شعر خوانی ودکلمه بی نظیربیداد - جلسه شعر خوانی -BIDAD TEHRAN 91 فریادهای یک شاعراز بیدادهای آینه
گردانهای شب ببینید وشعرش را هم بخوانید
گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
/ اما چه سود حاصل گلهای پرپر است
/ شرم از نگاه بلبل بی دل نمی کنید ؛ کز هجر گل نوای فغانش
به حنجر است
/ از آن زمان که آیینه گردان شب شدید
/ آیینه ی دل از دم دوران مکدر است
/ فردایتان چکیده امروز زندگی است
/ امروزتان طلیعه ی فردای محشر است
/ وقتی که تیغ کینه سر عشق را برید
/ وقتی حدیث درد برایم مکرر است
/ وقتی ز چنگ شوم زمان مرگ می چکد
/ وقتی دل سیاه زمین جای گوهر است
/ وقتی بهار وصله ناجور فصلهاست
/ وقتی تبر مدافع حق صنوبر است
/ وقتی به دادگاه عدالت طناب دار
/ بر صدر می نشیند و قاضی و داور است
/ وقتی طراوت چمن از اشک ابرهاست
/ وقتی که نقش خون به دل ما مصور است
/ وقتی که نوح کشتی خود را به خون نشاند
/ وقتی که مار معجزه ی یک پیامبر است
/ وقتی که برخلاف تمام فسانه ها
/ امروز شعله، مسلخ سرخ سمندر است
/ از من مخواه شعر تر، ای بی خبر ز درد
/ شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است
/ ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم
/ تیغ زبان برنده تر از تیغ خنجر است
/ این تخته پارها که با آن چنگ می زنید
/ ته مانده های زورق بر خون شناور است...
گردانهای شب ببینید وشعرش را هم بخوانید
گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
/ اما چه سود حاصل گلهای پرپر است
/ شرم از نگاه بلبل بی دل نمی کنید ؛ کز هجر گل نوای فغانش
به حنجر است
/ از آن زمان که آیینه گردان شب شدید
/ آیینه ی دل از دم دوران مکدر است
/ فردایتان چکیده امروز زندگی است
/ امروزتان طلیعه ی فردای محشر است
/ وقتی که تیغ کینه سر عشق را برید
/ وقتی حدیث درد برایم مکرر است
/ وقتی ز چنگ شوم زمان مرگ می چکد
/ وقتی دل سیاه زمین جای گوهر است
/ وقتی بهار وصله ناجور فصلهاست
/ وقتی تبر مدافع حق صنوبر است
/ وقتی به دادگاه عدالت طناب دار
/ بر صدر می نشیند و قاضی و داور است
/ وقتی طراوت چمن از اشک ابرهاست
/ وقتی که نقش خون به دل ما مصور است
/ وقتی که نوح کشتی خود را به خون نشاند
/ وقتی که مار معجزه ی یک پیامبر است
/ وقتی که برخلاف تمام فسانه ها
/ امروز شعله، مسلخ سرخ سمندر است
/ از من مخواه شعر تر، ای بی خبر ز درد
/ شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است
/ ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم
/ تیغ زبان برنده تر از تیغ خنجر است
/ این تخته پارها که با آن چنگ می زنید
/ ته مانده های زورق بر خون شناور است...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر