۳۱ فروردین ۱۳۹۵

بعد از زمین گبرشدن پاسداران در سوریه آرایش نیروهای وابسته به ایران در جنوب حلب

 بعد از زمبن گبرشدن پاسداران در سوریه آرایش نیروهای وابسته به ایران در جنوب حلب 
عکس ‏گزارش جنگ در سوریه و عراق‏

اگر در جنوب حلب به سمت نیروهای بشار اسد شلیک کنید، احتمال آن‌که یک سوری بمیرد حدود ۱۰ درصد است.
وضعیت توزیع نیروها و آمار تلفات شش‌ ماه‌ اخیر درگیری‌ها نشان می‌دهد آنچه در رسانه‌ها تحت عنوان «ارتش سوریه و متحدین» در این منطقه مطرح می‌شود، تقریبا تهی از معناست. در این ناحیه، جبهه یک‌سره در اختیار نیروهای وابسته به ایران است و تحت فرماندهی سپاه پاسداران؛ شبه‌نظامیان عراقی، لبنانی، پاکستانی، افغان، فلسطینی و ایرانی در منطقه پخش شده‌اند. آن بخش معدود سربازان سوری که در این جبهه حضور دارند را عمدتا متعلقین به مناطق شیعه‌نشین نظیر نُبل و الزهرا تشکیل می‌دهند که ایران آنان را سازماندهی کرده و در صف نیروهای خود استفاده می‌کند. چندی پیش فیلمی از موبایل یک عضو حزب‌ الله لبنان منتشر شد که در آن این نیروها در جنوب حلب در جمع خود در حال تمسخر ارتش سوریه دیده می‌شدند و از نبود سربازان اسد در این جبهه با تحقیر یاد می‌کردند ( https://goo.gl/IoueCK ). از سوی دیگر لیث ابوفاضل، سردبیر وبسایت المصدر نزدیک به ارتش سوریه، هفته‌ی پیش در پاسخ به سوالی گفته بود که فقط می‌داند آن مناطق در دست نیروهای وابسته به ایران است و ارتش سوریه نقشی در آنجا ندارد.
در حقیقت، پنج سال جنگ از ارتش سوریه «ارتش ژنرال‌ها» باقی گذاشته است که سربازانش یا فراری هستند یا کشته شده‌اند. (مقاله روزنامه دیلی تلگراف انگلیس را درباره تصرف پالمیرا بخوانید: سوری‌های ارتش ملی سوریه کجا هستند؟ http://goo.gl/wDcn0j ) گزارشی که ماه پیش از دمشق منتشر شد نشان می‌داد که بسیاری از جوانان سوری از ترس بازداشت و اعزام به میادین جنگ از خانه‌ها خارج نمی‌شوند و آنان که توانسته‌اند، در میان سیل مهاجران مسیر اروپا را در پیش‌گرفته‌اند. در این چارچوب طبق تخمین‌ها ایران با انتقال ۲۰ تا ۲۵ هزار سرباز عراقی، افغان و دیگر ملیت‌ها دستگاه جنگ اسد را سرپا نگاه داشته است و اهمیت بیرون رفتن کامل ایران از سوریه در همین نکته مستتر است. چرا که این خروج اگر به تمامی صورت پذیرد خاک سوریه را تنها از سربازان ایرانی خالی نخواهند کرد، بلکه اثر مهیب‌تر خود را زمانی بر ارتش سوریه خواهد گذاشت که هزاران شبه‌نظامی عراقی و دیگر ملیت‌های وابسته صحنه را ترک کنند.
حمله‌ی اخیر و تلفات ایران
پس از آخرین فاز حمله‌ی ایران در شمال حلب، سپاه پاسداران طبق روال با جابجا کردن نیروهای خود آنان را به بخش پشتیبانی برد و خط مقدم مناطق تصرف شده را بین نیروهای حاضر تقسیم کرد (جابجایی در جبهه‌ها که منجر به اشاعه‌ی اخبار بی‌پایه در مورد عقب‌نشینی ایران از سوریه شد).
از آن سو با پابرجایی آتش‌بس که به صورت گسترده جبهه النصره را از مدار جریانات اصلی جنگ خارج ساخت، این گروه تلاش‌هایی برای طرح مجدد خود به عنوان نیروی اثرگذار انجام داد و پیوسته مخالفان مسلح این منطقه را تشویق به حمله‌ی هماهنگ کرد و یک بار نیز دو هفته پیش با آوردن گروه جهادی جندالاقصی (که گروه سیصد نفره‌شان عموما در ادلب فعال هستند) به شهرک العیس جنوب حلب حمله کرد. انتخاب جنوب حلب برای متقاعد کردن ارتش آزاد و دیگر شاخه های مسلح سوری به همکاری نقطه‌ای مناسب بود از آن حیث که جنگ در این منطقه، «نبردی ملی علیه اشغالگر بیگانه» تعبیر می‌شود. کشتار ۳۷ غیرنظامی دیرالعصافیر، حمله ارتش سوریه برای محاصره زبدین در غوطه، حمله‌ی ناموفق لواء قدس،شبه‌نظامیان فلسطینی وابسته به ارتش برای قطع راه کاستیلو و محاصره‌ی حلب و جلوگیری دولت از رسیدن کمک‌ها به مناطق تحت کنترل مخالفان سرانجام به نظر می‌رسید مخالفان را متقاعد ساخته تا حمله‌ای هماهنگ را ترتیب دهند. این اتفاق از سویی نشان داد که جدا کردن مخالفان مسلح سوری از النصره همچنان یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های پیشاروی جنگ داخلی سوریه به شمار می‌رود و در این میان مداخله‌ی نظامی ایران و روسیه که «دشمن خارجی مشترک» را شکل داده‌اند، چگونه وضع را وخیم‌تر کرده و به عنوان ابزار مشروعیتی در دستان شاخه‌ی سوری القاعده قرار گرفته است.
جبهه النصره عملیات خود را از ناحیه دو روستای برنه و زیتان شروع کرد و گروه‌های مخالفان مسلح سوری (نظیر فرقه ۱۳ و جیش‌ التحریر ارتش آزاد و جیش‌ الاسلام و احرار الشام) در فاصله چند کیلومتری در خان‌طومان به مناطق تحت کنترل نیروهای وابسته به ایران حمله کردند. در العیس عملیات جبهه النصره با مرگ دستکم ۱۲عضو حزب‌الله و شبه‌نظامیان عراقی حرکه‌ حزب‌الله النجبا‌ که در منطقه مستقر بودند همراه شد (ابوالفضل راه‌چمنی از نیروهای سپاه که فرماندهی عراقی‌ها روی تپه را بر عهده داشت کشته شد)، افغان‌های تیپ فاطمیون جان باختند، در خالدیه جیش‌التحریر ارتش آزاد به مکان ایرانیان مستقر حمله کرد و جیش‌ الاسلام فیلمی از جسد حسین بواس عضو سپاه پاسداران در خان‌طومان منتشر کرد، تکاوران ارتش نیز که برای پشتیبانی به منطقه آمده بودند درگیر شدند و با دادن تلفات عقب نشستند (گزارش‌های ضد و نقیض همچنان می‌گویند که یک نفر از آن نیروها مفقود است). نیروهای تحت فرماندهی ایران که از نبود آتش پشتیبانی نیروی هوایی روسیه به شدت انتقاد می‌کردند، در فاز دوم و در پاتک برای گرفتن العیس حمله کردند (عمدتا عراقی، لبنانی، افغان) که این بار علیرغم پیشروی موفقیت‌آمیز اولیه، در تله‌العیس با حمله‌ی النصره مواجه شده عملیات ناکام ماند. سخنان امیر پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش، مبنی بر پیروزی و گرفتن ۲۰۰ نفر تلفات از نیروهای مهاجم، در حالیکه تصاویر زمین‌های تله‌العیس در جنوب حلب اجساد نیروهای لبنانی و افغان و عراقی وابسته به ایران را نشان می‌دهد (هشدار:تصاویر دلخراش: https://goo.gl/BDZPSz ) بیش از همه ضربه به اعتبار این نهاد است.
قریب سی سال پیش سربازان ارتش ایران در راه مقابله با رژیم بعث عراق کشته می‌شدند و اکنون در راه دفاع از رژیم بعث سوریه جان می‌دهند. به نظر نمی‌رسد فرماندهان وطن‌پرست ارتش در زمان جنگ ایران و عراق سرنوشتی این‌چنین را پیش‌بینی می‌کردند.
از گزارش جنگ سوریه وعراق

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر