«چشمان ما از دیدن دنیای مریم میرزاخانی عاجز است»
درباره درگذشت و کارنامه پروفسور مریم میرزاخانی نابغه ریاضی و
نخستین زن و اولین ایرانی برنده جایزه فیلدز (معادل نوبل ریاضی) رادیو
فردا نظر امیرحسین گنجبخش را پرسیده است. امیرحسین گنجبخش پژوهشگر ارشد
بیوفیزیک آماری و رئیس یکی از بخشهای انستیتو بهداشت ملی آمریکا در
واشینگتن (بزرگترین مرکز تحقیقاتی پزشکی جهان) است.
امیرحسین گنجبخش: از چندین جهت از این
موضوع بسیار متاثر شدم. نخست این که شخصیتی با محبت و با متانت در عنفوان
جوانی درگذشت و در وحله اول باید به همسر، دختر و خانواده او تسلیت بگویم.
مریم میرزاخانی متعلق به نسلی از دانشمندان و نوابغ ایرانی بود که علیرغم حکومتی که با زنان رابطه زیاد خوبی ندارد، توانستند خودشان را به درجات بسیار بالای علمی برسانند. همین جا هم باید از استادانی نظیر دکتر (امیدعلی شهنی) کرمزاده هم که رئیس المپیاد ریاضی بود و باز او هم در شرایطی سخت این فرزندان ما را تربیت کرد، باید تشکر کرد
دوم این که مریم میرزاخانی متعلق به نسلی از دانشمندان و
نوابغ ایرانی بود که علیرغم حکومتی که با زنان رابطه زیاد خوبی ندارد،
توانستند خودشان را به درجات بسیار بالای علمی برسانند.
همین جا هم باید از استادانی نظیر دکتر (امیدعلی شهنی)
کرمزاده هم که رئیس المپیاد ریاضی بود و باز او هم در شرایطی سخت این
فرزندان ما را تربیت کرد، باید تشکر کرد.
آنچه مسلم است برای جامعه به صورت عمومی فجایع می تواند به
صورت زلزله باشد یا به صورت سیل باشد و از دست رفتن جان بسیاری از
انسانها. اما برای جوامع علمی، از دست رفتن شخصیتهایی مثل دکتر میرزاخانی
فاجعه محسوب می شود؛ به ویژه که درگذشت او در جوانی روی داد و نه در زمانی
که ایشان همه کارهای علمی خود را انجام داده بود.
استاد مریم میرزاخانی در دنیای تحقیق چه جایگاهی داشت؟
نوابغی نظیر مریم میرزاخانی به دنیایی دسترسی دارند و با چشمی به دنیا نگاه می کنند که خواه ناخواه از دید آدمهای عادی تا حدودی دور بوده است و به همین دلیل هم اینها نابغه و کمیاب می شوند
در دنیایی که مربوط به ریاضیات است ایشان با یک نگاه ساده به
جوایزی که بردند، در زمینه ریاضی جزو برجستهترینها هستند – به ویژه که
نخستین خانمی بودند که جایزه فیلدز را بردند.
نکته ای که من درباره این نوابغ می توانم بگویم (شاید براساس تجربه شخصی
خودم در رشته های بیوفیزیک آماری و غیره با بعضی از اینها برخورد کرده
ام)، این است که اینها اساسا نوع فکر کردنشان و نوع دیدنشان با آدمهای
عادی متفاوت است. یعنی یک نگاهی دارند که حالا در ریاضیات ایشان دنیا را
اساساً سهبعدی یا چهاربعدی اصلاً نمیبینند. دنیایی را می بینند که شاید
مغز ما از دیدنش عاجز باشد. مسلما ایشان هم از زمره این افراد بودند. یعنی
به دنیایی دسترسی داشتند و با چشمی به دنیا نگاه می کردند که خواه ناخواه
از دید آدمهای عادی تا حدودی دور بوده است. به همین دلیل هم اینها نابغه و
کمیاب می شوند.
درباره مسیری که مریم میرزاخانی پیمود چه نکته ای به نظر شما می
رسد؟ از تحصیل در دانشگاه صنعتی شریف ایران تا تحصیل در آمریکا در دانشگاه
هاروارد و پرینستن و سرانجام استادی در دانشگاه استنفورد و صاحب شدن
جایگاه اولین زن و اولین ایرانی برنده جایزه ریاضی فیلدز؟
این درسی است که ما باید از درگذشت مریم میرزاخانی بگیریم و بکوشیم که این بزرگان بتوانند به ایران برگردند و در محیطی آرام و آزاد به فعالیت علمی بپردازند.
نکته مهمی که به نظر من می رسد این است که شاید برای ما ایرانیها این
باشد که این نوابغ در ایران نیستند. اینها به دلیل تمام سختی هایی که در
ایران بوده جذب دانشگاهها و مراکز علمی می شوند و رابطه آنها با ایران قطع
می شود. این مساله معروف به «فرار مغزها» باید مرکز ثقل فکر زمامداران یک
کشور باشد. این نوع مغزها همانطور که گفتم مغزهای معمولی نیستند. این درسی
است که ما باید از درگذشت مریم میرزاخانی بگیریم و بکوشیم که این بزرگان
بتوانند به ایران برگردند و در محیطی آرام و آزاد به فعالیت علمی بپردازند.
نظر ما اما
متاسفانه با آخوندهای مرتجع وضد علم امکان ندارد بهمین دلیل ایران معروف به کشور شماره 1فرار مغزها تبدیل شده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر