دعوا بر سر برجام به جاهای باریکی رسیده، رفسنجانی که تا بهحال تمام قد از برجام دفاع میکرد، حالا غرولند میکند و از بدعهدیهای طرف مقابل مینالد و عضو دیگر دولت روحانی، رئیس بانک مرکزی رژیم هم در آمریکا از اینکه تا بهحال از برجام هیچ چیز عاید رژیم نشده، صحبت میکند. آنچنان که کیهان خامنهای در یادداشت روز (29فروردین) خود پس از سوز و گداز از «بسیاری از امتیازات نقد که سخاوتمندانه به حریف واگذار کردهایم» نتیجهگیری کرده بود که «بههر حال بازگشت (از برجام) تنها راه است». به این ترتیب این سؤال مطرح میشود که آیا میشود گفت که اکنون سرنوشت برجام، یعنی ادامه حیات یا مرگ آن مورد بحث و مناقشه است؟
در پاسخ باید دانست که برجام یا خوردن زهر هستهیی توسط رژیم، یک امر نظری نیست که موافق و مخالف در مورد آن معنا داشته باشد؛ چرا که مقولهیی نیست که قرار است در مورد آن تصمیمگیری شود. برجام و زهر هستهیی واقعیتی است که در روز 23تیر 1394 با امضایی که رژیم و 5+1 در وین کردند، محقق شد و 6ماه بعد در روز 23دی 94، به مرحله اجرا درآمد؛ یعنی سانتریفیوژها اوراق شد. فردو که سایت زیرزمینی هستهیی رژیم بود، تبدیل به کلاس درس و موزه شد؛ اورانیومهای غنیسازی شده به روسیه منتقل شد. قلب رآکتور اراک که تولیدکننده پلوتونیوم و مرکز اصلی بمبسازی رژیم بود از جای خودش خارج شد و جای آن با سیمان پر شد. هیچیک از اینها هرگز قابل برگشت نیست؛ بنابراین سخن از بازگشت، تنها میتواند مصرف تبلیغاتی و جنگ باندی داشه باشد.
اما نکته اینجاست که اگرچه خود برجام، یک امر تمام شده و برگشتناپذیر است، اما آثار و پیامدهای آن تمام نشده، بلکه دقیقاً مانند زهری که وارد ارگانیسم و بدن قربانی شده، آثار آن عمل میکند و جنگ و دعوایی که اکنون شاهد آن هستیم، بروز و ظهور آثار همان زهر است.
باند خامنهای و دلواپسان فریاد و فغان برداشتهاند که این نتیجه خیانت باند رفسنجانی روحانی است که «اسب زین کرده» را دادیم و «افسار پاره» تحویل گرفتیم. «درّ غلتان» دادیم و «آبنبات» گرفتیم. باند دیگر هم متقابلاً میگوید برای آن که برجام از آن داروهایی است که تنها در صورتی نتیجهبخش است که دوز کامل آن مصرف شود، آنچه تا کنون واقع شده برجام1 بوده و برجام 2 و 3 و 4 هم باید به مرحله اجرا در آید تا مثمرثمر واقع شود. به نظر میرسد که خانم موگرینی هم برای پیگیری برجامهای بعدی به تهران آمد.
اگر چه وضعیت کنونی، آه و نالة رفسنجانی از بدعهدی طرف مقابل و اعتراف سیف رئیس کل بانک مرکزی رژیم، مبنی بر اینکه تا کنون از برجام هیچ چیز عاید رژیم نشده، شکست نمایانی برای باند رفسنجانی روحانی محسوب میشود، اما آن را نمیتوان پیروزی باند خامنهای قلمداد کرد؛ هر چند دلواپسان سعی میکنند برجام را پروژه انحصاری باند رقیب وانمود کنند، اما نمیتوانند این واقعیت را انکار کنند که برجام از اول تا آخر و گام به گام زیر نظر خود خامنهای صورت گرفته و همانطور که خود او هم در سخنرانی اول فروردین اعتراف کرد، مرز سرخهایی را که تعیین کرده بود و در عمل مجبور میشد زیر پا بگذارد، ظریف یک به یک به اطلاع خامنهای میرساند. بنابراین اگر برجام زهر است، زهر برای کل نظام است و چیزی نیست که باند ولیفقیه بتواند خود را از عواقب و آثار آن کنار بکشد؛ کمااینکه روزنامه دلواپسان وطن امروز (23فروردین 95) در سرمقاله خود نوشت: «حدود 4ماه پس از اجرای توافق، تنها تغییر بینالمللی که در رفتار قدرتهای غربی علیه ایران میبینیم این است که انجام تعهدات خود را گروگان باجگیری بیشتر از ایران قرار دادهاند. در واقع این باراک اوباما بود که آب پاکی را روی دست غربگرایان ایرانی ریخت و به صراحت گفت عمل به ”جسم برجام ”کافی نیست و ایران اگر میخواهد از مواهب اقتصادی برجام به واقع بهرهمند شود، باید به ”روح برجام ”که همان دست برداشتن از منافع و امنیت ملی و تندادن به روند ” انقلابزدایی ”است تن بدهد».
از طرف دیگر برخلاف آنچه که باند رفسنجانی روحانی میخواستند برجام را دوای دردهای رژیم جلوه دهند، یکی از مهرههای همین باند و از مدافعان برجام، به نام صادق زیباکلام با ابراز یأس از «معجزة برجام» نوشته است: «اقتصاد ایران یک اقتصاد فاسد و ناکارآمد دولتی است که صد برجام دیگر هم اگر ظاهر شوند هیچ معجزهیی برای آن اتفاق نمیافتاد… تنها راهکاری که ارائه دادهایم اعدام و متهم نمودن فعالان اقتصادیمان به «مفسد فیالارض» بوده است.
تار و پود اقتصاد ما پوسیده و از هم بدر رفته است. هیچ بخشی از آن نیست که از یک حداقل ثبات و سلامت برخوردار بوده و بتواند بر روی پاهایش بایستد» (سایت حکومتی آفتاب ـ 29فروردین 95).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر