نفرت فراگیر ازخمینی وخامنه ای و آخوندهای حکومتی ؛ آغاز پایان قرونوسطای آخوندی
- ایران
- 1402/04/27
خمینی در تاریخ ایران بنیانگذار ارتجاع و رونوشتی از قرون وسطی بود که در نهایت برای حفظ قدرت، دستان ماکیاولی را از پشت بست. با اعتماد بینظیر مردم به کرسی قدرت نشست و با پرپرکردن هزاران جوان این میهن در جنگافروزیها و کشتار و قتلعام در زندانها، به آن سوی جهان پرتاب شد. جانشینانش راه بازگشت به گذشتههای تاریک و مرگزای تاریخ انسان را با تکنولوژی جدید و پول بیحساب نفت، چهاراسبه طی میکنند. امروز اما مردم ایران و بهویژه جوانان آگاه و سلحشور، به هر نماد و سوژه و نهاد و عنصری که شباهتی با قاتل اعتمادها و جلاد آرزوها و متجاوز به ناموس واژهها داشته باشد، به مقابله و پیکار برمیخیزند.
یکی از مطالبات و آرمانهای خیزشها، قیامها و جنبشهای انقلابی در ۴۰سال گذشته و بهخصوص در یک سال اخیر، طرد و قهر با دینفروشان حاکم در کسوت روحانی و تزویرگران ریایی است. به همین خاطر باندها و مواجب بگیران و مریدان نظام جنایتکار ولایت فقیه، سراسیمه و آشفته، تلاش میکنند سلطه و اقتدار آخوندهای دغل باز بر مردم ایران را تثبیت و تحکیم کنند تا بند ناف غارتگریها و چپاول سرمایههای یک خلق تحت ستم، قطع نگردد.
تجربهای از تاریخ؛ گذر از قرون وسطی
تاریخنویسان پایان قرون وسطی در اروپا را با رخدادها و حوادثی نشانهگذاری میکنند که در زمان خود شاید پدیده تاریخسازی محسوب نمیگردید اما در دل خود طوفانی نهفته داشت. مارتین لوتر بیانیه انتقادی خویش بر روایت غالب مذهبی را بر در کلیسای شهر ویتنبرگ آلمان نصب کرد. در آن زمان به قدرت طلبی، مالاندوزی، فساد و تزویر و ریاکاری روحانیت مسیحی مهر پایان زده شد و البته به قیمت از دست رفتن جان و عمر هزاران انسان آزادهای که دیگر نمیخواستند زیر سلطه دینفروشان قرار بگیرند. حال در شرایط امروزین جامعه ایران آخوندهای سرکوبگر و چپاولگر اموال خلق بهخوبی دریافتهاند که عمر نظام نکبت و رژیم ضدانسانی رو به پایان است و از نشانههای آن هم قهر و رودرویی نیروهای جوان، آگاه و پیکارگر ایرانی است.
ناله و شکایت از قهر مردم با آخوندها
جامعه جنبشی و آماده انقلاب در برابر فاشیسم مذهبی و مرتجع که تجارب و دستاورد خونین و با ارزشی از پیکارش با سپاه و چنگالهای آخوندها کسب کرده، دیگر اعتنایی به دجالگریهای تزویرگران ندارد. اوضاع اقتصادی و اجتماعی نیز چنان عرصه را به این جماعت تنگ کرده است که بدنه پایینی و مفلس و بیآیندهشان را غرق در ماتم نموده است.
عباس عبدی از مهرههای ورشکسته باند اصلاحطلب در مطلبی این شکوایهها را بازتاب داده و خود نیز مهر تأیید بر آن زده است. و اینکه با این همه پول و امکاناتی که صرف آخوندها شد و حقوقشان از سطح متوسط جامعه هم بالاتر رفت اما باز در تبیین و توجیه وضعیت بحرانی رژیم آخوندی ناتوانتر از همیشه هستند.
«دور شدن مردم از (آخوندها) آنجاست که گمان دارند، نیازهای معنوی و زندگی آنان از طریق این ارتباط تأمین نمیشود و این ریشه اصلی شکافی است که میان دو طرف رخ داده است»؛ همچنین «شکاف طبقاتی است که وارد حوزه و روحانیت شده است و این نیز موجب شده که حتی تبلیغگران نیز چندان اعتقادی به آنچه میگویند نداشته باشند، یا حداقل اعتقادشان عمیق نباشند و لذا اثرگذاری تبلیغات آنها از میان میرود و این را مردم خیلی زود میفهمند»(اعتماد ۲۵تیر ۱۴۰۲)
جوانان با روحانیت قهر کردهاند
در بین صنف و قشر فریسیان نیز هستند کسانی که از عاقبت کار و حرفهشان در نگرانی و تشویشاند. یکی از آنها محقق داماد، صاحب منصبی است که دیگر امیدش را به بقای حکومت آخوندی از دست داده است: «بعد از تشکیل جمهوری اسلامی، مناصب زیادی را هملباسهای من گرفتند. روحانیت این مناصب را گرفت ولی باید تصدیق و اعتراف کنیم که عده زیادی از متصدیان مُلبس به این لباس در کار خود موفق نبودند. جوانان به نوعی با دین قهر کردهاند. تنها راه حفظ نهاد دین وابسته نبودن متولیان دین به قدرت است. غرب این تجربهای که ما الآن در خاورمیانه آن را تجربه میکنیم، در قرون وسطی تجربه کرده بود و واقعاً کلیسای خرافی را پشت سر گذاشته است». یا آخوند علوی گرگانی میگوید: «اگر مردم ناراضی هستند به این دلیل است که حقشان را نگرفتهاند»(دیدهبان ۲۹مهر ۱۴۰۰).
وحشت خامنهای از افلاس آخوندها
خامنهای در دیدارش با آخوندهای حوزه از قطع ارتباط جوانان با آخوندها شکایت داشت و هشدار داد. بهقول حسین جلالی عضو مجلس «۴۵سال بعد از انقلاب، از سوی رهبری اعلام میشود که حوزههای علمیه در رسالت خود کوتاهی کردهاند».
***
اما دیگر کار از این حرفها گذشته است. یک آخوند اصلاحاتی (منتجبنیا) میگوید: «شرایط جامعه ما بهگونهیی پیش رفته که بخشی از نسل جوان، از روحانیت و علمای دینی فاصله گرفته که یک عاملش زندگیاشرافی و تجملاتی تعداد محدودی از روحانیان است...»(هممیهن ۲۵تیر۱۴۰۲).
وی راهحل را در «کنار گذاشتن برخی روحانیان کمسواد، مرتجع و به دور از جامعه امروز» میداند. و میگوید: «ما کم نداریم روحانیانی که مرتجع باشند، که اصلاً امروز را نمینشناسند و فکرشان به درد صدها سال قبل میخورد. این افراد باید کنار گذاشته شوند».
بهدرستی باید آخوندهای مرتجع و غارتگری که حکم اعدام و غارت میدهند از سر راه آزادی و آبادانی ملت ایران برداشته شوند و این دستور کار جوانان آگاه و شورشگر خلق است که عزم این مهم را جزم کردهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر