۸ مرداد ۱۴۰۲

قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷؛ انکار هویت انسانی

 قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷؛ انکار هویت انسانی

قتل عام تابستان۱۳۶۷
قتل عام تابستان۱۳۶۷

کوبشی بی‌امان بر دروازه‌های زمان

دادخواهیِ قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، کوبش بی‌امانی‌ست بر دروازه‌ٔ زمان تا برانگیختن سراسر ایران. سی‌وپنج سال است این کوبش یک آن متوقف نشده است. وارثان خمینی هر چه در توان داشتند، بر دیوار کشیدن میان طنین این کوبش و جامعهٔ ایران گذاشتند ولی این پنجره به پنجره‌ٔ شهرهای ایران بود که فرکانس‌های این کوبش از آن گذشت و اکنون خاورانهای ایران، کیفرخواست‌های مستند قیام‌ها علیه حاکمیت قتل‌عام شده‌اند.

 

قتل‌عام «حق انتخاب» نوع انسان

جوهر این کوبش بی‌توقف و بی‌آرام چیست؟ مگر نظام ولایت فقیه از خمینی تا خامنه‌ای کم جنایت کرده و حدی را نگه داشته است؟ مگر جایی، کاشانه‌یی و ضمیری در ایران باقی مانده که آثار جنایات و قساوت‌های این قوم اشغال‌گر ایران، از آن بی‌نشان باشد؟ پس این قتل‌عام چه ویژگی‌یی دارد که حاکمیت مرتکب آن می‌خواهد همواره مکتوم بماند و دادخواهان ــ در صف نخست‌شان قتل‌عام‌شدگان ــ می‌خواهند ایران را برانگیزانند؟

مطلب این است که در این ناپدیدسازیِ کلان سیاسی ــ مذهبی، «حق انتخاب» نوع انسان قتل‌عام شده است. از قضا تفاوتش با قتل‌عام‌های مشهور در قرن بیستم در همین است. در آن قتل‌عام‌ها قربانیان هرگز در معرض «آری» یا «نه» گفتن بر سر باورهایشان نبودند. دقت در کنه آن قتل‌عام‌ها اشاره به قوم‌کشی و ملیت‌کشی در تعارضات جنگی دارد.

در قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷ اما اصل موضوع، مخیر نمودن ناگزیر در قبول باور و آرمان یا نفی آن‌هاست. از این رو «انکار هویت»، هدف این قتل‌عام بوده است. از طرفی پیام زندانیان قتل‌عام شده به مردم ایران، پای‌فشاریِ همگانی بر هویت انسانی‌شان برای نفی تمامیت مرتکبان «انکار هویت» در هیأت نظام ولایت فقیه است. این است جوهر و پیام هزاران زندانی سیاسیِ قتل‌عام شده در تابستان ۱۳۶۷.

 

تکیه‌گاه قتل‌عام‌های حاکمیت قتل

اصل نگرش به آن قتل‌عام از همین منظر شروع می‌شود. از این منظر است که درمی‌یابیم خمینی وقتی در به‌اصطلاح رفراندوم ۱۲فروردین ۱۳۵۸ فقط یک «آری» یا «نه» جلو مردم ایران گذاشت، در حقیقت باورهای خارج از دلخواه خود و نظامش را در سراسر ایران قتل‌عام کرد. پیچیدگی‌های سیاسی و اجتماعیِ مبارزه با خمینی پس از آن به‌اصطلاح رفراندوم، در همین تحمیل قتل‌عام باورها و تثبیت تمامیت‌خواهی‌اش در هاله‌ٔ تقدس‌گراییِ مذهبی بوده است.

پس این نتیجه حاصل می‌شود که اگر اشعار سیاسی و تاریخی به ماهیت خمینی و وارثانش تا قبل از قتل‌عام ۱۳۶۷، در حد میلیونی می‌بود و میلیون‌ها ایرانی اختیار دفاع از هویت و باور خویش را داشتند، مرتکبان «انکار هویت» هرگز جرأت نمی‌کردند با قتل‌عام‌های بعدی، حاکمیت قتل را استمرار دهند.

 

ناپدیدسازی منشور «انسان بودن»

مفهوم راستین کوبش سی‌وپنج ساله‌ٔ زندانیان سیاسیِ قتل‌عام شده بر دروازه‌های زمان برای برانگیختن ایران، در همین جوهر عجین با هویت و سرشت و ذات و نهاد انسانی‌ست. آن قتل‌عام، ناپدیدسازیِ ماده به ماده‌ٔ منشور حقوق‌بشر است؛ منشوری که «حق انتخاب» را برای هر آدمیزادی بر روی کره‌ٔ زمین، مبنایی‌ترین نشان «انسان بودن» وی تعریف نموده است. از این رو جنایت خمینی در قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷ فراتر از تعارض وی با سازمان مجاهدین خلق ایران و دیگر گروهها و مخالفان حاکمیت است.

 

پیام «کاشفانی پیشاپیش مرگ» به مردم ایران

زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ پاسخی به فلسفه‌ٔ مرگ را نیز در بستر زمان جاری نمودند. آنان تجسم عینی و مادیِ «کاشفانی پیشاپیش مرگ» هستند. همین تفسیر نوین از فلسفه‌ٔ مرگ با پیشی گرفتن از آن و غلبه بر خمینی و جلادانش است که «هویت» و «آرمان» شان سی‌وپنج سال است بر دروازه‌های زمان می‌کوبند تا برانگیختن ایران برای رهایی‌اش را مژده‌ٔ پایان سلطه‌ٔ مرتکبان «انکار هویت» شان و طلوع خجستهٔ آزادی‌شان کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر