خمینی کیست ؟( از تبعید خمینی به ترکیه تا پرواز به پاریس) (قسمت سوم)
خمینی به ترکیه تبعید شد:
خمینی در سال ۴۳، در پی یک سخنرانی علیه تصویب قانون کاپیتولاسیون در مجلسین رژیم «شاه»، به ترکیه تبعید شد. قانون مزبور در سوم مرداد سال ۴۳ مخفیانه از تصویب مجلسین رژیم «شاه» گذشت. در ۴آبان همان سال، خمینی در یک سخنرانی به این قانون حمله کرد و برخلاف سخنرانیهای گذشته، آمریکا و رئیسجمهور آن کشور را نیز هدف اعتراضهای شدیداللحن خود قرار داد.
خمینی در سال ۴۳، در پی یک سخنرانی علیه تصویب قانون کاپیتولاسیون در مجلسین رژیم «شاه»، به ترکیه تبعید شد. قانون مزبور در سوم مرداد سال ۴۳ مخفیانه از تصویب مجلسین رژیم «شاه» گذشت. در ۴آبان همان سال، خمینی در یک سخنرانی به این قانون حمله کرد و برخلاف سخنرانیهای گذشته، آمریکا و رئیسجمهور آن کشور را نیز هدف اعتراضهای شدیداللحن خود قرار داد.
رژیم «شاه» در مرحله جدیدی که آغاز کرده بود، برای استقرار دیکتاتوری وابسته خود، دیگر نمیخواست هیچ صدای مخالفی را بشنود خمینی را روز ۱۳آبان سال ۴۳ خمینی را با یک هواپیمای C - 130 از تهران به ترکیه و در شهری بهنام بورسا تبعید کرد که پس از مدت کوتاهی از آنجا به نجف رفت. از آن پس خمینی از نظر سیاسی بهخاطر بیعملیش برای یک دوره بهمحاق رفت.
خمینی و موضعش علیه جنبش سیاهکل:
خمینی که از تحولات سیاسی جامعه برکنار بود، نسبت به تظاهرات مردم تهران و بهویژه دانشجویان دانشگاه تهران در سال ۴۶ پس از شهادت جهانپهلوان تختی؛ نسبت به جشنهای تاجگذاری «شاه»؛ و نسبت بهتظاهرات گسترده دانشجویان در سال ۴۸ علیه گران شدن بلیت اتوبوس شرکت واحد؛ واکنش صریحی نداشت و حتی نسبت بهاعدام عاملان ترور حسنعلی منصور، نخستوزیر رژیم شاه عکسالعملی ابراز نکرد. اما از بیرون ریختن حقد و کین خود علیه مبارزه انقلابی مسلحانه غافل نماند. آخوند حمید روحانی در اینباره میگوید «در سال ۱۳۴۹ گروهک مارکسیستی و کمونیستی سیاهکل حرکتی کرد که اثر عمیقی بر ملت ایران گذاشت. خطر این بود که نهضت از مسیر راستین خود منحرف شود. در اینجا امام طی نامهیی به اتحادیه دانشجویان مسلمان خارج کشور نوشتند: «از حادثهآفرینی استعمار در کشورهای اسلامی نظیر حادثه سیاهکل و حوادث ترکیه فریب نخورید و اغفال نشوید».
خمینی و مواضعش در مورد مجاهدین:
در سال ۱۳۴۹ گروهی از مجاهدین در مسیر بازگشت از پایگاههای انقلاب فلسطین در دوبی دستگیر شدند و دولت آن کشور تصمیم گرفت آنها را به رژیم شاه مسترد کند. خمینی بهرغم نامه و سفارش پدر طالقانی، از هر گونه اقدامی برای نجات مجاهدین از زندان سرباز زد. اگر چه نهایتاً ماجرای هواپیما، اندکی بعد با پادرمیانی یاسر عرفات خاتمه مییابد و مجاهدینی که در بازداشت بهسر میبردند آزاد شده دوباره راهی پایگاههای خود در تهران میشوند.
مدتی پس از ماجرای هواپیمای دوبی، سازمان مجاهدین نمایندهیی از تهران به نجف میفرستد تا خمینی را با مواضع سیاسی و ایدئولوژیکی خود آشنا سازد. ولی خمینی از ابراز حمایت مجاهدین خودداری کرد و دچار انزوا شد و به حاشیه رانده شد. آخوند حمید روحانی که سالها همراه خمینی در نجف بوده، دراینباره میگوید:
بسیاری از افراد را میشناسم که بر این اعتقاد بودند که دیگر نقش امام در مبارزه و در نهضت بهپایان رسیده است و امام با عدم تأیید مجاهدین خلق در واقع شکست خود را امضا کرده است.
خمینی از ابراز حمایت از مجاهدین خودداری کرد:
دلائل حمایت نکردن خمینی از مجاهدین: اولاً، ماهیت و مواضعش با مبارزه و مقاومت انقلابی که مجاهدین به آن کمر بسته بودند، بهکلی در تعارض بود. فرصتطلبی و مفتخوری که پیشه خمینی در تمام زندگی سیاسی او بود، ذرهیی سازگاری با مشی مسلحانه که یکسره بر پرداخت بها و فداکاری بیچشمداشت استوار است، نداشت. ثانیاً، هر گونه تأیید صریح مجاهدین، لاجرم به تأیید نقش رهبریکننده آنان در جنبش مبارزه آن روز منجر میشد. در ازای این روش سازشکارانه، رژیم «شاه» نیز اگر چه خمینی را تبعید کرده بود، اما به او سخت نمیگرفت و برایش آزادی عمل قائل بود. فیالمثل در تمام این سالها، در خانه خمینی در قم باز بود و از آنجاشهریه طلاب او پرداخت میشد. شیخ علیاکبر اسلامی، نماینده خمینی در قم و حسن صانعی، مسئول امور مالی دفتر او بودند.. در رابطه با نجف نیز سازمان اوقاف رژیم «شاه»، سفرهای هفتروزهیی ترتیب میداد که در آن عوامل خمینی آزادانه به آنجا رفت و آمد میکردند و با او ملاقات داشتند. ساواک «شاه» از این رفت و آمدها خبر داشت اما از آنجا که ضرری برای رژیم نداشت، تحمل میکرد.
با این همه، از سال ۵۰ وقتی که مبارزه مسلحانه پیشتاز علیه رژیم «شاه» و موج مخالفت با رژیم «شاه» در پرتو حرکت پیشتازان انقلابی و مجاهد بالا میگیرد سرانجام خمینی ناگزیر شد که بدون آنکه نام مجاهدین را بیاورد، فتوای اختصاص دادن یکسوم سهم امام به جوانان مسلمان میهندوست را صادر کند که در آن روزگار کسانی جز مجاهدین نبودند.
*دینامیسم موضعگیریهای خمینی:
ضربه خیانتبار اپورتونیستی که در سال54سازمان مجاهدین را در آن مقطع متلاشی کرد، بزرگترین هدیه ممکن به رژیم و ساواک «شاه» و همچنین به ارتجاع مذهبی و مشخصاً خمینی بود که در پیامها و سخنرانیهای خود علیه «نفوذ افکار التقاطی و برداشتهای غلط از احکام سیاسیـ عبادی قرآن» هشدار میداد. این سرآغاز پیدایش جریان راست ارتجاعی بود که به سرعت به مهمترین تهدید کل جنبش تبدیل شد. جریان راست ارتجاعی پیرو خمینی، که بهرودررویی با مجاهدین برخاسته بود، بهزودی بههمسویی و نزدیکی با ساواک «شاه» کشیده شد. زندانیان سیاسی زمان «شاه» بهیاد دارند که رفسنجانی در جلسات هفتگی با رسولی، سربازجوی ساواک شرکت میکرد و بقیه نیز برای خلاصی از زندان هیچ ابایی از دست شستن از مواضع مبارزاتی پیشین نداشتند. شماری از مهمترین عناصر این جریان از جمله کروبی، انواری و عسگراولادی در روز ۱۴بهمن ۱۳۵۵ در تلویزیون رژیم حاضر شده، با صدای بلند، سهبار «شاهنشاها سپاس» گفتند.
ضربه خیانتبار اپورتونیستی که در سال54سازمان مجاهدین را در آن مقطع متلاشی کرد، بزرگترین هدیه ممکن به رژیم و ساواک «شاه» و همچنین به ارتجاع مذهبی و مشخصاً خمینی بود که در پیامها و سخنرانیهای خود علیه «نفوذ افکار التقاطی و برداشتهای غلط از احکام سیاسیـ عبادی قرآن» هشدار میداد. این سرآغاز پیدایش جریان راست ارتجاعی بود که به سرعت به مهمترین تهدید کل جنبش تبدیل شد. جریان راست ارتجاعی پیرو خمینی، که بهرودررویی با مجاهدین برخاسته بود، بهزودی بههمسویی و نزدیکی با ساواک «شاه» کشیده شد. زندانیان سیاسی زمان «شاه» بهیاد دارند که رفسنجانی در جلسات هفتگی با رسولی، سربازجوی ساواک شرکت میکرد و بقیه نیز برای خلاصی از زندان هیچ ابایی از دست شستن از مواضع مبارزاتی پیشین نداشتند. شماری از مهمترین عناصر این جریان از جمله کروبی، انواری و عسگراولادی در روز ۱۴بهمن ۱۳۵۵ در تلویزیون رژیم حاضر شده، با صدای بلند، سهبار «شاهنشاها سپاس» گفتند.
*آغاز دوران سرنگونی «شاه»:
در دیماه سال ۱۳۵۵ جیمی کارتر با شعار «حقوقبشر» در آمریکا به ریاستجمهوری رسید. این سیاست از مهمترین رهنمودهای کمیسیون سهجانبهیی بود که از سال ۵۲ به ابتکار چیس منهتن بانک (متعلق به راکفلر) و با شرکت مهمترین نمایندگان سرمایهداری اروپای غربی، ژاپن و آمریکا تشکیل شد. کمیسیون سهجانبه راهحلهایی برای مقابله با بحرانی که پس از شکست آمریکا در ویتنام و تحریم نفتی اعراب دامنگیر سرمایهداری جهانی شده بود، ارائه کرد. بر اساس جمعبندی کمیسیون سهجانبه، برژینسکی رئیس و تئوریسین کمیسیون مزبور به این نتیجه رسیده بود که تلاش مردم برای کسب حقوق خود، «اوضاعی انفجاری» پدید آورده و بنابراین «کاری که ایالات متحده میتواند بکند، کوشش برای انداختن تحول از مسیر آشوب و هرج و مرج، بهمسیر انتقال منظم است».
سیاست حقوقبشر، ابزار پیشبرد همین خط بود که میبایست در کشورهای بلوک آمریکا از جمله ایران بهاجرا گذاشته شود.
از اینرو رژیم «شاه» پس از انتخاب کارتر در سال ۵۵ و زیر فشار آمریکا، حربه شلاق و اعدام را زمین گذاشت و در زندانهای سیاسی را بهروی صلیبسرخ باز کرد.
این تغییر سیاست در تاریخ ۱۵مرداد ۱۳۵۶ با استعفای «هویدا» بعد از ۱۳سال نخستوزیری و تشکیل دولت «جمشید آموزگار» وضع علنیتری بهخود گرفت و از طرف دولت سیاستی بهنام «ایجاد فضای باز سیاسی» و دادن آزادی تدریجی به مردم شروع شد.
تا این زمان هنوز خمینی ساکت و مترصد اوضاع بود که به چه سمتی متمایل خواهد شد. از این زمان خمینی برای استفاده از «فرصت» و «فرجه پیدا شده» شمار پیامها و سخنرانیهای خود را افزایش داد. ولی پشتسر مردم حرکت میکرد و بهغایت مراقب بود در هیچ موقعیتی بیگدار به آب نزند.
در دیماه سال ۱۳۵۵ جیمی کارتر با شعار «حقوقبشر» در آمریکا به ریاستجمهوری رسید. این سیاست از مهمترین رهنمودهای کمیسیون سهجانبهیی بود که از سال ۵۲ به ابتکار چیس منهتن بانک (متعلق به راکفلر) و با شرکت مهمترین نمایندگان سرمایهداری اروپای غربی، ژاپن و آمریکا تشکیل شد. کمیسیون سهجانبه راهحلهایی برای مقابله با بحرانی که پس از شکست آمریکا در ویتنام و تحریم نفتی اعراب دامنگیر سرمایهداری جهانی شده بود، ارائه کرد. بر اساس جمعبندی کمیسیون سهجانبه، برژینسکی رئیس و تئوریسین کمیسیون مزبور به این نتیجه رسیده بود که تلاش مردم برای کسب حقوق خود، «اوضاعی انفجاری» پدید آورده و بنابراین «کاری که ایالات متحده میتواند بکند، کوشش برای انداختن تحول از مسیر آشوب و هرج و مرج، بهمسیر انتقال منظم است».
سیاست حقوقبشر، ابزار پیشبرد همین خط بود که میبایست در کشورهای بلوک آمریکا از جمله ایران بهاجرا گذاشته شود.
از اینرو رژیم «شاه» پس از انتخاب کارتر در سال ۵۵ و زیر فشار آمریکا، حربه شلاق و اعدام را زمین گذاشت و در زندانهای سیاسی را بهروی صلیبسرخ باز کرد.
این تغییر سیاست در تاریخ ۱۵مرداد ۱۳۵۶ با استعفای «هویدا» بعد از ۱۳سال نخستوزیری و تشکیل دولت «جمشید آموزگار» وضع علنیتری بهخود گرفت و از طرف دولت سیاستی بهنام «ایجاد فضای باز سیاسی» و دادن آزادی تدریجی به مردم شروع شد.
تا این زمان هنوز خمینی ساکت و مترصد اوضاع بود که به چه سمتی متمایل خواهد شد. از این زمان خمینی برای استفاده از «فرصت» و «فرجه پیدا شده» شمار پیامها و سخنرانیهای خود را افزایش داد. ولی پشتسر مردم حرکت میکرد و بهغایت مراقب بود در هیچ موقعیتی بیگدار به آب نزند.
موضعگیریهای محتاطانه پس از شروع قیامها:
مطالعه اظهارات مقامهای آمریکا یا نوشتههای مطبوعات آن کشور در سالهای ۵۶ و ۵۷، نشان میدهد که نگرانی جدی آمریکا از اوضاع بیثبات آن زمان بهمیزان زیادی معطوف به سرنوشت ارتش شاه بود. مهمترین مأموریت ژنرال هایزر در تهران نیز فراهم کردن تمهیداتی برای سالم ماندن ارتش در خلال انتقال قدرت بود.
خمینی با اشراف به این موضوع تا میتوانست سخنان چرب و نرم نسبت به ارتش بر زبان میآورد. مثلاًًًً در پیام مورخ ۶شهریور ۵۷ گفته است: «من در این موقع حساس که کشور و وطنمان در لب پرتگاه و بر سر دوراهی سقوط یا استقلال واقع شده، دست خود را بهسوی نیروهای زمینی، هوایی و دریایی وفادار به اسلام و وطن دراز میکنم».
مطالعه اظهارات مقامهای آمریکا یا نوشتههای مطبوعات آن کشور در سالهای ۵۶ و ۵۷، نشان میدهد که نگرانی جدی آمریکا از اوضاع بیثبات آن زمان بهمیزان زیادی معطوف به سرنوشت ارتش شاه بود. مهمترین مأموریت ژنرال هایزر در تهران نیز فراهم کردن تمهیداتی برای سالم ماندن ارتش در خلال انتقال قدرت بود.
خمینی با اشراف به این موضوع تا میتوانست سخنان چرب و نرم نسبت به ارتش بر زبان میآورد. مثلاًًًً در پیام مورخ ۶شهریور ۵۷ گفته است: «من در این موقع حساس که کشور و وطنمان در لب پرتگاه و بر سر دوراهی سقوط یا استقلال واقع شده، دست خود را بهسوی نیروهای زمینی، هوایی و دریایی وفادار به اسلام و وطن دراز میکنم».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر