۱۳ بهمن ۱۳۹۴

خمینی ورونمایی از چهره حقیقی خمینی در دوران انقلاب57 - قسمت اول


منشور وارسته عضو شورای ملی مقاومت ایران
زدوبند و معامله محرمانه و کاملاً سِری خمینی با دولت آمریکا و متحدینش که در پس پرده تزویر منجر به برقراری استبداد دینی در ایران شد، مصداق بارزی از عملکرد دماگوژی و ماکیاولیستی این آخوند شیاد بود.
واژه دماگوژی: این واژه از زبان فرانسه به فارسی وارد شده است. در فرهنگ سیاسی جدید، دماگوژی به معنای عوام فریبی و مردم فریبی به کار می رود، یعنی بهره گیری نادرست از احساسات و تعصب های عامه مردم از طریق دادن مواعید و شعارهای فریبنده و دروغین. فرد "دماگوگ" با تحریف حقایق سعی می کند مردم را به سوی خود بکشد و موافقت و تحسین وپشتیبانی آنان را جلب کند. از این رو «دماگوگ» در زبان سیاسی جدید، هم ردیف با «عوام فریب» و «مردم فریب» است.
نظریه ماکیاولیسم: نیکولو ماکیاولی که بنیاد این نظریه را بر روش و هدف در سیاست قرار داده، در کتاب خود، شهریار، هدف عمل سیاسی را دستیابی به قدرت می‌داند و بنابراین، آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی ندانسته و در نتیجه به کار بردن هر وسیله‌ای را در سیاست برای پیشبرد اهداف، مجاز می‌شمارد و بدین گونه سیاست را به کلی از اخلاق جدا می‌داند. ماکیاولیسم مذهبی در واقع انحراف در شیوه حکومت و تمایل حکومتداران به معیارهای ابزارگرایانه دینی است. از مصادیق این مورد، تن دادن به اصالت منافع و تبلیغات سوء در انتخابات و شعارهای آن است. در این شیوه، سیاست در حکومت مذهبی به خودی خود هدف می‌شود و اخلاق و دین، حول مدار منافع سیاسی می‌چرخد. اخلاق و مذهب تابع سیاست زمامدار است و اگر صلاح دید در حکومت از دین و اخلاق استفاده می کند. زمامدار خود به منزلة قانون است (ولایت مطلقه فقیه)، و مردم باید از حاکم و زمامدار اطاعت کنند، اما خودش (ولی فقیه) از قانون مستثنی است و هر چه بخواهد می تواند انجام دهد.
خمینی هردوی این صفات را با خود داشت. با فریبکاری و استفاده ابزارگونه از مذهب اسلام در دوران جنگ سرد بر امواج خشم مردم ایران از استبداد شاهی، سوار شد و نظام استبداد دینی را در ایران بنیان نهاد. اکنون با گذشت بیش از 37 سال از انقلاب ضد سلطنتی1357، شواهد و قرائن زیادی بدست آمده که بیانگر فریبکاری خمینی در اغوای کشورهای غربی بخصوص آمریکا برای جلب نظر و حمایت از او در این ایّام بوده است. با توجه به اهمیت موضوع،  این  فرصت دست داد تا به زوایای پنهان در زدوبندهای سیاسی خمینی با آمریکا در راستای کسب قدرت در مقطع انقلاب پرداخته شود.
 در تاریخ حیات سیاسی ایران همواره مقاطعی بوده که به عنوان نقاط سرنوشت ساز از آن یاد می شود. بطور مثال، کودتای 28 مرداد علیه زنده یاد دولت دکتر مصدق که مسیر تاریخ را به سود نظام شاهنشاهی تغییر داد.  بر این سیاق، رویدادهایی که منجر به سرقت رهبري قيام توده ها علیه نظام دیکتاتوری شاه گردید و راه را برای حاکمیت فقها در ایران هموار نمود، آثار و تبعات بلند مدتی در تاریخ معاصر ایران و منطقه برجای گذاشت که تا امروز شاهد تأثیرات آن هستیم. خمینی که به همراه ابواب جمعی اش از عراق به فرانسه رفته بود، از 13 مهر تا 12 بهمن 1357 (4 اکتبر 1978 تا 1 فوریه 1979)، در شهركي به نام "نوفل ‌لوشاتو" در جنوب پاريس اقامت گزید. در مدت این چهار ماه، آمریکا و متحدین اروپایی اش  توانستند به کمک بنگاه خبر پراکنی بخش فارسی "بی بی سی " ، ورود او به ایران بعد از 14 سال تبعید را به یک "حادثه تاریخی" مبدل سازند! اما آنچه از دید ملت ایران پنهان مانده ارتباط مخفی خمینی با امریکا و غرب بود که بیانگر فریبکاری و مظلوم نمایی او در استراتژی اش برای کسب قدرت بود. در واقع امر، مبارزه را نیروهای پیشرو و انقلابي و در پی آن مردم به ستوه آمده برای کسب آزادی انجام دادند، اما خمینی با دجالیت و با دادن وعده های مورد قبول دولت آمریکا از حمایت غرب برخوردار و بر موج انقلاب سوار شد. تاریخ 37 سال گذشته ایران به وضوح نشان می دهد که این بازیگری سیاسی، برای تحقق رژیم ولایت مطلقه ی فقیه، هزینه های فاجعه باری برای کشورمان دربرداشته که هنوز ادامه دارد.

*******

 ریشه دیدارهای پنهانی نمایندگانِ روسای جمهوری آمریکا با رژیم ملاها به آغاز انقلاب 1357، بر می گردد. یعنی زمانی که خمینی در نوفل لوشاتو در فرانسه اقامت گزید. اوج گیری مطالبات مردم ایران از دیکتاتوری شاه، غرب و به ویژه آمریکا را بر آن داشت تا به جستجوی آلترناتیو دلخواهش برای سلطنت پهلوی برآید. از الزامات جنگ سرد، رقابت میان آمریکا و اتحاد جماهیر شورویی بود و با توجه به موقعیت استراتژیک ایران در ژئوپولتیک منطقه،  آمریکا نگران قرار گرفتن ایران در حوزۀ نفوذ شوروی بود. براین مبنی دولت آمریکا از به قدرت رسیدن نیروهای مترقی و چب، چه مذهبی و غیر مذهبی، چه وابسته به بلوک شوروی و چه مستقل، در وحشت بود. برای مقابله با وضعیت پیش آمده از طرف پرزیدنت کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی،  نقش محوری در بررسی و عملیاتی کردن پرونده ایران را  به عهده گرفت. برای پیشبرد این خطوط با استفاده از عناصر طیف میانه رو در اطراف خمینی وارد عمل شد. این نقش محوری در تهران به عهده ی مهندس بازرگان بود. انتصاب مهندس بازرگان به نخست وزیری دولت موقت پس از بازگشت خمینی به تهران، همسو با جلب اطمینان غرب و همچنین عوامل نظامی- امنیتی رژیم سلطنتی و در راستای توافقات انجام شده بود.
شایان ذکر است که آقای مسعود رجوی، در کتاب «استراتژی قیام و سرنگونی» که در 1388به چاپ رسید، در مورد گذشته خمینی می نویسد: « خمینی از سال 1346 تا سال 1350فقط شش نامه خصوصی، دو پیام کوتاه و یک مصاحبه با نماینده الفتح در باره کمک به مجاهدان الفتح دارد و نسبت به تمام مسایلی که در این فاصله در ایران اتفاق افتاده، از اعدام عاملان ترور حسنعلی منصور، نخست وزیر شاه گرفته تا مراسم تاج گذازی و تظاهرات دانشجویان و شهادت جهان پهلوان تختی و تظاهرات دانشجویان در سال 1348، سکوت اتخاذ می کند. سکوت بریدگی و افول خمینی از 1344تا 1356دوازده سال به درازا کشید تا وقتی که کارتر در آمریکا روی کار آمد و فضای باز سیاسی را به رژیم [شاه] تحمیل کرد».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر