یادآوری اول:
آن پاییز فراموش نشدنی، صدای گامهای سنگین و پر وقار انقلاب را در خود داشت. صدایی که هر روز طنین آن واضح و رساتر میشد. آری، روزهای سرد دسامبر 1792 به واقع گرم و آتشین بود؛ اما یک روز از این دسامبر از همه داغتر و فروزانتر بود…
وقتی در 11دسامبر 1792 (20آذر 1171) محاکمه لویی شانزدهم، پادشاه دیکتاتور فرانسه، به اتهام خیانت آغاز شد. محاکمه لویی شانزدهم توسط مردم، لرزه بر اندام تمامی دیکتاتورهای جهان نسبت به سرنوشت شوم خود انداخت. این محاکمه نشان داد که وقتی مردمی برای آزادی قیام میکنند، دیکتاتورها با تمامی قدرت خود در برابر اراده مردم به زانو در میآیند. لویی شانزدهم مانند تمامی سلاطین ستمگر و دیکتاتور، صدای پای انقلاب را نشنیده بود. اما تنها 40روز بعد بود که آن را بهصورتی سهمگین با تمام وجود شنید؛ وقتی که گیوتین بر فراز گردنش در حال سقوط بود؛ صدای آن سقوط خبر از سقوط و سرنگونی حاکمیتش میداد…
این یادآوری به ولیفقیه زهری از آن جهت ضروری است که چنین عاقبتی بسیار سخت و دهشتناک در انتظار او و نیروهای سرکوبگرش است و این بار فقط یک گیوتین نخواهد بود.
آن پاییز فراموش نشدنی، صدای گامهای سنگین و پر وقار انقلاب را در خود داشت. صدایی که هر روز طنین آن واضح و رساتر میشد. آری، روزهای سرد دسامبر 1792 به واقع گرم و آتشین بود؛ اما یک روز از این دسامبر از همه داغتر و فروزانتر بود…
وقتی در 11دسامبر 1792 (20آذر 1171) محاکمه لویی شانزدهم، پادشاه دیکتاتور فرانسه، به اتهام خیانت آغاز شد. محاکمه لویی شانزدهم توسط مردم، لرزه بر اندام تمامی دیکتاتورهای جهان نسبت به سرنوشت شوم خود انداخت. این محاکمه نشان داد که وقتی مردمی برای آزادی قیام میکنند، دیکتاتورها با تمامی قدرت خود در برابر اراده مردم به زانو در میآیند. لویی شانزدهم مانند تمامی سلاطین ستمگر و دیکتاتور، صدای پای انقلاب را نشنیده بود. اما تنها 40روز بعد بود که آن را بهصورتی سهمگین با تمام وجود شنید؛ وقتی که گیوتین بر فراز گردنش در حال سقوط بود؛ صدای آن سقوط خبر از سقوط و سرنگونی حاکمیتش میداد…
این یادآوری به ولیفقیه زهری از آن جهت ضروری است که چنین عاقبتی بسیار سخت و دهشتناک در انتظار او و نیروهای سرکوبگرش است و این بار فقط یک گیوتین نخواهد بود.
یادآوری دوم:
به 186سال بعد میرویم. به 20آذر 1357. این بار صدای گامهای سنگین و پر طنین انقلاب از خیابانهای تهران به گوش میرسد. در آن سال نیز روزهای سرد آذر تبدیل به ایام گرم شورش و قیام شده بود. وقتی که 20آذر 57 مصادف با عاشورای حسینی شد، مردم قهرمان تهران با شرکت گسترده در تظاهرات بیسابقه دو میلیون نفری؛ و با سر دادن شعارهای انقلابی علیه دیکتاتوری شاه خائن، سرنگونی رژیمش را خواستار شدند. این در شرایطی بود که خمینی و آخوندهای همدست او، در پشت پرده به مقامات رژیم شاه تعهد سپرده بودندکه مانع از سر دادن شعارهای انقلابی مردم شوند. اما تلاشهای ضدانقلابی آنها در برابر اراده تودههای میلیونی مردم و هواداران مجاهدین و دیگر نیروهای انقلابی، که مخالف هر گونه سازشی با رژیم شاه بودند، با شکست مواجه گردید. این روز پر شور و پر حرارت در حال سپری شدن بود که حادثهای رخ داد… :
یک واقعه، این روز را بسا بیشتر داغ و سوزان نمود و آن وقتی بود که دو تن از فرزندان غیور مردم ایران بهنامهای گروهبان دوم اسماعیل سلامتبخش و سرباز وظیفه ناصرالدین امیدی عابد، که از قتل و کشتار مردم بهوسیله رژیم شاه به تنگ آمده بودند، در پادگان لویزان و در مقر اصلی گارد سرکوبگر شاهنشاهی با تهاجم به فرماندهان مزدور گارد، 65تن از آنان را به هلاکت رساندند و خود نیز در این حماسه غرورآفرین جان خود را فدیه رهایی مردم خویش ساختند…
این یادآوری به ولیفقیه زهری از این جهت شایان اهمیت است که چنین عاقبتی بسیار سخت و سنگین در انتظار او و نیروهای سرکوبگرش است و این بار دیگر 65 دو رقمی نخواهد بود.
ب. بهمنی - 18آذر 94
به 186سال بعد میرویم. به 20آذر 1357. این بار صدای گامهای سنگین و پر طنین انقلاب از خیابانهای تهران به گوش میرسد. در آن سال نیز روزهای سرد آذر تبدیل به ایام گرم شورش و قیام شده بود. وقتی که 20آذر 57 مصادف با عاشورای حسینی شد، مردم قهرمان تهران با شرکت گسترده در تظاهرات بیسابقه دو میلیون نفری؛ و با سر دادن شعارهای انقلابی علیه دیکتاتوری شاه خائن، سرنگونی رژیمش را خواستار شدند. این در شرایطی بود که خمینی و آخوندهای همدست او، در پشت پرده به مقامات رژیم شاه تعهد سپرده بودندکه مانع از سر دادن شعارهای انقلابی مردم شوند. اما تلاشهای ضدانقلابی آنها در برابر اراده تودههای میلیونی مردم و هواداران مجاهدین و دیگر نیروهای انقلابی، که مخالف هر گونه سازشی با رژیم شاه بودند، با شکست مواجه گردید. این روز پر شور و پر حرارت در حال سپری شدن بود که حادثهای رخ داد… :
یک واقعه، این روز را بسا بیشتر داغ و سوزان نمود و آن وقتی بود که دو تن از فرزندان غیور مردم ایران بهنامهای گروهبان دوم اسماعیل سلامتبخش و سرباز وظیفه ناصرالدین امیدی عابد، که از قتل و کشتار مردم بهوسیله رژیم شاه به تنگ آمده بودند، در پادگان لویزان و در مقر اصلی گارد سرکوبگر شاهنشاهی با تهاجم به فرماندهان مزدور گارد، 65تن از آنان را به هلاکت رساندند و خود نیز در این حماسه غرورآفرین جان خود را فدیه رهایی مردم خویش ساختند…
این یادآوری به ولیفقیه زهری از این جهت شایان اهمیت است که چنین عاقبتی بسیار سخت و سنگین در انتظار او و نیروهای سرکوبگرش است و این بار دیگر 65 دو رقمی نخواهد بود.
ب. بهمنی - 18آذر 94
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر