اول به این گفتگوی
دو نفره بین آخوند علی خامنهای و آخوند رفسنجانی، یعنی بین رؤسای دو باند سارق،
توجه کنید. (ما اینجا چون این دو نفر نمیخواستند همدیگر را مستقیماً خطاب قرار بدهند،
فقط سوم شخص مفرد را به دوم شخص تبدیل کردیم) :
آخوند رفسنجانی:
«… ببین خامنهای! دنیای آینده دنیای گفتمانهاست نه دنیای موشکها». (توئیت رفسنجانی
5فروردین95)
آخوند علی خامنهای:
«… ببین رفسنجانی! اینکه میگویی ”فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست
”، اگه از روی آگاهی گفته باشی، خیانته [و تو خائنی] ». (تلویزیون رژیم – 11فروردین
95)
آخوند رفسنجانی:
«… ببین خامنهای! باید قدر این مردم رو بدونی… طی سالهای اخیر، مردم دو بار نشون دادن
کهچی میخوان». (سایت حکومتی بهار- 15فروردین 95)
آخوند علی خامنهای:
«… ببین رفسنجانی! دشمنان مدام در حال تقویت موشکهای خودشون هستن. توی این شرایط، چطور
میگی روزگار موشک گذشته». (تلویزیون رژیم – 11فروردین 95)
آخوند رفسنجانی:
«… ببین خامنهای! امنیت با حضور مردم [یعنی با حضور من] تأمین میشه…». (روزنامه حکومتی
وطن امروز- 15فروردین 95)
اما آخوند رفسنجانی،
که زرنگتر از علی خامنهای است و دست او را خوب خوانده، پس از یکی دو فقره کرنش ظاهری
در برابر ولیفقیه پوشالی، با هدف رد کردن موج، حرکت دیگری کرد تا عظمای ولایت را آچمز
کند. او نه تنها از موضع خود کوتاه نیآمد بلکه خود را پدر موشکی نظام خواند و گفت:
«… صنایع موشکی در
زمان جنگ، که من فرماندهی آن را داشتم، از صفر توسط نیروهای جهاد سازندگی، سپاه پاسداران
و ارتش شروع شد و بعدها در زمان ریاست جمهوریام تقویت شد و من همیشه بر ضرورت
تکمیل و تقویت پروژهی موشکی ایران بهعنوان قدرت دفاعی و بازدارنده تأکید داشته و
دارم…
… بهخاطر اهمیتی
که به این صنعت میدادم، فرزندم، محسن، را که در کانادا مشغول تحصیل در دوره دکترا
بود و رشتهاش مفید برای این صنعت بود، به ایران فراخواندم که صنایع موشکی را در سپاه
و جهاد سازندگی تقویت کردیم، چون به تجربه دیده بودم که موشک قدرت خوبی برای دفاع و
پیشگیری است…
… اواخر جنگ اولین
موشک هفتاد کیلومتری را ساختیم و کم کم موشک را در ایران یک صنعت بومی کردیم.
… در دوره ریاست جمهوریام
طرحی برای ساخت ماهواره «زهره» از سوی وزارت پست و تلگراف داشتیم که در نهایت برای
پرتاب نیاز به موشکهای بالستیک نیرومند بود و به موازات آن برای چنین موشکهایی برنامهریزی
کرده بودیم که میبایست هزاران کیلومتر قدرت برد داشته باشد…».
(روزنامه حکومتی
انتخاب-16فروردین 95)
به این ترتیب، آخوند
رفسنجانی فرش موشکی را از زیر علی خامنهای کشید تا خودش روی آن بنشیند. (کما اینکه
چندی پیش نیز آخوند حسن روحانی درباره دجالبازی علی خامنهای در مورد بهاصطلاح
«اقتصاد مقاومتی» با شیادی همین کار را با او کرد و گفته بود که اصلاً این خودم بودم
که ایده اقتصاد مقاومتی را اولین بار مطرح کردم).
حالا علی خامنهای
انگشت به دهان، حیران مانده که با این «پدر موشکی خائن!»، که اتفاقاً «زوج جدائیناپذیر»
خودش هم هست، چه کار کند.
اما به نظر میرسد
به کلاه ولیفقیه زهر خورده و درهم شکسته خلافت آخوندی دیگر هیچ پشمی باقی نمانده است
و او مانند موجودی ناتوان و فلکزده، همانطور که آخوند صدیقی گفت، بیشتر رو به آنسو
دارد
اما واقعیت چیست؟
آنروز که پهلوان
پنبههای سپاه ارتجاع برای روحیه دادن به نیروهای وامانده در پسا برجام و پسا زهرخوران
و پسا انتخابات و دهها پسای زهرآگین دیگر به فکر مانور توخالی موشکی افتادند و چند
موشک را به هوا پرتاب کردند، نمیدانستند که آنها را با زاویه قائمه به بالای سر نظام
آخوندی پرتاب کردهاند.
چندی بعد که گرد
و خاک ناشی از پرواز موشکها خوابید، تازه آنوقت بود که دیدند موشکها مجدداً به نقطه
شلیک اولیه برگشتند و بر فرق سر نظام آخوندی نشستند. چون آنچه که عاقبت عاید هر دو
باند علی خامنهای و باند رفسنجانی شد، شدت گرفتن بیسابقه جنگ قدرت درونی رژیم بود.
آری، آن موشکها،
قبل از هر چیز، به عمق پوسیده این نظام جهل و جنایت اصابت کرد و شقه بیش از پیش در
رأس این رژیم پابهگور را بهدنبال داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر