سخنان استاد هیثم المالح
سمينار انترنتي مقاومت ايران درباره داعش با شركت هيثم المالح و ميشل كيلو از شخصيت هاي اپوزيسيون سوريه ودكتر سنابرق زاهدي
مجري: دكتر زاهدي با تشكر از شما به خاطر اين مقدمه اي كه ايراد كرديد الآن رشته سخن را به شيخمان استاد هيثم المالح مي دهيم بفرماييد.
استاد هيثم المالح: سلام و درودهاي خدا بر شما باد و خدا شهداي راه آزادي و كرامت را در هر كجاي زمين بهويژه در سوريه و ايران و عراق رحمت كند. خدا شهداي ما را رحمت كند و پيروزي ان شاءالله صحبت از آزادي و كرامت در آينده باشد. در واقع كُر بنياد گرايي از نظامهاي سركوبگر ديكتاتور و مستبد فراگير در منطقه شروع شد، همان طور كه مي دانيم بعد از حوادث 11سپتامبر در آمريكا يك حمله از سوي ايالات متحده و غرب بهطور كلي در رابطه با تروريسم شروع شد. آمريكا و كشورهاي غربي نتوانستند به چيزي كه به نام تروريسم هست پايان بدهند، من روي اين كلمه حرف دارم كه تروريسم در عربي به عنوان ارهاب ترجمه نشده است بلكه به معني حرابه است و نه ارهاب با اين وجود اين كلمه اشتباه رايج را به كار مي بريم اما مي گويم كه استبدادي كه با فساد سياستهاي غربي همگام شده است باعث پيدايش تروريسم شده است به اين معني كه همان طور كه مي دانيم جورج بوش بعد از حمله به عراق و در يك سخنراني گفت كه 60سال از نظامهاي استبدادي حمايت كرده ايم و تشكلهاي بنيادگرا مانند قارچ گسترش مي يابند نه تنها در منطقه عربي بلكه در تمام دنيا دليل آن هم احساس فقدان عدالت و ظلم و طغيان مي باشد كه همه اين چيزها باعث به وجود آمدن واكنشهايي مي شود كه در تروريسم و بنيادگرايي متبلور مي شود. بعد از حمله ايالات متحده به افغانستان و سرنگوني آن و حمله به عراق كه رژيم آخوندي در ايران اينكار را براي آمريكا آسان كرد و وارد شدن نيروهاي آمريكايي به منطقه را آسان كرد. الآن ما در مقابل مشكلي فراتر از آن چه كه غربيها فكر مي كنند قرار داريم. مشكل در داعش نيست، بلكه مشكل در تولد انديشه بنيادگرايي در منطقه بهطور عام مي باشد و نه تنها فقط در منطقه عربي، همان طور كه مي دانيد ما با تعداد زيادي مواجه هستيم كه از هركجاي جهان آمده اند تا در كنار بنيادگرايان در سوريه بجنگند همچنين در عراق دلايل بنيادگرايي هم چنانكه گفتم ظلم و احساس سرشكستگي و طغيان نظامهاي استبدادي و حمايت غرب از اين نظامهاي مستبد بر عليه مردمشان مي باشد. انسان ديگر هيچ راه گريز و برون رفتي در مقابل خود نمي بيند مگر اين كه با تأسف شديد بايد بگويم كه بنيادگرا بشود. همان طورو كه مي دانيد ما در سوريه قرنهاي طولاني و صدها سال با تمام گروههاي مردم زندگي كرده ايم ما مشكلي به نام بنياد گرايي و كشتار و خونهايي كه در جويها روان است را نداشتيم، صرفنظر از اعتقادات و وابستگي هاي نژادي و قبيله اي يا چيزهاي ديگر مردم يك زندگي خوبي داشتند و با احترام زندگي مي كردند. وقتي رژيم حافظ اسد بر سر كارآمد اولين رژيمي بودكه فرقه گرايي را به وجود آورد و احساس فرودست بودن را در اكثر گروههاي مردم سوريه ايجاد كرد و متأسفانه با رژيم آخوندها در ايران بر عليه هموطنان و شهروندان خودش، من نمي گويم بر عليه صدام حسين بلكه بر عليه عراق هم پيمان شد. چيزي كه در عراق اتفاق افتاد ويراني كامل زير ساخت دولت مي باشد امري كه حضور بنيادگرايان در خاك عراق و گسترششان به خاك سوريه را تسهيل كرده است. همان طور كه مي دانيد حافظ اسد يك سوم حما را ويران كرد و 70هزار سوري را كشت و رژيم آخوندي و رژيم خميني، اجازه بدهيد بگويم كه در ابتدا با مستضعفين بود! از شعار امام حسين عليه السلام كه حمايت از مظلوم بود استفاده كردند اما وقتي كه مردم سوريه از سوي اين دولت و رهبري فاسد از زمان حافظ اسد تا همين الآن مورد ظلم واقع شد و هر روز كشتار و آوارگي و سر بريدن بر اساس هويت افراد در جريان است با اين حال رژيم ايران بر عليه مردم سوريه و محروم كردن آنها از حقوق مشروعشان در تغيير رژيم حركت كرد. آن پيامي كه انقلابيون يا آن چه كه آخوندهاي تهران ناميده مي شوند سر مي دادند چه شد؟ كساني كه به نام اسلام حكومت مي كنند. صرفنظر از مذهبي كه بر اساس آن حكومت مي كنند، آنها شعار مظلوميت و شعار امام حسين را سر مي دهند اما در روي زمين و واقعيت آنها در كنار ظالمان و قاتلان و فاسدان خواه در سوريه باشد يا عراق ايستاده اند و از رژيم مالكي و بشار اسد پشتيباني مي كنند.
من مي گويم كه از شروع انقلاب سوريه هيچ سلاح و مشكلي در سوريه نبود و تظاهر كنندگان با سينه هاي باز به تظاهرات آمدند و حتي چاقو هم نداشتند درحاليكه خامنه اي در همه سخنراني هاي خود به بشار اسد فشار مي آورد كه اين انقلاب و تظاهرات را به هرقيمت تمام كن و بشار اسد را براي قتل مردم سوريه تحريك مي كرد كه از 2011 بود و در نتيجه در مقابل اين تهاجمات از طرف ايران و حزب الله و همه گروههاي شيعه كه متأسفانه از عراق و همه جا و افغانستان و پاكستان امدند و از يمن و جاهاي بسيار ديگر، در برابر اين تهاجمات در سالهاي 2011 تا 2013 چيزي به اسم داعش نه در سوريه و نه در عراق نبود و همه اين امر در اواخر 2013 پديدار شد وقتي كه اسد جنگ عليه مردم سوريه يا به عبارت ديگر اكثريت مردم سوريه يعني سنيها در سوريه و ضد سنيها در عراق را شروع كرد و سازمانهاي بنيادگراي داعش و غيره پيدا شد ولي داعش خودش توسط كس ديگري حركت مي كند و من خوب مي دانم كه در زندان سيد ناييه يك اتاق بزرگي بود كه با در بزرگي به اسم در سياه بسته مي شد و پشت آن دهها و صدها بنيادگراي دستگيرشده بودند و در عراق هم تعداد بسياري از اين دستگيرشدگان بنيادگرا بودند كه همه را يكباره آزاد كردند و گفته شد كه در عراق 1500 زنداني فرار كردند چگونه آخر شما را به خدا 1500 زنداني از زندان فرار كردند و هيچ كس هم نفهميد و اينها بنيادگراهايي بودند كه هسته هاي اين گروهها و سازمانهاي تروريستي بودند كه شروع به عمليات عليه انقلاب سوريه و حقوق مردم عراق و سوريه كردند و در نتيجه از طرف رژيم سوريه به كار گرفته شدند و فضا براي آنها از طرف رژيم باز شد تا انقلاب سوريه را بزنند و وسيله اي براي نابودي اين انقلاب باشند كه متأسفانه به اسم دولت اسلامي شام و عراق كار مي كرد كه بسيار از اين نفرات دور است و اسلام اين بنيادگرايي را به رسميت نمي شناسد كه عليه بي گناهان و امنيت مردم عمل مي كنند و مردم را بدون حساب و كتاب مي كشند و هدف اصلي آنان از وجود آنان زدن انقلاب سوريه است كه هم چنان ادامه دارد متأسفانه (رژيم) ايران از همه اطراف حمايت مي كند ولي از زدن اين بنيادگرايان حمايت نمي كند و بهانه مي آورند كه مي خواهند بنيادگرايان را نابود كنند ولي در واقع انقلاب سوريه و انقلابيون را مي زنند و كساني را مي زنند كه از ناموس و زمين و اموال خود دفاع مي كنند چه انقلابيون و چه سياستمداراني كه خارج از سوريه هستند و براي حمايت از انقلاب سوريه در زمينه سياسي فعاليت مي كنند.
مجري: از شما بسيار سپاسگزاريم و شما اطلاعات خوبي از تشكيل هسته هاي اوليه داعش گفتيد كه در زندان بوده است و اين شهادتي است كه قابل اعتبار است مجدداً استاد هيثم براي جواب به سؤالات به شما باز خواهيم گشت الآن از استاد ميشل كيلو خواهش مي كنيم كه شروع كنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر