۶ مرداد ۱۴۰۲

سر به‌دار می‌دهیم، تن به ذلت نمی‌دهیم

 سر به‌دار می‌دهیم، تن به ذلت نمی‌دهیم

قتل عام۶۷
قتل عام۶۷

مرداد۶۷ در یکی از بندهای زندان اهواز دو آخوند جلاد به نام‌های جزایری و عبداللهی فریاد می‌زدند: «باید موضع بگیرید یک‌طرف خمینی است و یک‌طرف مسعود رجوی. شما در کدام طرف می‌ایستید؟»

از انتهای بند دختری چنین خروشید: «زنده باد مسعود، مرگ بر خمینی‌»

او سکینه دلفی بود؛ قهرمان ۲۶ ساله‌یی از فرزندان مردم آبادان.

با شنیدن خروش او، پاسداران به سرش ریختند و به شدت مجروحش کردند. روز بعد همراه با سایر زندانیان سربه‌دار شد.

قربانیان همه جوان، پرشور، آگاه و پرغرور، زیبا و از خود گذشته بودند و با شجاعت تمام در برابر حاکمان مستبد ایستادند. بسیاری از آنها دوران حبس خود را تمام کرده بودند.

 

جنایت سازمان‌یافته مزدوران خمینی

روزهای آغازین مردادماه هر سال سالگرد قتل‌عام ۳۰هزار زندانی سیاسی به حکم خمینی، سارق اعتماد مردم و غاصب حق حاکمیت ملی در سال۶۷ می‌باشد. یک جنایت علیه بشریت که به‌عنوان بی‌رحمانه‌ترین کشتار زندانیان دست بسته بعد از جنگ جهانی دوم توصیف شده است. گستردگی این قتل‌عام حیرت‌آور است. دست کم در ۱۱۰شهر میهن به اجرا درآمده و بیش از ۹۰درصد زندانیان قتل‌عام شده هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند. زندانیان سیاسی سایر جریانهای سیاسی نیز به فرمان خمینی ملعون به چوبه‌های دار سپرده شدند.

کفتار خون‌آشام پس از خوردن جام‌زهر و پذیرش قطعنامه آتش‌بس در جنگ ضدمیهنی با عراق، اقدام به دستگیریهای گسترده (بیش از ۱۰هزار نفر) نیروهای سیاسی و هواداران مقاومت نمود و با برپایی دادگاه‌های صحرایی در نواحی جنگی غرب کشور تلاش کرد نسل مجاهدین را براندازد

 

گواهی جفری رابرتسون قاضی بین‌المللی

جفری رابرتسون، قاضی سابق ملل متحد و وکیل مشهور مدافع حقوق‌بشر که درباره این جنایت علیه بشریت تحقیق کرده است، داستان قتل‌عام زندانیان سیاسی را چنین روایت می‌کند:

اواخر ژوئیه ۱۹۸۸ در حالی که جنگ با عراق به پایان می‌رسید، زندانهای ایران که مملو از مخالفان بودند به‌طور ناگهانی در حالت قرنطینه قرار داده شدند. همه ملاقاتهای خانوادگی لغو و رادیوها و تلویزیونها خاموش شدند. زندانیان در داخل سلولها نگهداری می‌شدند و به آنها حتی اجازه داده نمی‌شد برای هواخوری یا ویزیت بیمارستان بروند.

یک هیأت شامل یک قاضی شرع، یک دادستان عمومی و یک نماینده (وزارت) اطلاعات، زندانیان را محاکمه می‌کرد. تقریباً همه زندانیان، یعنی هزاران زندانی که به‌خاطر وفاداری به مجاهدین زندانی شده بودند، تک به تک به مدت بسیار کوتاه از مقابل آنها رد می‌شدند. اما این هیأت فقط یک سؤال از این مردان و زنان جوان می‌پرسید که اکثراً از سال۱۹۸۱ به‌خاطر شرکت در اعتراضات خیابانی و یا در دست داشتن نشریات سیاسی در حبس به سر می‌بردند. مرگ و زندگی زندانیان به جوابی که می‌دادند بستگی داشت. آنهایی که استمرار وابستگی‌شان به مجاهدین را تأیید می‌کردند، وارد صفی می‌کردند که مستقیم به سوی چوبه‌های دار روانه بود. آنها را در گروه‌های چد نفره از طنابهایی که از جلوی سن سالن گردهمایی آویخته شده بودند، حلق‌آویز می‌کردند. بعد اجساد آنها را در کامیونهای یخچالدار روی هم انباشته می‌کردند تا شبانه در گورهای دستجمعی دفن شوند.

ماهها بعد، به خانواده‌های آنها که در پی کسب اطلاعاتی درباره فرزندانشان بودند، یک کیسه پلاستیک تحویل می‌دادند که حاوی چند قطعه از متعلقات آنها بود. ولی از دادن هر گونه اطلاعات درباره محل گورها به آنها امتناع می‌شد و به خانواده‌ها دستور می‌دادند که به‌طور علنی سوگواری نکنند. تا اواسط ماه اوت، هزاران زندانی به این شکل به دست رژیم کشته شدند. بدون محاکمه، بدون فرجام و دقیقاً بدون هیچ رحمی.

 

زمان حسابرسی از سران رژیم آخوندی فرا رسیده است

زمان آن فرا رسیده است که جامعه بین‌المللی نزدیک به چهار دهه مصونیت برای سران فاشیسم مذهبی در ایران خاتمه دهد و به‌خاطر جنایاتشان از آنها حسابرسی کند.

زمان آن فرا رسیده است که پرونده نقض حقوق‌بشر در ایران و به‌طور خاص اعدامهای دهه۶۰ و قتل‌عام ۶۷ به شورای امنیت ملل متحد ارجاع داده شود.

زمان آن رسیده است که خامنه‌ای و همدستان او به‌خاطر ارتکاب جنایت علیه بشریت در مقابل عدالت قرار بگیرند. جهان چگونه می‌تواند در سازمان ملل در کنار کسانی بنشیند که مستقیماً در قتل‌عام دهها هزار زندانی دست داشته‌اند؟

زمان آن فرا رسیده است که ملل متحد یک هیأت حقیقت‌یاب بین‌المللی برای تحقیق درباره قتل‌عام ۶۷ در ایران تشکیل بدهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر