۸ شهریور ۱۴۰۲

بور شدن قضائیه جلادان خامنه ای! - سخنگوی مجاهدین

 بور شدن قضائیه جلادان خامنه ای! - سخنگوی مجاهدین

سخنگوی مجاهدین - ۸شهریور ۱۴۰۲
سخنگوی مجاهدین - ۸شهریور ۱۴۰۲

بور شدن قضاییه جلادان!

غریب‌آبادی معاون بین‌الملل قوه قضاییه:

با وجود گذشت مهلت تعیین شده تاکنون وکیلی از سوی مجاهدین معرفی نشده است بنابراین رئیس دادگاه در روزهای آتی دستور تعیین وکیل تسخیری را صادر خواهد کرد

تلاش جدی ما بر این است که از همه ظرفیتها برای مقابله با مجاهدین استفاده کنیم

 

سخنگوی مجاهدین:

مثل ۵۸سال گذشته تمام ظرفیت‌های ارتجاعی و استعماری

شیخ و شاه را برای از بین بردن مجاهدین به میدان بیاورید

اما باز هم سقوط و سرنگونی سرنوشت محتوم شماست

رود خروشان خون فرزندان رشید میهن

جایی برای استبداد و وابستگی باقی نمی‌گذارد

 

خبرگزاری قضاییه جلادان-۸شهریور ۱۴۰۲:

کاظم غریب آبادی روز چهارشنبه اظهار داشت: تلاش جدی ما بر این است که از همه ظرفیتها برای مقابله با تروریستها به‌ویژه مجاهدین استفاده کنیم.

غریب آبادی با اشاره به رسیدگی به پرونده اعضای مجاهدین در دادگاه کیفری یک استان تهران، افزود: دادگاه کیفری یک استان تهران به‌منظور رعایت حقوق قانونی متهمان، از طریق انتشار آگهی به آنها اعلام کرد تا نسبت به معرفی وکیل اقدام کنند.

با وجود گذشت مهلت تعیین شده، تاکنون وکیلی از سوی آنان معرفی نشده است؛ بنابراین رئیس دادگاه رسیدگی کننده مطابق ماده ۳۸۴ قانون آیین کیفری، روزهای آتی دستور تعیین وکیل تسخیری را برای متهمان صادر خواهد کرد.

غریب‌آبادی تأکید کرد:

 بر این باوریم که دنیا باید از شر مجاهدین خلاص شود و در این راه، همه اقدامات لازم برای محاکمه اعضای این گروهک تروریستی را بکار خواهیم گرفت.

اعتراف خامنه‌ای به «تورم نامطلوب دو رقمی» آتش تهیهٔ قیام‌های بعدی

 اعتراف خامنه‌ای به «تورم نامطلوب دو رقمی» آتش تهیهٔ قیام‌های بعدی

دیدار خامنه‌ای با دولت رئیسی جلاد
دیدار خامنه‌ای با دولت رئیسی جلاد

خامنه‌ای:

مسائل معیشتی مانند غبار مانع دیدن کارهای اساسی دولت است، لازم است تورم نامطلوب دو رقمی، هر چه ممکن است کاهش یابد

تمجید وقیحانه از کارنامه دولت یکسویهٔ جلادان یک روز پس رکوردشکنی رئیسی در دروغپردازی و ارائه آمار ساختگی

عملکرد دو ساله این دولت موجب تقدیر و تمجید است، اما متأسفانه به‌علت نارسایی در زبان رسانه‌یی دولت، فعالیت‌های خوب آن به اندازه لازم و شایسته به اذهان مردم منعکس نشده است

فضیحت آمارهای دروغین و متناقض

خامنه‌ای:

سخنان، آمارها و وعده‌های مسئولان دولتی باید انسجام داشته باشد نه این‌که دستگاهها آمارها و وعده‌های یکدیگر را رد کنند یا غیرعملی بدانند

 

تلویزیون رژیم - ۸شهریور ۱۴۰۲

گوینده: رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت با قدردانی و تمجید از عملکرد خوب و قوی دولت در برخی بخش‌ها از جمله «کارهای زیربنایی»، «رشد شاخصهای کلان اقتصادی» و «سیاست خارجی»، گفتند: 

با وجود کارهای اساسی تحسین‌برانگیز دولت، متأسفانه مسائل معیشتی مانند غبار مانع دیدن کارهای اساسی دولت است؛ لازم است تورم نامطلوب دو رقمی، هر چه ممکن است کاهش یابد.

گوینده: ایشان افزودند: عملکرد دو ساله این دولت، موجب تقدیر و تمجید است اما متأسفانه به‌علت نارسایی در زبان رسانه‌یی دولت، فعالیت‌های خوب آن، به اندازه لازم و شایسته به اذهان مردم منعکس نشده است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در علت‌یابی انعکاس ضعیف اقدامات خوب دولت در جامعه، دو نکته را بیان کردند:

 اول؛ ضعف اطلاع‌رسانی هنرمندانه دولت

 و دوم؛ مشکلات معیشتی از جمله گرانی شدید برخی مواد غذایی و گرانی مستأصل‌کننده در بخش مسکن که باعث شده هم‌چون غبار مانع دیدن کارهای اساسی دولت شود.

ایشان با اشاره به ضرورت افزایش کمّی و کیفی کارهای خوب دولت در بخش فرهنگی، با اشاره به یک نکته مهم گفتند: فاصله بین واقعیت‌های کشور و عملکرد دولت و تلقّی مردم از واقعیت‌ها، خیلی زیاد است که باید با استفاده از کارشناسان خبره، این فاصله را کم کنید.

خامنه‌ای: 

مسأله معیشت خیلی مهم است عرض کردم وقتی که مشکلاتی در باب معیشت به‌وجود می‌آید مثل همین گرانی خانه و اجاره‌خانه و اینها که خب یک عده‌یی را واقعاً مستاصل می‌کند همه کارهای خوبی که شما می‌کنید تحت‌الشعاع قرار می‌گیره یعنی همه اقدامات مثبتی که با این زحمت انجام می‌گیره با مشکلات در معیشت مردم از چشمها دور می‌ماند حیف است واقعاً روی این کار چیز کنید، تحریم‌هایی که تحمیل شده عمده هدفش همین معیشت مردم است یعنی خواستند معیشت مردم را گروگان بگیرند و اینها، باید برای خنثی کردن تحریم‌ها تلاش کرد حالا البته کارهایی انجام می‌گیره برای رفع تحریم مذاکراتی میشه اونها به جای خود محفوظ و کارهای درستی هم هست اما در کنار او باید خط موازی عبارت باشه از خنثی کردن تحریم‌ها خنثی کردن تحریم‌ها هم یقینا یکی از مهم‌ترین شاخص هایش و مهم (تپق) این هست که تورم را کاهش بدهید یعنی تلاش بشه بر روی کاهش رشد تورم حالا این مقداری که گفته شد که از فلان مقدار درصد به فلان مقدار رسیده خب این خوب است اما کافی نیست یعنی رشد تورم بایستی تورم دو رقمی تداومش در چند سال پی‌درپی چیز نا مطلوبی ست کاملاً باید کاری کنید که این تورم هر چی ممکن است پایین‌تر بیاید

گوینده: ایشان زمینه‌سازی برای مشاهده پیشرفت‌های عمومی کشور را ضروری دانستند و گفتند: یکی از نقاط امید دشمن برای ستیزه‌گری با ایران، دانشگاهها است که حضور مسئولان در دانشگاه، آن برنامه را خنثی می‌کند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: سخنان، آمارها و وعده‌های مسئولان دولتی باید انسجام داشته باشد نه این‌که دستگاهها آمارها و وعده‌های یکدیگر را رد کنند یا غیرعملی بدانند.

 

چرا آخوندها حتی خامنه ای روضه امنیت می‌خوانند؟

 چرا آخوندها حتی خامنه ای روضه امنیت می‌خوانند؟

چرا آخوندها روضه امنیت می‌خوانند؟

خامنه‌ای - ۲۲مرداد: جنگ امنیتی روزبه‌روز شدت پیدا کرده، تا همین امروز!

یعنی چه مشکلی برای نظام درست شده؟

آخوند محمدی لائینی - ۳شهریور: 

مسأله امنیت بسیار مسأله مهمی است یکی از اهداف دشمنان از اغتشاشات ناامن کردن جامعه است

آخوند شاهرخی - ۲۷مرداد: 

دشمن کلید اغتشاش را زده است

آخوند ناصری - ۳شهریور:

دشمن در کمین ماست! دشمن هر لحظه به ما توطئه می‌کنه!

آخوند رحیمی - ۳شهریور:

دشمن راجع به امنیت حساس است آماده است تمام عده و عده شو را بکار بگیره!

خامنه‌ای - ۲۱تیر:

دست دشمن شمشیرهای آخته بران خون‌ریزی وجود داره ما چی‌کار می‌خواهیم بکنیم؟

این دشمنان چه بلایی سر آخوندها می‌آورند؟

آخوند حائری شیرازی: 

که اگر من با عمامه در خیابان بروم ممکن گردنم را ببرند فحش که جای خودش دارد

شعار جوانان دلیر ایران زمین: 

تا آخوند کفن نشود این وطن وطن نشود

۴ شهریور ۱۴۰۲

«خالص‌سازی» و فرار مغزها در نظام خامنه ای رئیسی- قتلهای بی‌صدا و مهاجرت ناگزیر نخبگان، بخشی از پروژهٔ انقباض و در امتداد طرح «خالص‌سازی» نظام

«خالص‌سازی» و فرار مغزها در نظام خامنه ای رئیسی- قتلهای بی‌صدا و مهاجرت ناگزیر نخبگان، بخشی از پروژهٔ انقباض و در امتداد طرح «خالص‌سازی» نظام 

  • 1402/06/03
سخن روز
سخن روز

«سونامی مهاجرت» و «فرار مغزها» در حاکمیت آخوندی، یکی از بحرانها و معضلات اجتماعی و موضوع بحث روز بسیاری از رسانه‌های حکومتی است.

رسانهٔ حکومتی آفتاب یزد، ۳۱مرداد نوشت: «گزارشی که اخیراً از گردهمایی رتبه‌های برتر کنکور منتشر شده، نشان می‌دهد که این افراد هنوز وارد دانشگاه نشده‌اند در فکر مهاجرت هستند و بعضی‌هاشان حتی از حالا کشور مقصدشان را هم انتخاب کرده‌اند».

سایت حکومتی بهار نیوز (اول شهریور ۱۴۰۲) با اشاره به‌علت بالارفتن آمار مهاجرت نوشت: «مادامی که فضای اجتماعی یک کشور مسموم است، مهاجرت امری رایج و معمول است... جامعه مسموم فضایی است که حال و هوای اجتماعی در آن مساعد نیست؛ به عبارتی عرصه برای آزادی بیان و عقیده محدود است، آرامش روحی وجود ندارد، بیکاری زیاد است، درآمدها کم است، وضعیت معیشتی اسفبار است و هزار و یک مشکل دیگر وجود دارد».

گسترش و شدت اختناق، گرانی، بیکاری، فقر و هزار و یک مشکل دیگر در نظام فاسد آخوندی باعث می‌شود که میلیونها ایرانی با پذیرش ریسک آوارگی و متلاشی شدن خانواده، دست به مهاجرت بزنند. 

این نیز شکلی دیگر از نسل‌کشی و قتل‌های بی‌صدا در دولت جلادان است.

 روزنامهٔ حکومتی ستارهٔ صبح (اول شهریور) می‌نویسد: «میلیون‌ها نفر از مردم ایران علاقه‌مند به مهاجرت و رفتن هستند، رفتنی که معلوم نیست چه سرنوشتی برای آنها دارد، یعنی به‌قدری فشار جلوی زندگی آنها هست که مجبور می‌شوند به کوه و دشت و دریا بزنند تا بروند، حتی امیدی به زنده رسیدن ندارند اما باز می‌روند».

سایت حکومتی فرارو (اول شهریور ۱۴۰۲)

با اشاره به آمار حیرت‌انگیز فرار مغزها در ایران می‌نویسد: «۸۰ درصد رتبه‌های برتر ایران در رشته‌های ریاضی و فیزیک در سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۵ از کشور مهاجرت کرده‌اند. 

از این تعداد، به‌طور متوسط ۷۸درصد نخبگان، دیگر به کشور بازنگشته‌اند... داده‌های مرتبط با سال۹۷، نشان می‌دهد که از میان ۱۰رتبه برتر سال۸۰رشته ریاضی و فیزیک، فقط دو نفر از آنها در ایران مانده‌اند».

این رسانهٔ حکومتی در ادامه اعتراف می‌کند: «در ایران نه تنها سیاست‌هایی اتخاذ می‌شود که نخبگان را فراری می‌دهد، بلکه یک نگاه بی‌تفاوت و بی‌اعتنا به این صادرات نخبگان از کشور نیز وجود دارد».

فراتر از بی‌تفاوتی و بی‌اعتنایی، واقعیت این است که قتلهای بی‌صدا و مهاجرت ناگزیر نخبگان، بخشی از پروژهٔ انقباض و در امتداد طرح «خالص‌سازی» نظام است.

روزنامهٔ حکومتی اعتماد (اول شهریور) در این باره می‌نویسد: «راهبرد خالص‌سازی که پیش از این در حوزه سیاست و مدیریت کشور شکل گرفته بود، راه خود را به نهادهای صنفی، مدنی و دانشگاهی باز کرده و قربانی می‌گیرد. این نوع رفتارها، سیاست خارج کردن دانشگاه از عرصهٔ توسعه ملی است».

خلیفهٔ ارتجاع سیاست انقباض و طرح «خالص‌سازی» را از مجلس به جامعه و دانشگاه و اساتید امتداد داد و تا آنجا پیش رفت که هم‌زمان با پرونده‌سازی و اخراج اساتید و دانشجویان، مشتی مزدور «هم‌سو» با جلاد قتل‌عام را بی‌سر و صدا و مخفیانه در دانشگاهها به‌کار گرفت.

روزنامهٔ حکومتی هم‌میهن (۲۹مرداد) نوشت: «اکنون پرسش اینجاست که به‌جای این استادان اخراج‌شده چه کسانی قرار است در دانشگاهها مستقر شوند؟... در گروه‌های دانشگاهی، سندی منتشر شده که نشان می‌دهد دولت رئیسی مخفیانه فرآیند جذب ۱۵هزار عضو هیئت‌علمی هم‌سو را به‌صورت سهمیه‌ای، فوری و خارج از چارچوب علمی موجود دانشگاهها، آغاز کرده است».

با اندکی تأمل در واژه‌های «مخفیانه»، «هم‌سو»، «فوری» و «خارج از چارچوب علمی دانشگاهها» می‌بینیم که ۱۵هزار نیروی حکومتی و بسیجی به‌صورت مخفیانه، فوری وارد می‌شوند تا اساتید و اعضای هیأت علمی دانشگاهها که با نظام قرون‌وسطایی ولایت فقیه هم‌خوان و «هم‌سو» نیستند حذف شوند و این ۱۵هزار بسیجی «هم‌سو» با جلاد شش‌کلاسه، که «خارج از چارچوبهای علمی دانشگاهها» وارد می‌شوند، مأموریت‌شان حفظ نظام است نه اشاعهٔ علم و فرهنگ و معرفت در دانشگاه!

به این ترتیب زمینه برای مهاجرت سرمایه‌های علمی کشور و حذف اساتید و نخبه‌ها بیش‌از‌پیش فراهم می‌شود.

روزنامهٔ حکومتی ستارهٔ صبح (اول شهریور ۱۴۰۲) با اشاره به تلاش عجیب و غریب مسئولانی که نخبه‌ها و سرمایه‌های علمی را برای کشور زائد می‌دانند می‌نویسد: «بی‌تفاوتی برخی مسئولان نسبت به متخصصان و نخبگانی که شاید آنها را مزاحم می‌پندارند کار را به اینجا رسانده و بهترین نیروی انسانی کشور را فراری داده است. گویا آقایان، نخبه‌ها را نمی‌خواهند و اراده کرده‌اند با بدرقه این نیروی انسانی، افرادی بله قربان گو و فاقد هوش، خلاقیت و اندیشه را جایگزین کنند!»


رویای خامنه‌ای برای مهار قیام؟...کار ما سقوط است ساقط می شویم ساقط می شویم

 رویای خامنه‌ای برای مهار قیام؟...کار ما سقوط است ساقط می شویم ساقط می شویم

شعار مردم دلیر زاهدان: مرگ بر خامنه‌ای

خامنه‌ای - ۲۶ مرداد:

 کی توانست این بحرانها، این حوادث اغتشاشها را سرکوب کنه؟

شعار مردم دلیر زاهدان: 

می‌کشم می‌کشم آن‌که برادرم کشت

خامنه‌ای - ۲۶ مرداد: 

کی توانست مردم کردستان را مردم بلوچستان را از شر این اغتشاشات نجات بده؟

شعار مردم دلیر زاهدان:

 مرگ بر دیکتاتور

خامنه‌ای - ۲۶ مرداد: کی تونست؟ سپاه. سپاه بود

واقعا خامنه‌ای در چه رویایی سیر می‌کند؟

حسین راغفر - ۱۹ اردیبهشت: 

هنوز معتقد هستند که می‌شود کشور رو به شهریور ۱۴۰۱ بازگرداند. 

به نظر من این فقط یه رؤیاست، کشور به شهریور ۱۴۰۱ برنمی‌گرده!

آخوند بروجردی: 

کار ما سقوط است ساقط می شویم ساقط می شویم

 

جاده سوران پسکوه و شعارهای جوانان بلوچ:

 مرگ بر خامنه‌ای، مرگ بر خمینی، مرگ بر خمینی لعین...

قبل از سالگرد قیام سراسری، رژیم(خامنه ای) ایران دست به سرکوب فعالان می‌زند-وال استریت ژورنال

 

 قبل از سالگرد قیام سراسری، رژیم(خامنه ای) ایران دست به سرکوب فعالان می‌زند-وال استریت ژورنال

سرکوب فعالین
سرکوب فعالین

وال استریت ژورنال در گزارش روز جمعه ۳شهریور نسبت به سرکوب و بازداشت خانوادهای شهیدان قیام سراسری  و دانشجویان می‌نویسد: 

مقامات رژیم ایران مشغول دستگیری فعالان و فشار گذاشتن روی شهروندان هستند تا در آستانه سالگرد اعتراضات سراسری سال گذشته، اعتراضات ضدحکومتی از سر گرفته نشود و بدین وسیله جلوی بروز نافرمانی مدنی را بگیرند.
این تاکتیک‌ها بیانگر نگرانی فزاینده در میان سران رژیم ایران است چونکه نارضایتی‌هایی که منجر به اعتراضات سال گذشته شد، فروکش نکرده و این‌که از سرگیری درگیریها که بخش‌هایی از کشور را به تعطیلی کشاند امکانپذیر است.

وال استریت افزود:... 

دستگیریهای فعالان و منتقدان حکومتی در هفته‌های اخیر در سراسر ایران و از جمله در مناطق کردی کشور رخ داده است... بسیاری از بازداشت شدگان زنان و دانشجویان هستند... تقریباً ۳۰۰۰دانشجو به کمیته‌های انضباطی در دانشگاهها فراخوانده شدند و تحت فشار قرار گرفتند که وارد اعتراضات نشوند... .

۳۰ مرداد ۱۴۰۲

«ما همه مرده‌ایم!»به‌عبارتی اکنون مردم فاتحه هر دو جریان را خوانده‌اند».

 «ما همه مرده‌ایم!»به‌عبارتی اکنون مردم فاتحه هر دو جریان را خوانده‌اند».

سخن روز
سخن روز

«ما همه مرده‌ایم!»، این عنوان مقالهٔ روزنامهٔ حکومتی ابتکار به‌قلم محمدعلی وکیلی مدیر مسئول آن است. این مقاله، پاسخ به‌اظهارات بادامچیان دبیرکل باند فاشیستی مؤتلفه است که اخیراً گفته اصلاح‌طلبان مرده‌اند و تمام شده‌اند و نظام هم از آنان عبور کرده است.

وکیلی می‌نویسد: «این یادداشت محصول شگفتی از جشنی است که برای ترحیم اصلاح‌طلبان به‌پا شده است. آخر کدام نظام عاقلی از مرگ اصلاح‌طلبیِ درون ساختاری خودش خوشحال می‌شود؟ کدام ساختار برای اصلاح‌ناپذیریِ خودش جشن می‌گیرد؟ کدام حکومت از حذف بیش از نیمی از سرمایه‌هایش ذوق می‌کند؟... جنابشان اگر نمی‌دانند بدانند که مرگ اصلاح‌طلبی یک حکومت، یعنی شروع مرگ آن حکومت».

مدیر مسئول روزنامهٔ حکومتی ابتکار در ادامه می‌افزاید: «جریان اصلاح‌طلبی، جریان جمهوری اسلامی بود. شکست آن یعنی شکست جمهوری اسلامی. پروژه اصلاح‌طلبی نزدیک به‌نیمی از تاریخ جمهوری اسلامی است؛ انکار آن انکار خود نظام است... اگر شکست اصلاح‌طلبی به‌معنای عبور نظام از اصلاح‌طلبان است که ایشان خیلی دیر دست به‌فاتحه شده‌اند. دو دهه بیشتر است که نظام، اصلاح‌طلبان را دیگر خودی نمی‌داند. اگر معنای شکست هم عبور مردم از اصلاح‌طلبی است که باید گفت مردم پیش از اصلاح‌طلبان، فاتحه اصول‌گرایان را خوانده‌اند و اصلاح‌طلبی آخرین سنگر دفاع از نظام بود‌. به‌عبارتی اکنون مردم فاتحه هر دو جریان را خوانده‌اند».

مقالهٔ مزبور حاوی اعتراف‌ها و واقعیتهایی است که اشاره به‌آنها خالی از فایده نیست:

نویسندهٔ مقاله که در دورهٔ قبل عضو مجلس ارتجاع بوده، مرگ و تمام شدن جریان موسوم به‌اصلاح‌طلب را رد یا انکار نمی‌کند، بلکه اعتراضش به‌ابراز خوشحالی از اعلان این واقعیت است؟ «آخر کدام نظام عاقلی از مرگ اصلاح‌طلبیِ درون ساختاری خودش خوشحال می‌شود؟... کدام حکومت از حذف بیش از نیمی از سرمایه‌هایش ذوق می‌کند؟». این یکی را راست می‌گوید، جریان به‌اصطلاح اصلاح‌طلب همواره بخشی از نظام بوده و طی تمام سالهای گذشته، در همهٔ خیانتها و جنایتهای این رژیم، شراکت فعال داشته است.

وی می‌افزاید: «کدام ساختار برای اصلاح‌ناپذیریِ خودش جشن می‌گیرد؟». این نیز اذعان به‌این حقیقت است که این رژیم اصلاح‌ناپذیر است و از روز اول هم مطلقاً اصلاح‌ناپذیر بوده است. حقیقتی که رهبر مقاومت از سال‌ها پیش پیوسته بر آن تأکید کرده که افعی ولایت هرگز کبوتر نمی‌زاید!

وکیلی می‌نویسد: «مرگ اصلاح‌طلبی یک حکومت، یعنی شروع مرگ آن حکومت». این البته حکم و گزارهٔ درستی است. اما اطلاق آن به این رژیم دروغ است و بر یک شالودهٔ دروغ بنا شده‌؛ دروغ این است که «اصلاح‌طلبی» در فاشیسم مذهبی و قرون‌وسطایی حاکم، هرگز و هیچ‌گاه وجود نداشته است؟!

گزارهٔ درست دیگر در این عبارت آن است که مرگ حکومت شروع شده است. البته این مرگ نه با مرگ اصلاح‌طلبی، که از آغاز نیز وجود نداشته، بلکه به‌خاطر آن است که «مردم فاتحه هر دو جریان (موسوم به‌اصلاح‌طلب و اصول‌گرا) را خوانده‌اند».

حکم مرگ تاریخی موجود عجیب‌الخلقه و گورزادی که نام خود را «جمهوری اسلامی» گذاشته، اما در آن، جز شکلکهای مهوع، نه از جمهوری و نه از اسلام کمترین نشانی هست، توسط مردم ایران و از ۴۲سال پیش، یعنی از روز ۳۰خرداد ۱۳۶۰ صادر شده است.

بنابراین سؤال این است که چه شده این واقعیتها که رژیم پیوسته تلاش می‌کرد آنها را پنهان کند، اکنون از سوی هر دو جناح حاکمیت، این‌چنین مورد اذعان و اعتراف قرار می‌گیرد؟ واقعیت این است که با زلزله‌های بزرگ سیاسی و اجتماعی در قیامهای دی۹۶ و آبان۹۸ و قیام۱۴۰۱، جامعه ایران وارد مرحله جدیدی شد. شعار «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا»، که در قیام دی۹۶ در فضای سیاسی ایران طنین‌افکن شد، توهم احتمال «تغییر از طریق صندوق رأی» را که باند رفسنجانی ـ خاتمی از سال۷۶ به‌آن متوسل می‌شدند، درهم کوبید و فرو ریخت و باند موسوم به‌اصلاح‌طلب، به‌کلی از حیز انتفاع ساقط شد.

آخوند احمد خاتمی نیز گفت: «در اغتشاشات اخیر (قیام۱۴۰۱) دشمنان شما نشان دادند که عبور کرده‌اند از چپ و راست، از اصول‌گرا و اصلاح‌طلب عبور کرده‌اند صریحاً می‌گویند برای براندازی آمده‌اند» (تلویزیون رژیم ـ ۲۹خرداد ۱۴۰۲).

عناصر این جماعت هم خودشان بارها به‌صراحت اعلام کردند که هیچ محلی از اعراب ندارند. اما این به‌معنای آن نیست که باند رقیب، موسوم به‌اصولگرا، قوی و منسجم و یکدست مهار اوضاع را در دست دارد؛ نگاهی به‌وضعیت شقه‌شقهٔ این باند و شکافهایی که در آستانهٔ نمایش انتخابات پیش رو، در سراپای این باند ظاهر شده، حرف مقاله‌نویس «ابتکار» را تأیید می‌کند که: «ما همه (اصلاح‌طلب و اصول‌گرا) سال‌هاست که از نظر مردم مرده‌ایم و مردم فاتحه همه ما را خوانده‌اند».

درست ۷۰سال از آن روز شوم تاریخ ایران کودتای ۲۸مرداد می‌گذرد

درست ۷۰سال از آن روز شوم تاریخ ایران کودتای ۲۸مرداد می‌گذرد



درسهای ۲۸مرداد سخن روز1402/05/28 
 امروز درست ۷۰سال از آن روز شوم تاریخ ایران می‌گذرد؛ کودتای ننگین ۲۸مرداد ۱۳۳۲ که تلخی‌اش هنوز در کام و جان مردم ایران باقی است. روزی که تنها دولت ملی پس از مشروطه، دولت دکتر محمد مصدق سرنگون شد؛ با کودتایی که توسط رجال خود فروخته و آخوندهایی از قبیل کاشانی و بهبهانی زمینه‌سازی شد، توسط استعمار طراحی گردید و توسط دربار فاسد پهلوی و ارتش وابستهٔ شاه و مشتی اوباش به‌مرحله اجرا درآمد. در نتیجه اسارت و سیه‌روزی مردم ایران زیر چکمه‌های شاه خائن و نعلین شیخ تبهکار چندین دهه دیگر و تا امروز ادامه پیدا کرد. تجربه شوم ۲۸مرداد، درسهای خود را برای همهٔ طرفهای آن، در هر دو جبهه خلق و ضدخلق داشت. درسی که شاه گرفت این بود که باید با تمام قوا، در مسیر اختناق و سرکوب و وابستگی به‌اجنبی پیش برود. تأسیس ساواک، محصول این درس بود. درسی که ارتجاع مذهبی و مشخصاً خمینی گرفت این بود که باید مترصد فرصت میوه‌چینی و کسب قدرت باشد. استعمار نیز درس خود را از این ماجرا گرفت و آن، حمایت از دیکتاتوری برای استمرار منافع کلانش از منابع ایران بود. تا وقتی شاه دیکتاتور حاکم بود، استعمار با تمام قوا پشت او را داشت و وقتی که شیخ حاکم شد، باز همان سیاست و تجارت کثیف خون و نفت جریان داشت و در همهٔ بزنگاهها حمایتش را از او علیه مردم و مقاومت سازما‌ن‌یافته مردم ایران دریغ نکرد. نسل انقلابی ایران و پیشتازان مجاهد و فدایی نیز درسهای خودشان را از کودتای ۲۸مرداد گرفتند. آنها راه رهایی را در مبارزه انقلابی مسلحانه یافتند و به‌این جمعبندی رسیدند که جنبش آزادیخواهانهٔ مردم ایران حتی اگر هم در مقطعی به‌قدرت برسد، بدون یک تشکل انقلابی و سازمان پیشتاز فداکار، محکوم به‌شکست است. این همان نتیجه‌یی است که مصدق بزرگ نیز در آخرین سالهای عمر خود به‌عنوان وصیتش به‌نسل جوان بر آن تأکید می‌کرد. دست‌نوشته‌های مصدق در آن روزگار نشان می‌دهد که او قویاً به‌نسل جوان و مجاهدانی هم‌چون مجاهدان الجزایر چشم دوخته بود. او در سال۱۳۴۰ با اشاره به‌تجربه ارتش آزادیبخش الجزایر، نوشت: «ملتی هم هست که در راه آزادی و استقلال از همه چیز می‌گذرد و دیگران هم اگر علاقه به‌وطن دارند باید از همین راه بروند و آن را انتخاب نمایند». اکنون پس از ۷۰سال وقتی به‌آن رویداد تلخ و سیاه می‌نگریم، می‌بینیم که به‌طور درازمدت و تاریخی، نه شاه و نه شیخ، جز چند صباحی حکومت گذرا، البته به‌قیمت بدنامی و رسوایی ابدی و حذف تاریخی، صرفه‌یی نبردند و البته برای مردم ایران نیز جز فاجعه و مصیبت، به‌بار نیاوردند. نه تنها شاه و شیخ، بلکه طراحان استعماری کودتا نیز، امروز پس از ۷۰سال اعتراف می‌کنند که اشتباه کرده‌اند و در سمت غلط تاریخ قرار گرفته‌اند. دیوید اوئن که در مقطع انقلاب سلطنتی (از ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹) وزیر خارجه انگلستان بود، اخیراً طی مصاحبه‌یی گفت: «انگلستان باید سرانجام نقش رهبری‌کنندهٔ خود را در کودتای۱۹۵۳ که آخرین رهبر منتخب دموکراتیک ایران را سرنگون کرد، بپذیرد». وزیر خارجهٔ پیشین انگلستان می‌افزاید: «دلایل خوبی برای اذعان به‌نقش انگلستان همراه با آمریکا در سال۱۹۵۳ در سرنگونی تحولات دموکراتیک وجود دارد. با اعتراف به‌این که اشتباه کردیم و به‌گامهایی که به‌سوی ایران دموکراتیک در حال توسعه بود، آسیب زدیم؛ اکنون اصلاح امور را کمی محتمل‌تر می‌کنیم». البته نمی‌توان این اعتراف دیرهنگام را به‌منزلهٔ تجدید نظر در سیاست مماشات تلقی کرد؛ اما این سخنان آن هم از زبان وزیر خارجهٔ پیشین انگلستان، گواه آن است که در یک نگرش تاریخی و دراز مدت، حمایت از دیکتاتورها و خفه کردن صدای آزادیخواهانهٔ ملتهای جهان سوم، به‌زیان مردم خودشان و نهایتاً به‌زیان خود آن قدرتها تمام خواهد شد. این درس تاریخی را ماریو گالئا وزیر پیشین بهداشت مالت در سخنرانی خود در کهکشان «ایران آزاد» (۱۴۰۲) خطاب به‌دولتهای غربی چنین بیان کرد: «مماشات با رژیم ایران خیانت است. این، خیانت به‌کشور خودتان، خیانت به‌خاورمیانه و خیانت به‌بشریت در معنای وسیع‌تر است؛ زیرا این رژیم هم‌چنان یکی از تهدیدهای اصلی صلح و ثبات در کل جهان از جمله خاورمیانه است. تاریخ بارها و بارها به‌ما آموخته است که مماشات کارساز نیست؛ تاریخ معلم بسیار خوبی است، اما متأسفانه سیاستمداران دانش‌آموزان بسیار بدی هستند». آری، شاه به‌رغم همهٔ خیانتها و وطن‌فروشی‌ها و به‌رغم آن‌که قویترین ارتش منطقه و ساواک مخوف را برای حفظ حکومتش تدارک دیده بود، اما سرانجام توسط مردم ایران به‌زیر کشیده شد و نظام سلطنتی در ایران برای همیشه دفن گردید. شیخ نیز به‌رغم همهٔ تبهکاریها، قتل‌عامها، اعدامها و چپاولگریها، به‌مرحله پایانی خود رسیده و عنقریب است که ضحاک عمامه‌دار دوران، به‌دست توانای مردم ایران «به زیر خاک» کشانده شود. در این میان آنچه ماندگار شده، راه آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی و شعار «مرگ بر ستمگر ـ چه شاه باشه چه رهبر» است که در تکامل تاریخی مسیر مصدق بزرگ در مقاومت سازمان‌یافته و آلترناتیو و راه‌حل انقلابی تبلور عینی دارد؛ راه‌حلی که با پرداخت قیمت خونین و جان‌فشانی رشیدترین فرزندان آگاه و فداکار ایران با رزم و رنج و پیکار بی‌وقفه از ۳۰خرداد ۶۰ تا قتل‌عام ۳۰هزار زندانی سرموضع در تابستان۶۷... تا قیامهای خونین و آتشین سالهای اخیر، از دی۹۶ تا آبان۹۸ و تا قیام۱۴۰۱پیاپی به‌ثبوت رسیده و خواست پیشوای فقید نهضت ملی را در چشم‌انداز قرار داده است. مصدق آرزو کرده بود: «ملت ایران بر مقدرات خود مسلط شده و هیچ عاملی جز اراده ملت بر مملکت حکومت نکند».

۲۹ مرداد ۱۴۰۲

کودتای «بخش امنیتی» علیه «نظام علم» - محسن رنانی اخراج استادان دانشگاه و جذب افراد «همسو» را کودتای «بخش امنیتی» علیه «نظام علم» خواند

کودتای «بخش امنیتی» علیه «نظام علم» -  محسن رنانی اخراج استادان دانشگاه و جذب افراد «همسو» را کودتای «بخش امنیتی» علیه «نظام علم» خواند


محسن رنانی

روند اخراج استادان دانشگاه در ایران به دلیل حمایت از اعتراضات سال گذشته در حالی ادامه دارد که چند روز پیش سندی در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد که نشان می‌دهد دولت ابراهیم رئیسی قصد دارد به صورت «مخفیانه» ۱۵ هزار عضو هیئت علمی «همسو» را به صورت «سهمیه‌ای، فوری و خارج از چارچوب علمی» دانشگاه‌ها استخدام کند. محسن رنانی، استاد اقتصاد گفته این سند در صورت صحت «به معنی نوعی کودتا از سوی بخش امنیتی نظام سیاسی علیه نظام علم است».

اخراج سریالی استادان از دانشگاه‌ها همچنان ادامه دارد.
اخراج سریالی استادان از دانشگاه‌ها همچنان ادامه دارد. © IRNA

روزنامه هم‌میهن در شماره یکشنبه ۲۹ مرداد به موضوع اخراج سریالی استادان دانشگاه پرداخته و نوشته روند اخراج و تعلیق اعضای هیئت علمی در یک سال اخیر ادامه دارد.

هم‌میهن به نقل از محمود صادقی، دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها خاطر نشان کرده که بسیاری از استادان به دلیل «مخاطراتی که برای‌شان وجود دارد، ترجیح می‌دهند مسائل‌شان رسانه‌ای نشود». موضوعی که نشان می‌دهد آمار مربوط به اخراج اعضای هیئت علمی از دانشگاه‌ها از آنچه در رسانه‌ها می‌شنویم بالاتر است.

آخرین مورد از اخراج یک عضو هیئت علمی که واکنش‌های زیادی به دنبال داشت، قطع همکاری با مهدی خویی، استاد گروه جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی بود. مهدی خویی سه روز پیش در یک توییت خبر از اخراج خود از دانشگاه داد. او با اشاره به اینکه بعد از ۷ سال تدریس، نامه قطع همکاری دریافت کرده، نوشت: «از خانه‌ام یعنی دانشگاه در حال رانده‌شدن هستم و مستاصلم که از این ظلم شکایت به کجا برم.»

انجمن علمی دانشجویی جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی در واکنش به اخراج مهدی خویی اعلام کرد : «حذف، اخراج و برخورد با اساتید متعهد علوم اجتماعی در وضعیتی اتفاق می‌افتد که اساتید رانتی و بی‌سواد روزبه‌روز صندلی‌های بیشتری را در هیئت علمی دانشگاه‌ها تسخیر می‌کنند».

در بیانیه‌ای که در کانال تلگرامی این انجمن منتشر شده، با اشاره به شائبه حذف یا ایجاد محدودیت‌ها برای سایر استادان، آمده است که دانشجویان از همه ظرفیت‌های موجود بهره‌ می‌برند تا در برابر «تعدی نیروها و نهادهای امنیتی به ساحت دانشگاه مقاومت کنند.» ار اف ای

هلند و دانمارک متعهد شدند اف-۱۶ به اوکراین بدهند؛ زلنسکی از جنگنده‌های اف-۱۶هلند بازدید کرد

 هلند و دانمارک متعهد شدند اف-۱۶ به اوکراین بدهند؛ زلنسکی از جنگنده‌های اف-۱۶هلند بازدید کرد


دو روز پس از چراغ سبز ایالات متحده برای تحویل جنگنده‌های اف-۱۶ به اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهوری اوکراین یکشنبه ۲۰ اوت از پایگاه نیروی هوایی هلند در جنوب این کشور جایی که هواپیماهای اف-۱۶ در آن مستقر هستند، بازدید کرد. 

نخست وزیر هلند در کنفرانس خبری با زلنسکی اعلام کرد که کشورش و دانمارک متعهد می‌شوند پس از برآورده شدن شرایط انتقال، جنگنده‌های اف-۱۶ به کی‌یف تحویل دهند.

از محاکمهٔ مجاهدین تا انتقال مجازی آنان به کانادا!

 از محاکمهٔ مجاهدین تا انتقال مجازی آنان به کانادا!

انتقال مجازی...
انتقال مجازی...

ایجاد شانتاژ، جعل روایت و شیطان‌سازی از مجاهدین در ارگان‌های مختلف و رسانه‌های رنگارنگ وابسته به حاکمیت، چیز جدیدی نیست. 

از همان روز اول که خمینی کلیدواژهٔ «منافقین» را در مورد مجاهدین به‌کار برد، تاکنون وارونه‌نمایی و قلب واقعیت در بارهٔ سازمان مجاهدین خلق ایران به یک روش ثابت و جاری حاکمیت تبدیل شده است اما آنچه جدید می‌نماید، افسارگسیختگی این قبیل اقدامات در روزهای منتهی به سالگرد قیام ۱۴۰۱ است.

اینک کمتر روزی را می‌توان یافت که در آن حرفی از مجاهدین نباشد. این روزها مصاحبه‌ها، نوشته‌ها، اظهارات و گعده‌های سران و مهره‌های دست‌اول رژیم یا حتی عناصر دون‌پایهٔ آن پر از موضع‌گیری علیه مجاهدین است.

کمیت و کیفیت پروپاگانداسازی در این‌باره، به جایی رسیده که دیگر کاربرد کلیدواژهٔ «منافق» یا «منافقین» خریدار ندارد. آنها مجبور هستند به‌صورت جریان‌وار نام «مجاهدین» یا «سازمان مجاهدین خلق ایران» را استفاده کنند تا مخاطب به حرف‌ها یا نوشته‌هایشان توجه نماید.

علت چیست؟ 

چرا نظام ولایت فقیه مجبور شده است سیاست نادیده‌انگاری مجاهدین و بایکوت خبری آنان را کنار بگذارد؟ 

مگر نمی‌داند انتشار هر خبر، اظهارنظر، بازخورد، مصاحبه، میزگرد ولو با محتوای مجعول و شیطان‌سازانه نوعی تبلیغ معکوس برای مجاهدین است؟ 

مگر خبر ندارد که منفی‌بافی و دروغ‌سازی از مقاومت ایران و مجاهدین، جامعه و به‌خصوص جوانان شورشی را بیشتر به‌سمت آنان سوق می‌دهد؟

پاسخ در یک جمله این است که «می‌داند و خبر دارد». بارها در اتاق‌فکرها و خلوت‌خانه‌های خود به این گزاره فکر کرده و تبعات آن را بالا و پایین نموده است.

اگر در وضعیت عادی بود، می‌توانست به سیاست پیشین ادامه دهد ولی واقعیت این است که از قیام ۱۴۰۱ به بعد این رژیم پیوسته در سراشیب سرنگونی قرار داشته است. 

آن قیام بزرگ نه به محاق رفته و نه خاموش و فراموش شده است. 

  • هرم اخگرهای گداختهٔ آن را هر لحظه می‌توان احساس کرد.
  •  درست به همین علت است که اتاق فکر نظام ولایت فقیه نمی‌تواند یک آن از مجاهدین غافل باشد. 
  • زیرا این مقاومت یک آلترناتیو دموکراتیک را نمایندگی می‌کند. قطب مقابل این رژیم است.
  •  پرچمی است که هم‌چنان برافراشته مانده است. 
  • قلب تپندهٔ جنبش و انقلاب است. 
  • منبع انگیزش و قیام جوانان به‌ستوه آمده و مردم چشم‌انتظار ایران است. 
  • ستارهٔ درخشانی است که در افق شب‌گرفتهٔ ایران‌زمین با غرور و افتخار می‌درخشد و کانون‌های شورشی از آن الهام می‌گیرند. 
  •  شرط ذهنی است که شرایط عینی را در جامعهٔ انفجاری ایران به قیام و انقلاب بالغ می‌کند.

ممکن است ارتجاع و بورژوازی همزاد آن بتوانند بزرگ‌ترین سانسور قرن را بر مجاهدین اعمال کنند و با الیگارشی رسانه‌یی چنین القا نمایند که آنان در بین مردم ایران محبوبیت ندارد ولی در عصر کبیر آگاهی چنین سانسوری پایدار باقی نمی‌ماند. وقتی بطلان این پروپاگاندا برملا می‌شود، نتیجه‌یی معکوس به‌جا می‌گذارد. جوانان را بیشتر از پیش به مجاهدین راغب می‌گرداند.

اگر امروز ارتجاع خزیده بر سریر قدرت و ولایت این‌چنین هیستریک به مجاهدین حمله می‌کند بی‌سبب نیست. 

 می‌داند که اگر دست روی دست بگذارد عمامه‌اش را باد خواهد برد. به‌همین خاطر یک روز نغمهٔ محاکمهٔ آنان را در محاکم کیفری خود ساز می‌کند و فراخوان می‌دهد که برای خود وکیل مشخص کنند، روز دیگر خبر انتقال مجازی آنان به کانادا را جعل می‌کند و در این خبر می‌دمد تا آن را به جامعه بباوراند. هنوز این دروغ خوب جا نیفتاده، به‌نقل از «برخی منابع در وزارت‌خارجهٔ کانادا!» خبر دیگری را وایرال می‌کند:

«می‌گویند کانادا درخواست گروهک تروریستی منافقین را برای اقامت در این کشور رد کرده است.

چندی پیش با حمله پلیس آلبانی به مقر منافقین در این کشور و ممانعت از فعالیت‌شان، اعضای این گروهک قصد مهاجرت به کانادا را داشتند»(خبرگزاری موج  ۲۸مرداد ۱۴۰۲).

چرا؟!

برای این‌که در وضعیت اضطراری و اورژانس یا به‌عبارت گویاتر در دوران سرنگونی قرار دارد. می‌خواهد به جوانانی که مجاهدین و مقاومت ایران را منبع انگیزش و الهام خود قرار داده‌اند، بگوید به آنان دل نبندید و تکیه نکنید. مجاهدین در آلبانی محدود هستند و جایی برای اقامت ندارند، باید خانه‌به‌دوشی پیشه کنند. کانادا هم که آنان را نمی‌پذیرد و... پیش‌تر مدعی بود که پیر و سالخورده و از کارافتاده‌اند و در آلبانی روزگار می‌گذرانند. ماحصل این‌که از آلترناتیو دموکراتیک و قلب تپیندهٔ جنبش و انقلاب خبری نیست. خودتان را به خطر نیندازید و به خیابان نیایید و دست به شورش و قیام نزنید!

بدیهی است به میزانی که این پروپاگانداسازی و جعل و شانتاژ افزایش پیدا می‌کند، به همان میزان جوانان شورشی و مردم ایران بیشتر درمی‌یابند که خامنه‌ای و سران در گل خلیدهٔ این نظام از دست این مقاومت و مجاهدین خلاصی ندارند و در نتیجه بیشتر به خیابان می‌آیند و شورشگری پیشه می‌کنند.

پیوند خلق با فرزندان مجاهدش، ارتش قیام را سازمان و سامان می‌دهد که نیروی برانداز این حاکمیت اهریمنی است.

خوانش یک حکم سیاسی از منظر هنر سیاسی

 خوانش یک حکم سیاسی از منظر هنر سیاسی

زندانیان سیاسی ایران
زندانیان سیاسی ایران

بی‌شک می‌توان سیاست در ایران و به‌طور خاص ۴دهه عمر نظام ولایت فقیه را از منظر این پرسش بازخوانی نمود؛ چرا که شناخت زیر و بالای این حاکمیت، حقیقتاً یک هنر سیاسی است. شک نکنیم که اگر همه‌ٔ طرف‌های این رژیم از همان اوان شکل‌گیری‌اش، از آن هوشیاری سیاسیِ لازم یا مشخصات هنر سیاسی برخوردار بودند، بی‌تردید این رژیم سال‌ها پیش از این تعیین‌تکلیف نهایی شده و از سر راه تمدن، آزادی، ترقی و پیشرفت ایران کنار زده می‌شد.

 

تجارب مشروطه تاکنون و نیز همین ۴دهه گوشزد می‌کنند که هنر سیاسی در شناخت ماهیت دشمن است و نه پرداختن به شاخ و برگ‌های تاکتیک‌های رنگ‌ووارنگ و بازی‌های سیاسیِ پراگماتیستیِ آن. همین‌جاست که باید گفت اتفاقاً آن کمبود جدی در برابر این حاکمیت پلید ضدبشر، نپرداختن به اعماق ماهیت تاریخی و عقیدتی آن و بازی خوردن از تاکتیک‌های سیاسی‌-اطلاعاتی‌اش است.

 

پادزهر تمام تاکتیک‌های سیاسی-اطلاعاتیِ این رژیم از آغاز تاکنون، چند محور مشخص و تجربه شده هستند؛ محورهایی که مشخصات هنر سیاسی را بارز و برجسته می‌کنند:

۱ـ تعیین حاکمیت ولایت فقیه به‌عنوان دشمن اصلی ایران با شاخص تأمین منافع ملی ایران و دوری گزیدن از طرح هر نیرو یا شخص دیگر به‌عنوان دشمن در صحنه‌ٔ سیاسی ایران

۲ـ کوتاه نیامدن از اصل آزادی و پرداختن هر بهای ممکن برای وفاداری به کوتاه نیامدن از این اصل

۳ـ تأکید بر سازماندهی و تشکیلات در داخل و خارج ایران

۴ـ داشتن مرزبندی قاطع با تمامیت این حاکمیت و باندهای موازی‌اش در سیاست داخلی و بین‌المللی و در هیچ مانور و بازی سیاسی و فرهنگی آن وارد و دخیل نشدن

۵ ـ اشراف تئوریک و تجربی داشتن بر این امر که این رژیم از آغاز تا پایان، به‌دلیل ماهیتش هرگز ظرفیت اصلاح‌پذیری و تغییر در حداقل‌های یک حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را نداشته، ندارد و هرگز نخواهد داشت.

 

این‌ها شاخص‌های برخوردار بودن از هنر سیاسی در مملکت دیکتاتورزده و ارتجاع‌گزیده‌ٔ ما هستند.

یک نمونه از هزاران نمونه در بیش از ۴دهه‌ٔ گذشته، رفتار تمام عمر این حاکمیت در برابر حق قانونی و حقوقی و قضاییی زندانی سیاسی است. در عمر این نظام یک نمونه یافت نمی‌شود که یک زندانی سیاسی دارای وکیل مستقل و برخوردار از تأمین جانی و شغلی باشد. حتا یک مورد نبوده است که تمام زندانیان سیاسیِ اعدام‌شده و نشده در دهه‌ٔ ۶۰ و دهه‌های بعد وکیل داشته باشند. همین الآن وکلای زندانیان قیامی و وکلای معترض به نقض حقوق‌بشر، توسط قوه‌ٔ قضاییه‌ٔ تحت‌امر ولی‌فقیه و کارچرخان سپاه پاسداران، زندانی و برخی احکام بلندمدت گرفته‌اند. اصلاً در ایران تحت سلطه‌ٔ حاکمیت ولایت فقیه، هیچ کانون وکلای مستقل از حکومت وجود ندارد و حق تشکیل و فعالیت هم ندارد.

این حاکمیت ۶۹بار توسط کمیسیون حقوق‌بشر سازمان ملل به‌دلیل نقض فاحش حقوق اولیه‌ٔ بشر محکوم شده است.

 

حالا طرفه‌ٔ روزگار را بنگرید که این حاکمیت از مجاهدین خلق می‌خواهد وکیل بگیرند و بیایند ایران آخوندزده محاکمه بشوند!

حالا بنگرید طرفه‌ٔ اعجاب‌انگیزتر را در بیدادگاه قرون‌وسطایی در قرن بیست‌ویکم! هنوز جوهر درخواست قوه‌ٔ قضاییه‌ٔ ولایی برای تعیین وکیل از جانب ۱۰۴مجاهد خشک نشده، علی مغزیِ ۷۰ساله، زندانی سیاسیِ هوادار مجاهدین خلق که نقداً اسیر قوه‌ٔ قضاییه است، حق داشتن وکیل ندارد و پس از پایان چند دوره زندانی و محکومیت، به ۷۵ماه حبس مجدد محکوم می‌شود!

 

این هم سند نقد بازی و مانور اتاق فکر نظام با لیست ۱۰۴تن از مجاهدین خلق که هر چه در دود و دم آن می‌دمند، صحنه‌ٔ سیاسی ایران بیشتر پالایش می‌شود. هنر سیاسی در این پالایش، شناخت باز هم بیشتر اعماق ماهیت پلید این حاکمیت و تاکتیک‌هایش از یک‌طرف و سمت‌وسو دادن تمام نیروها و انرژی‌ها در راستای سرنگونی آن از طرف دیگر است.