نامگذاری سال95 توسط علی خامنهای تحت عنوان «اقتصاد مقاومتی اقدام و عمل» جدل گستردهیی را در درون رژیم برانگیخته است.
البته «اقتصاد مقاومتی» از اول مورد جدل و کشمکش بود، اما به نظر میرسد بعد از اینکه خامنهای آن را در پیام نوروزی و سپس در سخنرانی اول فروردین خودش بهعنوان راهحل بحران اقتصادی و اجتماعی رژیم مطرح کرد، این دعوا وارد مرحله کیفاً جدیدی شده است.
تفسیر باند رفسنجانی روحانی از «اقتصاد مقاومتی» روشن و بدون ابهام است؛ حسن روحانی پس از سخنان علی خامنهای صراحتاً گفت: «اقتصاد مقاومتی بدون تعامل سازنده با دنیا شدنی نیست» (ایرنا-3فروردین 95). رئیس دفتر و سخنگوی روحانی، محمد نهاوندیان هم اصول اقتصاد آزاد را بهعنوان «اقتصاد مقاومتی» ذکر کرد و گفت: «رقابتی شدن اقتصاد و بازار، ضرورت اقتصاد مقاومتی است… اقتصاد باید به گونهیی سامان گیرد که به جای شکلگیری انحصارها و محدودیتها، میدان برای فعالیت همگان باز شود تا اقتصاد هر چه بیشتر به سمت رقابتی شدن حرکت کند». معنی واضح این سخنان، در یک کلام، کوتاه کردن دست سپاه پاسداران است.
اما ببینیم حرف و تفسیر باند ولیفقیه ارتجاع از «اقتصاد مقاومتی» چیست؟ در این رابطه نگاهی به برخی اظهارات و تفسیرهای این باند خالی از فایده نیست.
آخوند احمد خاتمی امام جمعه خامنهای در تهران: «اقتصاد مقاومتی، مال امسال نیست. چند سال است که آقا دارد مطرح میکند، مدتی گذشت به امید به برجام، که برجام بالاخره چه میشود، یک گشایشی به روی ما ایجاد بشود و امید به بیرون بود. قدری «اقتصاد مقاومتی» زمین ماند. وقتی میگویم «قدر» دقیق دارم تعبیر میکنم، یعنی شعارش بحمدالله فت و فراوان داده شده…» (نماز جمعه تهران ـ 6اسفند 95).
عماد افروغ از مهرههای باند ولیفقیه: «بحث «اقتصاد مقاومتی» با انقلاب اسلامیگره خورده است و یک رابطه ذاتی با آن دارد… اگر کسی این مسأله را درک نکند و توسعه درونزا را نفهمد، انقلاب را نفهمیده است… البته بماند که در خود «اقتصاد مقاومتی» هم هنوز بوی نفت به مشام میرسد» (سایت نیروی تروریستی قدس ـ 6اسفند95).
رحیمپور ازغدی از مهرههای باند ولیفقیه: « «اقتصاد مقاومتی» یعنی اقتصاد کشور شکننده نباشد و فرمان آن دست خارج نباشد و معطوف به منافع ملی ما باشد و رو به رشد باشد» (سایت نیروی تروریستی قدس ـ 6اسفند95).
با این قبیل اظهارنظرها که طی همین چند روز اخیر از جانب مهرهها و ایادی باند ولیفقیه گفته شده، میتوان کتاب قطوری فراهم کرد. اما بجز حرفهای کلی، کشدار و شعاری هیچ چیز بیش از اینها که اشاره شد، به دست نخواهد آمد. البته «اقتصاد مقاومتی» از اول هم چیزی جدی نبود که برای حل یک مسأله مشخص و درمان اقتصاد در هم شکسته کشور عنوان شده باشد؛ اساساً یک مانور تبلیغاتی در قبال معضل و بحرانی بود که رژیم ولایتفقیه به هیچوجه قادر نیست به آن پاسخ دهد.
یاوه «اقتصاد مقاومتی» اولین بار در شهریور89 توسط خلیفة ارتجاع علی خامنهای مطرح شد و با آن که درباره آن انبوهی کاغذ و صفحه سیاه شد اما تازه بعد از 3سال، در تاریخ 30بهمن 92، سندی تحت عنوان «سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی» تدوین گردید و توسط خامنهای ابلاغ شد. این متن 24مادهیی، در واقع جوالی است که عمده آن تشکیل شده از کلیبافیهای پوچ و شعارهای توخالی، تا نظراتی ضد و نقیض، از بازگشت به اقتصاد بسته روستایی تحت عنوان «الگوی بومی» تا ارائه الگوی اقتصاد سرمایهداری از نوع لیبرالی و غیره…
بهعنوان نمونه در مادة10 این متن، از «تشویق سرمایهگذاری خارجی»
در مادة11از «توسعه حوزه عمل مناطق آزاد»
در ماده 13، از «مشارکت دادن بخش خصوصی در فروش» نفت و گاز سخن گفته شده است. که کاملاً باب طبع باندهای غارتگر وابستهگرا و جناح رفسنجانی روحانی است. جالب اینکه در مقدمه این متن هم گفته شده که «سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی» «پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام» (یعنی رفسنجانی) تهیه شده است. نکته جالبتر اینکه متن کذایی تا آنجا که به مطرح کردن الگوی سرمایهداری برمیگردد، نسبتاً روشن است. اما آنجا که سعی میکند رنگ و لعاب بهاصطلاح اسلامی و بهاصطلاح ضداستکباری به آن بزند، از کلیگوییهای بیمحتوا و شعارهای پوچ سر در میآورد، مانند:
«سیاستهای کلی «اقتصاد مقاومتی» با رویکردی جهادی، انعطاف پذیر، فرصت ساز، مولد، درونزا، پیشرو و برونگرا…».
«پیشتازی اقتصاد دانش بنیان، پیادهسازی و اجرای نقشه جامع علمی کشور… و ساماندهی نظام ملی نوآوری بهمنظور ارتقاء جایگاه جهانی کشور…».
«افزایش تولید داخلی نهادها و کالاهای اساسی (بهویژه در اقلام وارداتی) ».
و…
اکنون که خامنهای و باندش، دولت روحانی را بهخاطر عملی نکردن «اقتصاد مقاومتی» زیر ضرب گرفتهاند، به این منظور است که:
اولاً، جوابی و توجیهی در قبال این وضعیت فلاکتبار اقتصادی و این فضای انفجاری جامعه داشته باشند.
ثانیاً خود را از مسئولیت این وضعیت مبرا جلوه دهند و تمام گناه را به گردن دولت حسن روحانی و باند او بیندازند و وانمود کنند که این وضعیت بهدلیل آن که به «اقتصاد مقاومتی» عمل نشده، پیش آمده است.
اما بهطور واقعی دعوای «اقتصاد مقاومتی» نه یک دعوای نظری، بلکه دعوای دو باند بر سر سهم از غارت و چپاول است. باند علی خامنهای میخواهد که سپاه پاسداران و بیت خودش همچنان همه منابع اقتصادی کشور را در قبضه خود داشته باشد؛ اما باند رقیب سهم خود را طلب میکند و میخواهد پای سرمایهگذاران خارجی را به اقتصاد کشور باز کنند.
سؤال این است که جنگ و دعوای دو باند به کدام سمت روان است؟ به سمت تقسیم قدرت و منابع غارت، یا به سمت جنگ و جدال بیشتر؟
واقعیت این است که دعوا بر سر «اقتصاد مقاومتی» تا وقتی رژیم دو سره است هیچ سرانجامی ندارد؛ چرا که جنگ بر سر «اقتصاد مقاومتی» در واقع یک شعبه و یک شاخه از جنگ هژمونی است و تا این جنگ به فرجام نرسد، هر گونه راهحل اقتصادی و از جمله جنگ بر سر خطمشی اقتصادی، ادامه خواهد داشت.
اما به فرض، حتی اگر یک باند بتواند فارغ از مزاحمتها و سنگاندازیهای طرف مقابل، خط خودش را پیش ببرد، باز هم این بنبست نخواهد شکست!
بنبست مطلق راه ولیفقیه کاملاً واضح است؛ چرا که بهخاطر همین بنبست بود که خلیفة ارتجاع زانو زد و به زهر اتمی و برجام تن داد. باند رفسنجانی روحانی هم با امید بستن به سرمایهگذاری خارجی بهدنبال سراب است و تجربه چند ماه اخیر نیز، همین واقعیت را نشان میدهد و گویای آن است که از برجام هیچ آبی برای سر و سامان داد به وضعیت اقتصادی گرم نشده و نخواهد شد.
چشمانداز همچنان ادامه بنبست و هر چه تنگتر شدن آن از یک سو و عمیقتر شدن هر چه بیشتر شکاف میان دو باند در رأس حاکمیت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر