۸ تیر ۱۳۹۴

کنگره جهانی ضد بنیادگرائی در راستای سرنگونی #خامنه اي خلیفه ارتجاع#

 کنگره جهانی ضد بنیادگرائی در راستای سرنگونی #خامنه اي خلیفه ارتجاع#


بنیادگرائی ضد اسلامی ولی با ماسک اسلام بمثابه ''تهدید جدید جهانی'' از بیش از ۲۰ سال پیش توسط مقاومت ایران به آن هشدار داده شده و توجهات بین المللی و منطقه ای به عملکردهای فوق العاده مخرب آن معطوف گردید. اما این هشدارها در برخورد با سدّ قطور سیاستهای مماشات گرایانه و استعماری جدی گرفته نشد. با توجه به تحولات منطقه ای سالهای اخیر به ویژه در عراق و سوریه و ظهور داعش بعنوان فرزند خوانده رژیم آخوندی و با توجه به نقش رژیم در ایجاد و تداوم حیات آن -مضافاً بر بی عملی جهانی و سیاست مماشات و چشم پوشی بر جنایات آخوندها و آلت فعلهای منطقه ای آنان یعنی رژیم اسد و مالکی و….- حال زنگهای خطر به صدا در آمده و هشدارهای مقاومت ایران مورد توجه جدی قرار گرفته است.
از اینرو گردهمائی پرشکوه و بی نظیر ویلپنت با شرکت بیش از ۶۰۰ تن از قانونگزاران، دولتمردان و شخصیتهای سیاسی و حقوقی تراز اول از گرایشات مختلف و نیز هیئت هائی از ۷۰ کشور و ۵ قاره جهانی به مثابه بزرگترین قدرت نمائی سیاسی سازمان و شورا و سنگین ترین آتشباری مقاومت به قلب خلیفه ارتجاع در تهران محسوب شده که همزمان سیاست مماشات و استمالت با رژیم آخوندی را به چالش کشیده و افشاء نمود.
-ویلپنت فریاد خلقهای بستوه آمده منطقه از بیداد و ستم آخوندی و آلت فعلهای آن و نیز الهام بخش آنها در نبرد سترگشان علیه رژیم آخوندی و مزدورانش بود.

-ویلپنت ندای وجدانهای بیدار شده بین المللی در مقابل سفاکیت ملایان و بنیادگرایان و شبه نظامیان نشأت گرفته از آنها و مظهر همبستگی بین المللی علیه بنیادگرائی بود.
-ویلپنت پژواک صدای سرکوب شدگان، زندانیان سیاسی، شکنجه شدگان و در یک کلام ''صدای بی صدایان'' و ''بی نام و نشان'' هائی که سر بر پای آزادی نهاده و جان فدا کردند بود.
-همچنین ویلپنت خروش ''صاحبان حقیقی ایران'' یعنی مردم آن، و نیز مقاومت سازمان یافته آنها و همه آنها که خواستار تغییر و سرنگونی رژیم ملایان و آزادی و رهائی از چنگال خلیفه ارتجاع می باشند و گامی بلند و کیفی در این مسیر بود.
-و سرانجام اینکه ویلپنت نماد قدرت سازماندهی و تشکیلاتی جنبشی بود که قصد دارد رژیم آخوندی را به هر قیمت و در هر شرایطی سرنگون کند. در همین رابطه آقای رجوی گفته بود: ''مقاومت در برابر این رژیم وظیفه و حق مسلم ماست با او در نبرد بوده و هستیم با غنی سازی، بی غنی سازی، با اتمی و بدون اتمی، نبرد و مقاومت برای آزادی حق مسلم مردم ایران در هر وضعیتی است''.
آری در این کنگره جهانی دولتمردان و سیاستمدارانی از آمریکا تا مقاماتی از فلسطین شرحه شرحه و زخمدار، از نمایندگان پارلمان اروپا تا شخصیتهائی از سوریه خون چکان از آسیا و آفریقا تا کانادا و انگلستان همگی ''درد مشترک'' را فریاد کردند، همه آنها که خنجر زهر آلود بنیادگرائی تحت نام اسلام را به پشت خود داشتند -چون نمایندگان خلقهای منطقه- و یا در مقابل دیدگان بیدار خود برق آنرا مشاهده می کردند به خروش آمده و بر لزوم تغییر و سرنگونی خلیفه ارتجاع تأکید نمودند، بسیاری بر ضرورت شناسائی آلترناتیو دمکراتیک شورای ملی مقاومت ایران و لزوم تعامل با آن توسط جامعه جهانی تأکید نموده و بر توانمندی این مقاومت برای تغییر در ایران گواهی دادند.
-جولیانی شهردار سابق نیویورک بیانیه ۳۸ شخصیت برجسته آمریکائی را در این خلاصه نمود که: خامنه ای باید برود و گم شود، اخراج، دیگر بس است. او و روحانی و احمدی نژاد باید بدادگاه کشانده شوند.
-واشنگتن تایمز ۱۳ ژوئن ۲۰۱۵ نوشت: قانونگزاران آمریکائی به گردهمائی عظیم تغییر رژیم (ایران) در فرانسه به مخالفان ایران پیوستند. دهها مقام فعلی و سابق از آمریکا، اروپا و خاورمیانه به فراخوان سرنگون ساختن حکومت ایران پیوستند.
-سناتور مک کین در پیامش گفت ''رژیم ایران کانون واقعی افراطی گری اسلامی در جهان است و به تأمین مالی تروریسم و دامن زدن به هرج و مرج و نیز کارزارش برای سُلطه در منطقه در عقب نشینی آمریکا ادامه میدهد.
بسیاری از شخصیتهای سیاسی اروپائی و عربی ضمن حمایت از لزوم تغییر در ایران از برنامه ۱۰ ماده ای خانم رجوی برای ایران دمکراتیک و آزاد فردا حمایت کرده و اذعان نمودند که فرقه گرائی و اعمال جنایتکارانه آخوندها و آلت دستهای منطقه ای و شبه نظامیان وابسته به آن ربطی به اسلام ندارد. همچنانکه بسیاری بر این نکته تأکید نمودند که رژیم ایران قلب مشکل است و باید از عراق و سوریه اخراج شده و هر گونه همکاری و اتحاد عمل با رژیم و شبه نظامیان وابسته به آن محکوم می باشد در همین رابطه خانم رجوی خواست مردم و مقاومت ایران را این چنین بیان نمود: ''امروز سیاستمداران غرب و جهان عرب تصریح می کنند که داعش و بشار دو روی یک سکه هستند و البته خلیفه اصلی در تهران پدر خوانده هر دو آنهاست، واقعیت اینست که داعش محصول جنایات بشار اسد و مالکی به دستور خامنه ای است بنابراین بدولتهای غربی می گوئیم با این رژیم هم جبهه نشوید. در عراق با پاسداران و شبه نظامیان به اصطلاح شیعه این رژیم که صد بار از داعش خطرناکترند همکاری نکنید. راه حل عراق اخراج قوای رژیم و مشارکت اهل سنت در قدرت و مسلح کردن عشایر سنی است.
راه حل سوریه اخراج قوای رژیم و پشتیبانی از مردم سوریه برای سرنگونی اسد است.
راه حل یمن ایستادگی در برابر همین رژیم است که ائتلاف عربی آنرا آغاز کرده و باید تا ریشه کن کردن آن در منطقه ادامه دهد.
آری راه حل خلع ید از رژیم در سراسر منطقه و سرنگونی خلیفه ارتجاع و تروریسم در ایران است''.
خانم رجوی همچنین اعلام نمود: ''از نقض حقوق بشر در ایران تا بن بست اتمی و از بحران منطقه ای تا مقابله با گرده داعش راه حل یکی و فقط یکی است و آن سرنگونی خلیفه ارتجاع و تروریسم در ایران است''.
شایان ذکر است که این همبستگی عظیم بین المللی بسادگی بدست نیامده و حاصل رنج و خون سالیان متمادی و نبرد بی امان ۳۷ ساله مجاهدین با ارتجاع زیر پرده دین و پدرخوانده داعش می باشد. نبردی سهمگین و طاقت فرسا که در مسیر آن با دهها توطئه عظیم و خطرناک از جانب رژیم و حامیان بین المللی مماشات گر آن مواجه بوده است توطئه هائی چون کودتای ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ در فرانسه تا بمباران قرارگاههای مجاهدین توسط نیروهای ائتلاف در شروع حمله به عراق، از لیست گذاری تروریستی سازمان در اروپا و آمریکا تا خلع سلاح مجاهدین و تشکیل ''تیف'' در کنار اشرف به منظور فروپاشی تشکیلاتی مجاهدین، از کشتارهای مکرر مجاهدین در لیبرتی و اشرف تا آواره سازی اجباری آنها از اشرف و محبوس کردن آنها در زندان لیبرتی، از دادن تعهد حفاظت و امنیت تا تسلیم نمودن مجاهدین به مزدوران عراقی آخوندها و خروج آمریکا از عراق و دهها توطئه کوچک و بزرگ دیگری که هر کدام آنها می توانست یک دولت در حاکمیت را به نابودی محتوم سوق دهد. توطئه هائی که در هر قدم به بهای رنج و خون و شهادت بسیاری از مجاهدان تمام شده است.
اما مجاهدین با اتکاء به رهنمودهای رهبران آرمانی خود (مسعود و مریم رجوی) و با شعار ''کس نخارد'' پشت من جز ناخن انگشت من'' و نیز ''میتوان و باید'' و با نصب العین قرار دادن ''فدا و صداقت'' و آمادگی پرداخت بهای حداکثر در دل مشکلات و توطئه ها راه خود را به پیش باز کرده و حال جامعه جهانی است که به فریادهای سالیان این مقاومت مقداری گوش داده و همدردی نشان میدهد.
مقاومتی که خود بزرگترین قربانی بنیادگرائی تحت نام اسلام بوده و پرچمداران آن یک زن مسلمان (خانم رجوی) می باشد. بی جهت نیست که دستور محوری این گردهمائی یعنی ''سرنگونی خلیفه ارتجاع'' مورد تأیید همه زخم خوردگان از خنجر بنیادگرائی و وجدانهای بیدار بین المللی قرار گرفته و خلیفه ارتجاع بلافاصله از زبان کارگزارانش دریافت پیام را اعلام کرده و می گوید: در آنجا (ویلپنت) شعار سرنگونی نظام را دادند، (نقل به مضمون). شعاری که لرزه بر سراپای رژیم و همه دلواپسان داخله و خارجه نشین آن می اندازد. از اینرو یک دلواپس خارجه نشین که چند سالی است صفوف مقاومت را ترک کرده و به رله کردن مزخرفات وزارتی علیه مقاومت خونبار مردم ایران مشغول است در راستای مخدوش کردن عظمت و اهمیت این گردهمائی پر شکوه از دعوت نشدن خودش به این گردهمائی سخن به میان آورده است. بایستی به این تواب دلواپس یادآوری نمود که در عنوان این گردهمائی ''سرنگونی خلیفه ارتجاع'' درخشش ویژه دارد بنابراین برای کسانیکه از مقوله سرنگونی چون جن از بسم الله فراری می باشند در این گردهمائی جائی نیست.
وانگهی کسانیکه مستمراً در یک جنگ نیابتی از طرف رژیم علیه مجاهدین به ویژه رهبرانشان به لجن پراکنی مشغولند در حقیقت نه سرنگونی طلب هستند و نه آزادیخواه، جایگاه چنین افراد و عناصری به دلیل عملکرد عینی ضد انقلابیشان و بدلیل ضدیت هیستریکشان علیه مقاومت خونبار مردم ایران در کنار رژیم، مزدوران و متحدان عملی آن می باشد و نه آزادیخواهان خواستار سرنگونی، از اینرو تواب دلواپس فوق الذکر و کلیه همریشان و همپالکی ها که جز به ضدیت با تنها نیروی جنگنده سرنگونی طلب اشتغال ندارند فاقد صلاحیت لازم و می نیمم شرافت سیاسی بوده که در چنین گردهمائی که هدف اعلام شده آن ''سرنگونی خلیفه ارتجاع'' است راه داده شوند اضافه کنم از آنجا که آزادی ایران از چنگال آخوندها مقدمتاً از سرنگونی رژیم سفاک و ضد بشری می گذرد، هر فرد و نیروی سرنگونی طلب و آزادیخواهی باید از سایر نیروهای آزادیخواه و سرنگونی طلب به ویژه تنها نیروی موجود در صحنه که چنگ در چنگ با رژیم ضد بشری است بهر شکلی حمایت کند در غیر اینصورت در ادعای آزادیخواهی، یاوه گوئی بیش نیست.
صحبت از همبستگی بین المللی علیه بنیادگرایان بود. باید بر این نکته مهم تاکید نمود: اگر آخوندها عراق و سوریه و یمن تا آمریکای لاتین و آفریقا را عرصه تاخت و تاز توسعه طلبانه خود با عنوان ''صدور انقلاب'' قرار داده اند، و اگر از آرژانتین تا لبنان و از عربستان تا کنیا از خنجر بنیادگرایان وابسته به آخوندها زخمدار است، اگر آخوندها در راستای گسترش خلافت ارتجاعی و امپراطوری به اصطلاح اسلامی خود کشورهای منطقه را جولانگاه مزدوران وابسته به خود نموده و آنها را ''عمق استراتژیک'' خود می دانند اگر رژیم ضد بشری از در اختیار گرفتن پایتخت چهار کشور عربی در پوست خود نمی گنجد و برای بلعیدن پنجمین آن نیز خیز برداشته است. و بالاتر اینکه، اگر بنیادگرائی بمثابه ''تهدید جدید جهانی'' همه کشورها و مناطق را مورد تاخت و تاز ارتجاعی خود قرار میدهد پس به ناچار بایستی همه خلقهای منطقه و مردم آزادیخواه جهان دست در دست یکدیگر به مقابله با آن برخاسته و با یک همبستگی جهانی در جبهه ای متحد و یکپارچه به چاره جوئی پرداخته و به قطع ریش و ریشه بنیادگرائی که کانون اصلی آن در تهران تحت حاکمیت آخوندهاست بپردازند. روشن است که در این جبهه بین المللی، سازمان مجاهدین که از ۳۷ سال پیش با بنیادگرائی تحت نام اسلام چنگ در چنگ بوده نقش محوری دارد، از اینرو از سالها پیش مقاومت ایران در این راستا بی وقفه تلاش نموده تا با ایجاد یک همبستگی بین المللی به مقابله جدی و ریشه ای با این دیو تنوره کش بیرون آمده از اعماق تاریخ بپردازد.
باید تاکید نمود که این سازمان با عبور از کوران مبارزات ۵۰ سال گذشته با شاه و شیخ و با پشت سر گذاشتن سرفرازانه ی صدها سونامی سیاسی که می توانست به نابودی حکومتها منتهی شود -چه رسد به یک اپوزیسیون خارج از مرزهای میهن خود و مردمش- و با در هم شکستن جنگ طلبی ضد میهنی خمینی و با به بن بست کشاندن سیاست اتمی رژیم، آنچنان توانمند، آبدیده و روئین تن شده که قادر است در مقابله با سیاست صدور تروریسم و بنیادگرائی توسط خلیفه ارتجاع آنرا نیز به بن بست بکشاند، همان امری که طلیعه آن در بن بست رژیم در عراق و سوریه و یمن هم اکنون محسوس است.
این سازمان بی بدیل راه حل خود را بارها توسط خانم رجوی اعلام نموده و همانطور که قبلاً در این نوشته آورده شده ''از نقض حقوق بشر در ایران تا بن بست اتمی و از بحران منطقه ای تا مقابله با داعش راه حل یکی و فقط یکی است و آن سرنگونی خلیفه ارتجاع و تروریسم در تهران است.
راه حلی در تقابل کامل با سیاست مماشات که میخواهد با مذاکره و همکاری و امتیاز دادن به آخوندها برای مدتی آنها را کنترل کند غافل از اینکه ملایان تنها زبان قاطعیت را فهم کرده و تنها راه واقعی سقوط آنها در تهران می باشد.
۲۸ ژوئن ۲۰۱۵عارف شيرازي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر