصيبت را براي خود, نه 5+ 1 بلكه مجاهدين مي دانند و مي گويند كه مجاهدين دست ما را در اتمي رو كردند.
«آنها پيدا کردن آدرس و لو دادن مکان فعاليت هاي هسته اي ايران را از افتخارات خود مي دانند. از اين بدتر سخنگويان آنان در رسانه هاي خارجي (براي نمونه در کانالهاي تلويزيوني فرانسه) بارها هشدار داده اند که اگر جامعه جهاني دير بجنبد و هرچه زودتر اقدام نکند، جمهوري اسلامي به بمب اتمي مجهز مي شود.»
به راستي اگر افشاگري هاي مجاهدين و مقاومت ايران در مقاطع مختلف نبود جهان امروز با آخوندهاي وحشي بمب اتمي در دست چه مي كرد؟ آخوندها كه امروز بدون بمب خاورميانه را به آتش و خون كشانده اند آنوقت چكار مي كردند؟
واقعيت اين است كه ترس و وحشت رژيم نه از بمباران است و نه از ناو هواپيمابر, بلكه از مردم ايران و آلترناتيو سازمانيافته و سازمان پيشتارخلق ايران يعني مجاهدين مي باشد كه دراين گذرگاه تاريخي طومار حيات ننگين اين رژيم را با تمامي پاسداران نظامي و سياسي اش در هم بپيچاند و حاكميت مردم ايران را دوباره به صاحبان اصلي آن يعني خلق قهرمان ايران بازگرداند.
اما طنز تاريخ اين است كه پادوهاي وزارت بدنام كه نام انجمن نجات يا بطور واقعي نجاست را براي خود گذاشته اند و مأموريت نجات جان اعضاي گروهك از چنگال تشكيلات بود, حالا بدليل تهديدات مبرم رژيم اساسنامه اش تغيير كرده است و وظيفه اش نجات جان رژيم از تله اتمي است ولي مشخص است كه مثل مأموريت اول قطعاً دراين مأموريت هم شكست خواهند خورد.
مي گويند كه ناصر الدينشاه صدر اعظمي داشت كه به حفرچاه علاقه داشت و بسيار چاه مي كند كه تعداد كمي به آب مي رسيد. يكروز چاه كن برآشفت كه چرا بايد چاهي بكنيم كه آب ندارد صدر اعظم گفت تو به اين كارها چكار داري؟ اگر براي من آب ندارد براي تو كه نان دارد.
البته با پوزش از چاه كن كه با زحمت و تلاش بسيار و از دسترنج خودش ارتزاق مي كند, داستان مأموران نظام پليد آخوندي هم به اين صورت است كه به رژيم مي گويند سالها به مجاهدين و تشكيلاتشان، رهبريشان، خط و خطوطشان، انقلابشان و... لئيمانه تهاجم كرديم چه شد و اطلاعات رژيم مي گويد”خفه” اگر براي ما چيزي نداشت براي شماكه تكه استخواني داشت و شما مأمور به وظيفه هستيد و نه مأمور به نتيجه.
بعداز ساليان بندبازي هاي اتمي رژيم در شكاف طرف حسابهاي اصلي و سناريو مذاكره براي مذاكره و بمب سازي با
سرعت هرچه بيشتر در خفا بالاخره جهان به نقطه يي رسيد كه به دركي درست ولو ناقص از يك رژيم فاشيستي ـ مذهبي صاحب بمب اتمي برسد يعني واقعيتي كه به همت افشاگري هاي مجاهدين عيان شد نه اينكه حاصل يك ژرف نگري و بينش استراتژيكي قدرتهاي جهاني باشد.
رژيم فرسوده آخوندها كه اقتصادش در زير اختلاسهاي نجومي سران خودش از شخص ولي فقيه تا ديگر هزارفاميل آخوندي به موجود نحيف و محتضري تبديل شده بود, تاب تحمل تحريمهاي نيم بند را هم نياورد و با زانوان خونين به آستان استكبار جهاني آمد و مواضع احمدي نژادي كه مي گفت آنقدر قطعنامه بدهيد تا قطعنامه دان پاره شود و حرفهاي لمپن مابانه از اين دست جاي خودش را به ديپلماسي تعامل! داد و احمدي نژاد بد دهن و نخراشيده جايش را با مَم جواد ظريف با ريش بزي داد تا يار كه را بيند و لطفش به كه افتد.
آن هياهو كه تحريم ها اقتصاد ما را شكوفا مي كند و اقتصاد مقاومتي و... يكباره تقش درآمد و در حرفهاي آخوند روحاني مشخص شد كه خزانه خالي است و دولت حتي توان پرداخت حقوق كارمندانش را ندارد. قدرت منطقه يي زمان احمدي نژاد كه جزو 5كشور برتر! جهان بود و ميمون به فضا مي فرستاد و به سياق دوران ناصرالدين شاه قاجار كه فكر مي كرد كه قبله عالم همه جهانيان است, حالا ملتمسانه و ذليلانه براي ادامه حيات ننگينش در سر ميز مذاكره بي محابا براي همه نمايندگان دول سلطه و استكبار جهاني لبخند مي زند و با دريوزگي مي خواهدكه طناب تحريمها را كمي شل كنند.
رژيم كه روزگاري داستان اتمي را با مذاكرات تفريحي در پايتخت هاي اروپايي مي گذارند و حاصلش هم خريدن وقت بود, حالا مذاكرات برايش به طناب داري تبديل شده است.
اما آخوندها فكر مي كردند كه اگر بعد از ساليان شرارت و جفتك پراني بگويند كه مذاكرات را پذيرفته ايم و امتيازاتي مي دهيم, طرف مقابل آنها را حلوا حلوا خواهد كرد و همة درهاي بسته باز خواهد شد و باز هم آخوندها شيرهاي نقت را باز خواهند كرد تا پول آن را يا خود چپاول كنند و يا خرج گروههاي تروريستي توليدي خود در كشورهاي ديگر بكنند. اما نمي دانستند كه در منطق تعادل قواي امروز جهان كسي كه امتياز اول را بدهد امتياز آخر را هم ناگزير بايد بدهد.
الان كه بحث جدي شده است و طناب دار دور گردن ولي فقيه و نظامش هر روز سفت تر مي شود آخوندها و دم و دنبالچه هايشان به درستي مسئول اين همه مصيبت را براي خود, نه 5+ 1 بلكه مجاهدين مي دانند و مي گويند كه مجاهدين دست ما را در اتمي رو كردند.
«آنها پيدا کردن آدرس و لو دادن مکان فعاليت هاي هسته اي ايران را از افتخارات خود مي دانند. از اين بدتر سخنگويان آنان در رسانه هاي خارجي (براي نمونه در کانالهاي تلويزيوني فرانسه) بارها هشدار داده اند که اگر جامعه جهاني دير بجنبد و هرچه زودتر اقدام نکند، جمهوري اسلامي به بمب اتمي مجهز مي شود.»
به راستي اگر افشاگري هاي مجاهدين و مقاومت ايران در مقاطع مختلف نبود جهان امروز با آخوندهاي وحشي بمب اتمي در دست چه مي كرد؟ آخوندها كه امروز بدون بمب خاورميانه را به آتش و خون كشانده اند آنوقت چكار مي كردند؟
واقعيت اين است كه ترس و وحشت رژيم نه از بمباران است و نه از ناو هواپيمابر, بلكه از مردم ايران و آلترناتيو سازمانيافته و سازمان پيشتارخلق ايران يعني مجاهدين مي باشد كه دراين گذرگاه تاريخي طومار حيات ننگين اين رژيم را با تمامي پاسداران نظامي و سياسي اش در هم بپيچاند و حاكميت مردم ايران را دوباره به صاحبان اصلي آن يعني خلق قهرمان ايران بازگرداند.
اما طنز تاريخ اين است كه پادوهاي وزارت بدنام كه نام انجمن نجات يا بطور واقعي نجاست را براي خود گذاشته اند و مأموريت نجات جان اعضاي گروهك از چنگال تشكيلات بود, حالا بدليل تهديدات مبرم رژيم اساسنامه اش تغيير كرده است و وظيفه اش نجات جان رژيم از تله اتمي است ولي مشخص است كه مثل مأموريت اول قطعاً دراين مأموريت هم شكست خواهند خورد.
مي گويند كه ناصر الدينشاه صدر اعظمي داشت كه به حفرچاه علاقه داشت و بسيار چاه مي كند كه تعداد كمي به آب مي رسيد. يكروز چاه كن برآشفت كه چرا بايد چاهي بكنيم كه آب ندارد صدر اعظم گفت تو به اين كارها چكار داري؟ اگر براي من آب ندارد براي تو كه نان دارد.
البته با پوزش از چاه كن كه با زحمت و تلاش بسيار و از دسترنج خودش ارتزاق مي كند, داستان مأموران نظام پليد آخوندي هم به اين صورت است كه به رژيم مي گويند سالها به مجاهدين و تشكيلاتشان، رهبريشان، خط و خطوطشان، انقلابشان و... لئيمانه تهاجم كرديم چه شد و اطلاعات رژيم مي گويد”خفه” اگر براي ما چيزي نداشت براي شماكه تكه استخواني داشت و شما مأمور به وظيفه هستيد و نه مأمور به نتيجه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر