۱۶ مرداد ۱۴۰۲

چرا خامنه‌ای نیروی اصلی برانداز را آدرس می‌دهد؟

 چرا خامنه‌ای نیروی اصلی برانداز را آدرس می‌دهد؟

بفرمایید دادگاه...
بفرمایید دادگاه...

«آدرس‌دهی آلترناتیو»، یا «نیروی اصلی برانداز»، یک ترم سیاسی است که در ادبیات مقاومت رایج شده است. منظور از آن اشارهٔ مستقیم و غیرمستقیم خامنه‌ای و سران نظام ولایت فقیه به «سازمان مجاهدین خلق ایران»، به‌عنوان دشمن اصلی است. نخستین پایه‌گذار این آدرس‌دهی، شخص خمینی بود. او در ۴تیر سال۵۹ بی‌هیچ پرده‌پوشی خطاب به چماقدارانش گفت دشمن نه آمریکاست، نه شوروی، نه اسراییل و نه هیچ کشور و نیروی دیگر، بلکه مجاهدین هستند که در زیر گوش او در همین تهران نشسته‌اند.

از آن تاریخ به بعد، کمتر مقطعی را می‌توان یافت که فاشیسم دینی، دشمن شمارهٔ یک خود را به مخاطبان داخلی و خارجی، آدرس نداده باشد؛ با این تفاوت که گاه خواسته است این آدرس‌دهی را بپوشاند و با ساندویچ کردن آن در بین دیگر اسامی، از بار اثرگذارانه‌اش بکاهد و گاه هم رک و پوست‌کنده، به آن اذعان کرده است.

نسل‌کشی ۳۰هزار زندانی سیاسی در تابستان۶۷، لشگرکشی به مقرهای ارتش آزادیبخش در فروردین ۱۳۷۰، شلیک‌هزار موشک و گلولهٔ توپخانهٔ برد بلند به قرارگاه اشرف و قرارگاههای تاکتیکی در ۲۹فروردین ۱۳۸۰، حمله به اشرف در ۶و۷ مرداد ۱۳۹۶ و تکرار آن در ۱۹فروردین ۱۳۹۰، یورش‌های پیاپی موشکی به کمپ لیبرتی در عراق، قتل‌عام مجاهدین باقیمانده در اشرف به تاریخ ۱۰شهریور ۱۳۹۲، بمب‌گذاری ناکام در محل گردهمایی سالیانهٔ مقاومت ایران در پاریس و دهها عمل مجرمانه و تروریستی دیگر سویه‌هایی یک‌سان از این نوع آدرس‌دهی هستند.

این آدرس‌دهی در سرفصل‌های بلوغ قیام مردم ایران به اوج می‌رسد. بعد از برپایی موفقیت‌آمیز گردهمایی ایران آزاد ۱۴۰۲ رسانه‌های حکومتی و اظهارات سران آن آکنده از مواضع کینه‌توزانه، شیطان‌سازانه و پر از جعل و تحریف علیه مجاهدین است. به‌همان میزان قضاییهٔ خون‌آشام خامنه‌ای نیز در خط‌ونشان کشیدن برای مجاهدین زنجیر پاره کرده است. ادعای به محاکمه‌کشاندن مجاهدین و درخواست از آنها برای معرفی وکیل، ظرف یک ماه از تاریخ ابلاغ، یکی از بارزترین نمودهای این زنجیر پاره کردن و رسیدن به نقطهٔ جن‌جنون است.

بدیهی است که اتاق فکر خامنه‌ای در دست‌یازی به این اقدام جنون‌آمیز بارها به محاسبه و برآورد نشسته است اما در نهایت چاره‌ای جز این نداشته است. جبر خامنه‌ای را می‌توان ناشی از اثرگذاری محسوس مجاهدین بر روند نارضایتی‌های انفجاری و روی‌آوردن جوانان شورشی به استراتژی و خط‌مشی آنان دید. او گمان می‌کند که اگر دعوی مشعشع قضایی علیه مجاهدین مطرح کند، می‌تواند به اهداف موازی زیر دست پیدا کند:

۱ـ روحیه دادن به عناصر وارفته و لرزان حکومتی؛ به‌خصوص در نیروهای سرکوبگر و بدنهٔ اداره‌کنندهٔ زندانها و شکنجه‌گاهها که پیوسته از واژگونی ناگهانی حکومت و روبه‌رو شدن با انتقام خلق هراسانند.

۲ـ شلیک تیری در تاریکی برای ایجاد محدودیت علیه مجاهدین در فعالیت‌های سیاسی برون‌مرزی.

۳ـ ترساندن جوانان شورشی از عواقب همکاری با مجاهدین و پیوستن آنان به کانون‌های شورشی در داخل کشور.

۴ـ به تعویق انداختن انفجار عمومی جامعه و تکرار قیام سراسری که مانند شمشیر داموکلس بر بالای سر این حکومت آویزان است.

با اطمینان می‌توان گفت خامنه‌ای در هر چهار مؤلفه، قافیه را باخته است. این حرف ما نیست. اکنون به‌اصطلاح پژوهشگران، کارشناسان و تحلیل‌گران این حکومت با زبان معکوس به آن اعتراف می‌کنند. کافی است به اظهاراتی که در مراسم رونمایی از یک کتاب به نام «جزیرهٔ سرگردانی» بیان کرده‌اند، نظری بیاندازیم.

آنها سازمان مجاهدین خلق ایران را نه واقعه‌یی مربوط به یک برههٔ تاریخی، بلکه پدیده‌یی زنده و اثرگذار بر تحولات جامعه می‌دانند. به یکدیگر می‌گویند:

«تاریخ تکرار می‌شود و به‌نظرم مجاهدین هم احتمالاً بازمی‌گردند».

«مجاهدین خلق از نظر ساختاری هنوز زنده است و گروهی می‌خواهند به‌آن بپیوندند».

«این‌که امروز مجاهدین زنده است، باید برای حکومت هم مهم باشد و می‌بایست آن را بررسی کرد تا بهتر شناخت».

«سازمان مجاهدین خلق، کشور را دوگانه [بخوانید قطب‌بندی] کرده»

«هرجا که اعتراضات به‌حق مردم به‌انحراف [بخوانید به رادیکالیسم و سرنگونی حکومت] کشیده شد، پای این سازمان در میان بود. جدایی روحانیت و حاکمیت از مردم چیزی است که زیر سر این سازمان بوده است»

«مسألهٔ مجاهدین خلق، مسألهٔ روز ماست».

«ما هر چه بیشتر به سازمان بپردازیم از آن طریق می‌توانیم خودمان را نقد کنیم و کاری کنیم که جوانان نسل امروز به‌دنبال پیوستن به سازمان نباشند» (ایرنا. ۱۱مرداد ۱۴۰۲).

***

بنابراین خامنه‌ای مجبور است، سازمان مجاهدین را آدرس بدهد؛ اما این جبر، در یک روند دیالکتیکی او و سلطنتش را به حضیض فلاکت و استیصال بیشتر پرتاب می‌کند. این همان بن‌بست گریزناپذیری است که نیروهای میرا و ضدخلق در وانفسای اضمحلال و سقوط به آن دچار می‌شوند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر