ضد امپریالیست های قلابی پادوی رژیم و امپریالیسم
بیش از سه دهه است که اربابان جهان ارکستر سیاسی و تبلیغاتی عظیمی را به راه انداخته اند تا رژیم حاکم بر ایران را در این دوره به عنوان دشمن اصلی خود معرفی کنند. اگر در این مرحله جهانی سازی و در این گذار تاریخی و فشار طاقت فرسایی که "بنام ریاضت اقتصادی" بر گرده تودههای مردم تلنبار شده، این دشمن قلابی را نمی ساختند و بوسیله این دشمن قلابی زمینه جنگ های به ظاهر مذهبی و قومی را در خاورمیانه و آفریقا آماده نمی کردند، اکنون بجای رشد دسته جات اسلام "ضد استکباری" شاهد رشد جنبشهای آزادیبخش و مترقی با خصیصه ضد سرمایه داری در خاورمیانه، آفریقا، آمریکای لاتین و در همین کشورهای غربی بودیم. با ساختن این دشمن قلابی و گره زدن ذهنیت عمومی به این معرکه دشمن سازی، نه تنها مبارزه مردم ایران بلکه مبارزات رهایی بخش را در همه جای جهان به حاشیه برده و کم رنگ کردهاند.
اما تنها این ارکستر خبری و سیاسی اربابان جهان نیست که رژیم دست ساز و تحمیل شده بر ایران را به عنوان دشمن اصلی خود باد می کنند بلکه خائنین ضد امپریالیست نما و مارکسیست نما و ضد جنگ نماهای جهانی و وطنی خود بخشی از این ارکسترهستند و همان تبلیغات رسانههای ارباب و نوکر را در رنگ و لعاب ضد امپریالیستی ومارکسیستی و ملی میپیچند. عوارض این خائنین تنها به آتش بیاری معرکه ارباب و نوکر ختم نمی شود بلکه باعث میشود تا صدای ضد امپریالیستهای واقعی، صدای ضد جنگهای واقعی و صدای نیروهای مردمی شنیده نشود و در زیر جار و جنجالهای سیاسی و رسانهای این ارکستر گم شود.
خلاف تحلیل ها و گفته های این خائنین، وقتی خط این دشمن سازی و مشاجرات اتمی و تحریم را در واقعیتهای عینی دنبال کنیم، میبینیم در دوره احمدینژاد که این تحریمها وضع شد، بیش از هرزمانی تمامی تولیدات داخلی به نفع واردات بنجلهای سرمایه داری جهانی نابود شد. اگر این تحریم ها واقعی بود، بجای نابودی زیربناهای تولیدی باید خط حمایت از تولیدات داخلی برای خنثی نمودن اثرات تحریم به پیش می رفت نه برعکس. این تحریم ها در عمل بجز تحمیل فقر و چپاول بیشتر بر مردم و تقویت نمایش های سیاسی و ضد "استکباری" رژیم حاصل دیگری نداشته است.
می بینیم نتیجه همه سالهای تحریم کمر چه کسی را شکست و چه کسی را از لحاظ سیاسی و اقتصادی تقویت کرد. ابراهيم رزاقي استاد بازنشسته دانشگاه تهران اعلام می کند:" اقتصاد ما به بدترين شكل وابسته است، بانكهاي ما در خدمت خصوصي شدن هستند اما از نوع تجاري و دلالي. تورم امروز نتيجه واردات كالاهاي خارجي است، اين بلايي است كه مغولها هم سر اين مملكت نياوردند." تازه این ها نمونه هایی است از خود رسانه های حکومتی. در دوره احمدی نژاد زیر چتر این تحریم ها و عربده کشی های سیاسی علیه "استکبار" طرح هدفمندی یارانه ها و قطع سوبسید ها را به اجرا گذاشتند، نان سر سفره مردم را به نفع جیب سرمایه داری ربودند و الگوی نظم نوین برده داری و صندوق بین المللی پول را در حوزه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با سرعت هرچه تمام تر پیاده کردند. روزنامه های حکومتی بارها نوشته اند که در آمد فروش نفت در دوره احمدی نژاد بیشتر از کل تاریخ فروش نفت در ایران بوده است. در حالیکه در همین دوره فقر و گرسنگی و فشار مشیعتی و گرانی ارزاق عمومی بیشتر از هر دوره ای بر مردم تحمیل شد و اقشار محروم جامعه را کمر شکن کرد. آمار سرسام آور اعدام ها و دستگیری ها وغارت منابع طبیعی و کشتار جنگل ها و رودخانه ها و زمین های کشاورزی تا آنجاست که رسانه های خود حکومت دیگر نمی توانند آن را نادیده بگیرند، گوشه ای از این فجایع را مطرح می کنند تا آن را در سطح بحث های کارشناسی تنزل داده وعامل اصلی این تباهی را از زیر ضرب بیرون بکشند. اما انتشار همین اخبار از سوی رسانه های حکومتی خود گویای تنگنا های مالی و فشار های روحی و روانی غیر قابل تصور بر مردم ایران است.
نویسنده سایت خبر فارسی در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۹۴ می نویسد:" دوسه روز قبل بود که برای تهیه گزارش به خیابان مهدی در محله فرامرز عباسی رفتم. گشتوگذار در دل محله و دقت در مشکلات اهالی، باعث شد تا اینبار سوژه جدیدی نظرم را به خود جلب کند. عبارتهایی مانند فروش کلیه، کلیهفروشی، فروش کلیه زیر قیمت و… تاکنون زیاد به چشمم خورده بود اما این عبارت با بقیه فرق داشت و روی دیوار با ماژیک پررنگ نوشته شده بود؛ چشمفروشی...عبارت تکاندهندهای که هنوز که هنوز است، نوع نگارش حروفش بر روی دیوار، در ذهنم نقش بسته است. با تلفن همراهم شماره میگیرم... پیشنهاد خرید چشم را مطرح میکنم و بعد از انجام رایزنی و صحبت تلفنی، قرار ملاقات محقق میشود و اینبار بهعنوان خریدار پای معامله میروم. محل قرار، ایستگاه اتوبوس چهارراه میدان بار در مشهد است. سر ساعت مقرر از راه میرسد میگوید: ۶ ماه پیش در تهران یک کلیهام را ۶ میلیون فروختم. الان هم بهشدت فشار مالی دارم. حاضرم با همان ۶ میلیون چشمم را بفروشم... سه بچه دارم و صاحبخانه جوابم کرده است. بیسواد و بیکار هستم و باید خرجی فرزندان و همسرم را بدهم. چشم من مال شما، هرکار دوست دارید با آن انجام دهید... از من که گذشت، دلم نمیخواهد فرزندانم بیخانمان بزرگ شوند. برای من چه اهمیت دارد که یک چشم داشته باشم یا نه؟ ندارم، فقر امانم را بریده است"
سایت فرهیختگان نوشته:" روستای قلعهرش در شهرستان سردشت آذربایجانغربی است. فضای خفقانآوری در این روستا حاکم شده و "قلعهرش" بوی مرگ میدهد، فضای رعبانگیزی که در کوچهها حس میشود، امید و انگیزه ادامه زندگی را از هر رهگذری میگیرد. در دو هفته ۱۰ نفر خود را با طناب از درخت حلقآویز کردهاند... کمتر از شش سال پیش بود که چهار زن در همین خطه خودسوزی کردند... تا جایی که ما متوجه شدهایم فقر و نبود امکانات از انگیزههای اصلی این خودکشیها بوده است"
این در حالی است که کشور ایران روی دریای نفت و گاز خوابیده و دزدی ها و چپاول میلیاردی مقامات حکومتی امری عادی و روزانه شده است. خبرگزاری ایرنا اعلام می کند:" محمد باقر نوبخت، سخنگوی دولت حسن روحانی، میگوید که ۷۰۰ میلیارد دلار از داراییهای کشور طی پنج تا شش سال خورده و قورت داده شده است" حاصل این چپاول و غارت افسار گسیخته و تباهی ناشی از آن به بردگی و خرید و فروش کودکان هم رسیده است. سایت حکومتی خبر فارسی ۱۸ مهر ۱۳۹۴ در مطلبی با عنوان " کودکان متکدی چند فروخته می شوند" می نویسد: "این کودکان بر اساس جنس، تجربه و سنی که دارند تعیین قیمت می شوند و از صد هزار تومان تا پنج میلیون تومان خرید و فروش می شوند. پدر و مادر این کودکان را به فامیل یا باندهای متکدی اجاره می دهند تا برای آنها کار کنند. این کودکان باید تا آخر شب مقدار مشخصی پول به خانه ببرند و گرنه به اجبار تن به کارهای دیگری می دهند".
این فلاکت و سیه روزی که بر مردم و بر رودخانه ها و کوه ها و جنگل ها تحمیل شده، فقط نتیجه نوکری رژیم برای ارباب یا فقط محصول وابستگی رژیم به سرمایه داری جهانی مانند دوران شاه نیست بلکه محصول سرعت رژیم در به اجرا در آوردن طرح ها و پیش بردن خط سرمایه داری جهانی با روکش اسلامی در ایران و منطقه است. رژیم با چنان سرعتی طرح ها و سیاست های اربابان را در حوزه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به اجرا می گذارد و پایه های ارزشی و هویتی جامعه را شخم می زند که تاکنون هیچ نوکری نتوانسته با این سرعت بنیان های یک جامعه را دگرگون کند. اگر رژیم این لباس ضد "امپریالیستی" را بر تن نمی کرد و این صورتک ضد استکباری را بر چهره نمی زد، هرگز نمی توانست چنین بلایی را با این سرعت بر سر مردم نازل کند.
در پوشش این دشمنی نه تنها ابتدایی ترین خدمات اجتماعی و نیازهای زندگی مردم در زمینه مسکن، خوراک، پوشاک، پزشکی، آموزش و ... را به نفع سرمایه داری ربودند و نه تنها چشم فروشی، کلیه فروشی، بچه فروشی، تن فروشی وفاصله های سرسام آور طبقاتی و انواع بیماری های روحی و روانی و جسمی ناشی از آن را بر مردم تحمیل کردند بلکه چپاول و کشتار روخانه ها، جنگل ها، کوه ها، دریا ها و ... در تاریخ ایران بی سابقه است. روزی نیست که گزارشی از زمین خواری!، دریا خواری!، کوه خواری!، کویر خواری!، جنگل خواری!، در رسانه های حکومتی بیرون نزند. سرعت ویران کردن و از نو ساختن کشوری بر اساس خط دیکته شده اربابان تا آنجاست که بخشی از مقامات خود رژیم از عوارض این سرعت و به هم ریختگی اجتماعی و نابودی بی سابقه منابع طبیعی ابراز نگرانی می کنند و از اینکه این سرعت به طناب دار رژیم و به انفجار خشم جامعه منجر شود به وحشت افتاده اند.
خبرگزاری حکومتی ایلنا ۲ آبان ۹۴ تصمیم دولت روحانی برای ساختن سد در جنگل های تاریخی هیرکانی را که قدمت آن به بیش از ۴۰میلیون سال می رسد اعلام می کند. دستورتخریب بخش بزرگی از جنگل های تاریخی هیرکانی در حالی صورت می گیرد که به نوشته دانشنامه ویکی پدیا:" این جنگل از منطقه هیرکن جمهوری آذربایجان آغاز و تا استان گلستان در ایران امتداد دارد .این جنگل با قدمت ۴۰میلیون سال یکی از ارزشمندترین جنگلهای جهان به شمار میآید و از آن به عنوان موزه طبیعی یاد میشود".
سایت حکومتی باشگاه خبرنگاران جوان ۱۱ آذر ۱۳۹۴ می گوید: “بیش از ۹۰ درصد حیات وحش کشور (گونه های گیاهی، جانوری و زیستگاه های طبیعی) طی چهار دهه از دست رفته است... زمانی که کلنگ سازمان محیط زیست زمین خورد یک میلیون و سیصد هزار آهو، گوزن، گورخر، قوچ و میش و کل و بز و … در ایران زندگی میکردند اما اکنون این آمار به کمتر از ۱۱۰ هزار رسیده است یعنی ایران بیش از ۹۰ درصد حیات وحش خود را در چهار دهه از دست داده است." همین سایت در ادامه می نویسد:" ایران با چند بحران بزرگ رو به رو است. یکی بحران خاک است که هیچکس متوجه آن نیست و صدای آن را نشنیده است. با توجه به اقلیم ایران بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ سال طول میکشد تا یک سانتیمتر خاک تولید شود اما در حالت خوشبینانه ما سالی ۲ میلیارد مترمکعب خاک از دست میدهیم"
خبر گذاری ایرنا می نویسد " معاون امور تالاب ها در سازمان محیط زیست گفت: "براساس بررسی هایی که ما انجام داده ایم، ۶۷ درصد از۳میلیون هکتار مساحت تالاب های ایران خشک شده اند. بخش از این مشکل به دلیل کاهش بارش و افزایش دما رخ داده، اما بخش زیادی از این مشکل به دلیل توسعه بی رویه در بالادست تالاب ها و به ویژه سد سازی است." سایت سلامت نیوز نوشته:" به گفته سازمان محیط زیست، عامل اصلی پدیده ریزگردها، همان خشک شدن تالاب ها و آبریزها در این استان ها می باشد. اکنون پدیده ی ریزگردها بخشا به 23 استان کشور نیز کشیده است. پدیده ای که سلامت بیش از ۴۰ میلیون ساکنان این مناطق را به جد به خطر انداخته است."
خبرگزاری حکومتی ایرنا - ۱۷ مهر ۹۴ از قول مشاور وزیر نیرو می نویسد:"۵۰ هزار حلقه چاه غیرمجاز در حوضه آبریز دریاچه ارومیه در آذربایجان غربی به صورت غیرقانونی حفر شده است. وجود این تعداد چاه غیرمجاز و بیش از ۳۸ هزار حلقه چاه مجاز دیگر در این حوضه آبریز موجب شده که سفره های آب زیرزمینی خالی شوند و میزان روان آب ها کاهش یابند." خشک شدن اکثر رود خانه ها و نابودی دریاچه ها و تالاب ها و جنگل ها بخاطر سدسازی بوده و سد سازی ها برای به چرخش در آوردن نیروگاه های اتمی بوده است. اکثر رودخانه ها، تالاب ها، دریاچه ها و جنگل ها قربانی نیروگاه های اتمی شده اند.
ساخت نیرو گاه ها اتمی حاصلی جز فقر، بدبختی، خشک سالی و ریزگرد ها برای مردم نداشته ولی برای رژیم و اربابانش بیشترین منفعت را داشته. بیشتر از ۱۵ سال است که نمایش اتمی را به روی صحنه آورده اند تا ذهنیت عمومی را از خشونت افسارگسیخته و چپاول مردم و کشتار رود خانه ها و جنگل ها و نابودی بنیان های تولیدات بومی، به معرکه هسته ای و به این دشمن بازی گره بزنند. با به صحنه آوردن نمایش تحریم، این امکان را برای رژیم فراهم کردند تا فقر و فلاکت موجود و چپاول میلیاردی هر روزه را از گردن خود باز کرده به گردن تحریم "استکبار جهانی" بیاندازد. نزدیک به دو دهه است به بهانه مشاجرات اتمی و پرخاشهای توخالی و تاکید بر گزینه نظامی و تحریم، فضایی را مهیا کرده اند که در زیر چتر این فضا رژیم بتواند به بهانه مبارزه با "استکبار" هر حرکت اعتراضی را در جامعه سرکوب کرده و مردم را از گرفتار شدن در جنگ و فلاکت بیشتر بترساند و تمامی این تباهی و ویرانی را در پوشش مبارزه با " استکبار" توجیح کند.
اگر این سلسله امدادهای غیبی، امنیتی، اقتصادی، اطلاعاتی و تسلیحاتی "استکبارجهانی" نبود این حکومت تحمیلی را مطالبات و پتانسیل انقلابی توده های مردم در دهه شصت انداخته بود. منتها تمامی این امدادهای غیبی وعلنی در پوشش دشمنی انجام گرفته و می گیرد. همانطور که پیش برد سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی "استکبارجهانی" در ایران در زیر چترهمین دشمنی به پیش رفته و میرود. عوارض اجتماعی پیش برد سیاستهای اربابان در ایران، تنها در یک قلم خود را طبق آمار رسمی خود سازمان ملل در ۲۰ میلیون زاغه نشین و حلبی آبادهای حاشیه شهرهای بزرگ نشان میدهد. نابودی تولیدات داخلی و بومی و کشاورزی و دامداری و نابودی زیربناهای آن مانند جنگلها، رودخانهها و تبدیل روستاهای تولید کننده به شهرکهای مصرف کننده در حاشیه شهرهای بزرگ، تنها یک قلم از عوارض اجرای سیاستهای اربابان در پهنه اجتماعی ایران است. به شهادت اوضاع فلاکت بار اجتماعی و نابودی غیر قابل جبران بنیان های تولیدی و هویتی، این دشمن قلابی بهتر از هر دوستی طرح ها و سیاست های "شیطان بزرگ" و شرکأ را در ایران و منطقه در حوزه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اجرا نموده است.
خلاف آنچه که ضد امپریالیست نماهای جهانی و وطنی این پا اندازان رژیم و سرمایه داری القاء می کنند، این مذاکرات و توافق اتمی و این موش و گربه بازی های پیرامون آن نه برای کم و زیاد شدن درجه غنی سازی اورانیوم که برای آماده کردن زمینه اجتماعی ورود علنی شرکتها و کمپانیهای غارتگر بی المللی در ایران و تحمیل فقر و اسارت بیشتر بر مردم و جا انداختن این دشمن قلابی به عنوان قدرت مستقل منطقهای است. همچنانکه در راستای باد کردن این دشمن قلابی، وقتی رئیس جمهور همین حکومت به سازمان ملل میآمد رسانههای آمریکا در بالاترین سطوح در اختیارش قرار میگرفت تا از او به عنوان دشمن خود چهره سازی کند. اگر رسانههای آمریکا نبودند حرفهای احمدی نژاد را مردم ایران هم نمیشنیدند چه رسد به مردم دنیا. چنان وانمود میکردند که گویی بزرگترین و قدرتمندترین دشمن امپریالیست ها به آمریکا سفر کرده است. حالا که مصرف اش در آن دوره تمام شده، شنونده هایش از چهار تا بسیجی فراتر نمی رود . وقتی اصل مسئله این است که ذهنیت توده ها را به این نمایش دشمن سازی گره بزنند، می بینیم هر دوره پرده نمایش عوض می شود.
قدرت های غربی بوسیله این رژیم بستر اجتماعی و سیاسی را برای جنگ های به ظاهر مذهبی و فرقه ای از پایین آماده کردند و از بالا با ترساندن حکومتهای آن منطقه فضای کل خاورمیانه را نظامی کرده و با فروش سلاحهای در انبار مانده به سودهای نجومی رسیدند و بخشی از بحرانهای اجتماعی خود را با آن حل و فصل کردند. نشریه فارین پالیسی با اشاره به مذاکرات ایران و ۱+۵ نوشته:" عزم باراک اوباما برای دستیابی توافق با ایران، ثروت بادآوردهای را نصیب شرکتهای اسلحهسازی آمریکایی کرده است. به نوشته فارین پالیسی از آنجا که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس اعتمادی به این توافق ندارند و ظرفیت موشکهای بالیستیک ایران هم در این توافق دست نخورده باقی مانده، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس خریدهای تسلیحاتی خود را سرعت بخشیدهاند و بازار سامانههای پدافندی بیش از پیش داغ شده است." با هدفی که در بهم ریختن خاورمیانه و رشد دستجات "اسلام ضد استکباری" دنبال می کنند، فروش سلاح تنها یکی از منفعت های حاشیه ای و جانبی آن است.
اگر امروز سرمایه داری جهانی با تمام توان خود از حکومت ایران زیر چتر دشمنی محافظت می کند و دست اپوزیسیون مسلح را در کردستان و مجاهدین را در عراق می بندد تا گلوله ای به سمت حکومت شلیک نشود، اگر از مهره ها و اپوزیسیون های دست ساز حکومت چهره سازی می کند، اگر بزور جایزه ها و تبلیغات رسانه ای، تولیدات فرهنگی رژیم را جلوی دید همه قرار می دهد، اگر تلویزیون های بی بی سی، من و تو، صدای امریکا و ... نسبت به رسانه های خود رژیم کاسه داغ تر از آش شده اند، اگر مدیریت این رسانه ها را به دست ماموران اطلاعاتی و لابی های نفتی رژیم سپرده اند، دلیل آن ساده و روشن است. چون اگراین رژیم به دست مردم سرنگون شود، کل اسلام ضد "استکباری" و دست جات آن در خاورمیانه و آفریقا مضمحل می شوند و تمامی طرح های اربابان در منطقه به هم می ریزد و در این بهم ریختگی صف بندی واقعی طبقاتی و سیاسی قبل از رود کار آمدن خمینی دوباره سر بر می آورد. همچنانکه وقتی خمینی را به عنوان چهره ضد امپریالیست بر سر کار آوردند، دیدیم که چگونه در سطح جهانی امپریالیسم توانست بدست خمینی و حکومت اش مبارزه ضد امپریالیستی را بی اعتبار کرده و به لجن به کشاند و معادله سیاسی، طبقاتی و آزادی خواهانه را به معادله مذهبی و فرقه ای تبدیل کند.
بدون آوردن خمینی و جاده صاف کردن منطقه توسط خمینی زمینه ظهور امثال داعش، القایده، بوکوحرام... ایجاد نمی شد. بی جهت نبود که خمینی به عنوان "رهبرمسلمین جهان" و با شعار "صدور انقلاب اسلامی" زمینه جنگ های فرقه ای و مذهبی را در خاورمیانه آماده کرد، نه تنها پتانسیل انقلابی تودههای ایران بلکه پتانسیل عظیمی که در سراسر منطقه در پرتوی انقلاب ۵۷ علیه سلطه استعمارگران زنده شده بود را به نفع همان استعمار بر ضد خودش تبدیل کرد. خمینی در همان ماه های اول انقلاب با تاکید بر صدور انقلاب اسلامی به عراق و تغییر حاکمیت آن به حکومت اسلامی، زمینه جنگ ایران و عراق را فراهم کرد و بعد از دو سال که دولت عراق خواستار پایان یافتن جنگ و پرداخت همه خسارت های وارده شد، بازخمینی بود که ۸ سال بر طبل جنگ کوبید. منفعت این رژیم برای ارباب فقط در چارچوب کشور ایران نیست بلکه در کل منطقه و در سطح جهانی است.
اربابان جهانی تا زمانی که تمامی آن مناطق را شخم نزنند و ریل نظم نوین برده داری نچینند، به رژیم ایران برای گسترش جنگ های منطقه ای نیاز دارند. بارها مقامات ریز و درشت رژیم اعلام کرده اند که بعد از یمن و سوریه نوبت عربستان است. دیگر علنی تر از این نمی شود همه را به جنگ دعوت کرد و پای همه را به جنگ های منطقه ای و فرقه ای کشاند. در این مرحله حکومت تحمیل شده بر ایران باید آن منطقه را برای چیده شدن ریل جهانی سازی آماده کند. چراکه در این مرحله هیچ نیروی بجز "اسلام ضد استکباری" در جوامع اسلامی توان این آماده سازی و ایجاد بحران های کاذب را برای اربابان ندارد.
قدرت های غربی برای واقعی نشان دادن این دشمن قلابی، بارها حکومت تحمیل شده بر ایران را به نقض حقوق بشر، صدور تروریسم، سیاست توسعه طلبی در منطقه و تلاش برای دست یابی به سلاح اتمی متهم کرده اند. هر کدام از این اتهام کافی است تا حکومتی را از جا بردارند. همانطور که در عراق، لیبی و... به بهانه یکی از این اتهام ها حکومت های این کشورها را ساقط کردند. ولی همین قدرت ها وقتی به رژیم ایران می رسند "صلح طلب" و " مأدب" می شوند. این اتهام نقض حقوق بشر و صدور تروریسم نه تنها به تضیف و عقب نشینی رژیم در این حوزه ها منجر نشده بلکه هر روز بیشتر و بیشتر شده است. درعمل می بینیم این اتهام ها فقط ابزاری است برای رژیم تا بحران های داخلی و منطقه ای خود و آنها را حل و فصل کند.
صحنه را طوری می چینند که اگر با حکومتی که خود بر ایران تحمیل کرده اند مذاکره و همکاری نکنند کار به جنگ کشیده می شود. در صورتیکه هر کسی کوچکترین اطلاعی از داخل ایران و از خشم و کینه مردم نسبت به این حکومت داشته باشد می داند که اگر استکبار بخواهد این رژیم را بردارد به تنها چیزی که احتیاج ندارد جنگ است. فقط کافی است یک روز امدادهایش را به رژیم قطع کند. این رژیم سالهاست که بخاطر خشم و نفرت مردم، جسد متعفن و گندیده ای بیش نیست که بر روی دست های همین استکبار ایستاده است. اگر صدور تروریسم و نقض حقوق بشر توسط رژیم در چارچوب سیاست ها و منافع خودشان نیست، اگر این اتهام ها فقط برای رد گم کردن نیست، کافی است امداد های شان را به رژیم نرسانند، خواهیم دید که نه از تاک نشانی می ماند نه از تاک نشان.
به وسیله این رژیم و دستجات "اسلام ضد استکباری" نه تنها منطقه خاورمیانه را دارند شخم میزنند تا ریل جهانی سازی را به چینند بلکه درهمین کشورهای غربی با ترساندن مردم از رشد دستجات اسلامی، دستگاه کنترل و سرکوب خود را در جامعه پهن کرده و مبارزات آزادیبخش را در این جوامع به حاشیه برده و بجای آن، در افکار عمومی دعوا را بین نیروهای دست راستی و تشکل های اسلامی گره می زنند. با پر و بال دادن به فاشیسم مذهبی در کشور های غربی، راه را برای فاشیسم سرمایه داری در همین کشور ها هموار می کنند. همین دموکراسی بورژوازی و نهاد های مدنی و قانون اساسی موجود نظام سرمایه داری دیگر بدرد خانواده ممتاز جهانی در این مرحله نمی خورد. فقط با تغییر قوانین و بافت اجتماعی موجود و با ایجاد ارعاب و تحمیل قوانین فاشیستی می توانند از این مرحله عبور کنند و جهان را به دهکده کوچک جهانی تبدیل کنند. پس باید راه را برای رشد فاشیسم اسلامی باز کنند تا راه برای فاشیسم سرمایه داری هموار شود.
آنوقت ضد امپریالیست ها و ضد جنگ نماهای جهانی و وطنی به عنوان آتش بیار معرکه ارباب و نوکر در فضای اینترنتی و برنامه های تلویزیونی می لولند و تبلیغات مورد نظر کارشناسان امنیتی دولت ها را به عنوان تحلیل چپ و کمونیستی ترویج می کنند.این سران ضد جنگ و ضد امپریالیستهای قلابی نه تنها کوچکترین اعتراضی به این همه کشتار و چپاول مردم ایران نمی کنند بلکه به دیدار امثال احمدی نژاد میروند و مدال افتخار و مدال ضد امپریالیستی به گردن اش می اندازند. اکثر این سران به اصطلاح ضد جنگ و ضد امپریالیست در خدمت دستگاه های امنیتی دولت های غربی بکار گرفته شده اند. روزانه دهها مطلب در باره نقش "ضد استکباری" رژیم در منطقه و تحولات خاورمیانه می نویسند و همان تبلیغات مورد نیاز دستگاه های امنیتی را در قالب تحلیل چپ و مارکسیستی بخورد جوامع می دهند، بخش وطنیشان هم چه در داخل ایران و چه در خارج کشور همین مطالب را ترجمه و نشخوار می کنند و تنها وظیفه ای که دارند این است که هر حرکت قهرآمیزی که علیه رژیم صورت بگیرد و هر دستی که در مبارزه علیه رژیم به سمت تفنگ برود، آنها همسو با سرکوبگران مردم آن را به عمال داخلی امپریالیست نسبت بدهند. اگر امروز در مقابل اسید پاشی رژیم بر چهره زنان یکی از مراکز امر به معروف برسرش خراب شود قبل از وزارت اطلاعات این پفیوزها به نام چپ و کمونیست و به نام مدافع طبقه کارگر و راه کارگر اطلاعیه صادر می کنند و به عنوان حرکت تروریستی آن را محکوم می کنند. این مدعیان دروغین چپ نفرات انگیز تر و تهوع آور تر از نهاد های رسمی خود رژیم و رسانه هایی مثل بی بی سی هستند.
این خائنین در پوشش ضد امپریالیست، نه تنها اندیشه مارکس این انسان شوریده و انقلابی را از جوهره اصلی خودش تهی می کنند بلکه چنان چهره ای از او تصویر می کنند که اگر امرو زنده بود زیر پرچم شیخ نصراله در خیابان های لندن سینه می زد. بی جهت نیست که رژیم در داخل ایران می گذارد کتاب های مارکس و نظرات ضد امپریالیستی ترجمه شود و اجازه می دهد کلاس های آموزش کاپیتال و ارزش اضافی دایر باشد و منبر در اختیار این مدافعان به اصطلاح سوسیالیست و ضد امپریالیست میگذارد تا سیاست نئو لیبرالیسم را توضیح بدهند و علیه سیاست های اقتصادی سرمایه داری و خود و رژیم حرف بزنند اما آنجا که به جمع بندی و چه باید کرد میرسند امپریالیست و سلطه آن را نه در داخل مرزهای ایران و نه در سیاستهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی که رژیم دارد پیاده میکند، که به بیرون از مرزهای ایران نشان دهند و خشم و کینه مردم به جان آمده را به ناکجا آباد حواله کنند و بازوی اصلی و اجرایی همین امپریالیست را در ایران و منطقه تطهیر مارکسیستی کرده و جوانانی را که به چپ واقعی و رادیکال گرایش دارند، به بحثهای بی سرانجام و تئوری های پوشالی در گیر کنند. آنها از سوسیالیسم و از رنج طبقه کارگر و آوارگی مردم منطقه در حد روضه خوانی و ذکر مصیبت کربلا اکتفا می کنند و در انتهای ذکر مصیبت، مردم را از جنگ و از دخالت " بشر دوستانه" قدرت های غربی در ایران می ترسانند، در حالیکه قدرت های غربی در این سه دهه فقط دخالت "آخوند دوستانه" در ایران داشته اند و دخالت "بشر دوستانه" شان در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، یمن و در آفریقا به کمک همین رژیم انجام گرفته و می گیرد.
این مدعیان دروغین چپ چه در داخل ایران و چه در خارج از کشور بخوبی می دانند که اگر در ایران نیروی رادیکالی پا بگیرد، دکان سیاسی آنها تخته می شود، منبرشان را از دست می دهند و ماهیت پوشالی و بی مایه آنها رو می شود. آنها فقط در همین بساطی که اربابان با رژیم و دستجات اسلامی راه انداخته اند می توانند ابراز وجود کنند. برای همین این مدعیان دروغین چپ به اندازه خود رژیم از دست بردن مردم به تفنگ و از زایش نیروی چپ رادیکال در ایران وحشت دارند.
این خائنین هر لباسی که بر تن کنند هنرمند، مارکسیست، ضد امپریالیست، ضد جنگ، مدافع حقوق بشر، کارشناس، فعال اجتماعی، روزنامه نگار، مدافع طبقه کارگر و... شریک جنایت رژیم هستند. این جماعت در حالی زیر پرچم صلح خواهی سینه می زنند و تحت پوشش صلح طلبی از رژیم حمایت می کنند که خود رژیم هر زمانی که لازم بوده چهره دیگری از خودش نشان بدهد و نان همکاری با استکبار را بخورد بارها اعتراف کرده که بیشترین همکاری را در اشغال عراق و افغانستان با امریکا داشته است. اهریمنان جهانی ویران کننده ترین و فاجعه بارترین جنگ ها را با همکاری مستقیم همین رژیم بر مردم خاورمیانه و آفریقا تحمیل کرده اند، آنوقت این خائنین در حمایت از رژیم ماسک ضد جنگ بر چهره می زنند. تف و لعنت زاغه نشین ها و کارگران ایران و له شدگان عراق، سوریه، لیبی، افغانستان و تف و لعنت کوه ها، دریاچه ها، رودخانه ها و درخت های کشتار شده بر این گله جیرخوار و بر این ضد امپریالیست نماها و بر این هنرمندان و روشنفکران و استادان فرصت طلب و نان به نرخ روز خوار باد.
اما ورای این ارکستر سیاسی و تبلیغاتی اربابان، واقعیتهای عینی و تردید ناپذیر به هزار زبان میگوید که سرنگونی حکومت تحمیل شده بر ایران و افتادن این دشمن قلابی نه تنها به رهایی مردم ایران بلکه به رهایی تمام مردم تحت ستم خاورمیانه و به بی رنگ شدن جنگهای مذهبی و منطقهای راه خواهد برد و خط جهانی سازی اربابان با مانع جدی روبرو خواهد شد. چنانچه در این مرحله سرمایه داری نتواند به بر قراری نظم نوین برده داری و دهکده کوچک جهانی برسد، راهی بجز غرق شدن در بحران های لاعلاج ندارد. چراکه این جهانی سازی برای سرمایه داری نه یک انتخاب که اجبار تاریخی است. در این مرحله افتادن این دشمن قلابی به رشد تفکربنیادین ضد سرمایه داری و پا گرفتن دشمن واقعی منجر خواهد شد. اکنون با وجود این دشمن قلابی شاهد خیزشهای اعتراضی توده ای در یونان، برزیل، اسپانیا و دیگر نقاط جهان هستیم، واضح و روشن است که با افتادن این دشمن قلابی تازه راه برای این پتانسیل عظیم اجتماعی علیه نظام سرمایه داری باز خواهد شد.
عملکرد حکومت تحمیل شده بر ایران و تجربه مبارزه مردم در این ۳۶ سال نشان داده که این دشمن قلابی تنها با تفنگ و انقلاب از پا در می آید. این حاکمیت با سرعتی که جامعه ایران را شخم می زند و چنین فلاکت و تباهی را بر مردم تحمیل می کند، مدام با تضاد حاد اجتماعی و با خشم مردم مواجه است و نمی تواند به حرکت های اعتراضی مسالمت آمیز و به نهاد های مدنی و حقوق بشری که خارج از دست ساز وزارت اطلاعات باشد تن بدهد. در دو دهه گذشته از دوران خاتمی تا به امروز تمامی تلاش ها و مبارزاتی که به صورت تشکل های علنی و مسالمت جویانه و صنفی انجام گرفته در عمل نتوانسته بن بست مبارزاتی موجود را بشکند. بن بستی را که دستگاه سرکوب رژیم با کمک تجربیات و تجهیزات دستگاه های امنیتی دولت های غربی و با کمک بمباران دستگاه های تبلیغاتی و رسانه ای آنها ساخته است. در چنین شرایطی طبیعی است که نیروی جوان و مبارز جامعه به سمت حرکت های زیرزمینی راه می برد. تمامی ترس و هراس رژیم و اپوزیسیون سازی ها و ترفند هایش برای این است که ذهنیت نیروی فعال جامعه و نسل جوان به سوی تفنگ و مبارزات زیرزمینی سوق پیدا نکند. چرا که می داند نیروی انقلابی و رهبری آن از دل همین ذهنیت و از دل چنین حرکت هایی زاییده خواهد شد.
امروز هر فرد و جریانی با هر ادعای سیاسی، این حق طبیعی مردم برای دست بردن به سلاح در مقابل چنین حاکمیتی را به رسمیت نشناسد و در مقابل این حق طبیعی مردم موضع بگیرد، اگر پادوی رژیم و سرمایه داری نباشد، خود بخود در فضا و گنداب سیاسی ای تنفس می کند که رژیم و اربابانش ساخته اند. امروز هر فرد و جریانی که آرمان آزادی و رهایی از چپاول سرمایه داری را در سر می پروراند وظیفه دارد که شگردها و اپوزیسیون سازی ها و بی راهه هایی که رژیم با کمک دولت های غربی بر سر راه مبارزات مردم ایران می گذارد را رسوا کند و حرکت نیروی فعال و جوان جامعه را به سمت تفنگ و مبارزه مسلحانه تقویت کند. درغیراین صورت باید منتظر بود که مصرف این دشمن قلابی برای ارباب تمام شود و خود ارباب این دشمن قلابی را از میان بردارد که طبعا آن زمان دیگر نظم نوین برده داری بر قرار شده است.
مسلم منصوری
بیش از سه دهه است که اربابان جهان ارکستر سیاسی و تبلیغاتی عظیمی را به راه انداخته اند تا رژیم حاکم بر ایران را در این دوره به عنوان دشمن اصلی خود معرفی کنند. اگر در این مرحله جهانی سازی و در این گذار تاریخی و فشار طاقت فرسایی که "بنام ریاضت اقتصادی" بر گرده تودههای مردم تلنبار شده، این دشمن قلابی را نمی ساختند و بوسیله این دشمن قلابی زمینه جنگ های به ظاهر مذهبی و قومی را در خاورمیانه و آفریقا آماده نمی کردند، اکنون بجای رشد دسته جات اسلام "ضد استکباری" شاهد رشد جنبشهای آزادیبخش و مترقی با خصیصه ضد سرمایه داری در خاورمیانه، آفریقا، آمریکای لاتین و در همین کشورهای غربی بودیم. با ساختن این دشمن قلابی و گره زدن ذهنیت عمومی به این معرکه دشمن سازی، نه تنها مبارزه مردم ایران بلکه مبارزات رهایی بخش را در همه جای جهان به حاشیه برده و کم رنگ کردهاند.
اما تنها این ارکستر خبری و سیاسی اربابان جهان نیست که رژیم دست ساز و تحمیل شده بر ایران را به عنوان دشمن اصلی خود باد می کنند بلکه خائنین ضد امپریالیست نما و مارکسیست نما و ضد جنگ نماهای جهانی و وطنی خود بخشی از این ارکسترهستند و همان تبلیغات رسانههای ارباب و نوکر را در رنگ و لعاب ضد امپریالیستی ومارکسیستی و ملی میپیچند. عوارض این خائنین تنها به آتش بیاری معرکه ارباب و نوکر ختم نمی شود بلکه باعث میشود تا صدای ضد امپریالیستهای واقعی، صدای ضد جنگهای واقعی و صدای نیروهای مردمی شنیده نشود و در زیر جار و جنجالهای سیاسی و رسانهای این ارکستر گم شود.
خلاف تحلیل ها و گفته های این خائنین، وقتی خط این دشمن سازی و مشاجرات اتمی و تحریم را در واقعیتهای عینی دنبال کنیم، میبینیم در دوره احمدینژاد که این تحریمها وضع شد، بیش از هرزمانی تمامی تولیدات داخلی به نفع واردات بنجلهای سرمایه داری جهانی نابود شد. اگر این تحریم ها واقعی بود، بجای نابودی زیربناهای تولیدی باید خط حمایت از تولیدات داخلی برای خنثی نمودن اثرات تحریم به پیش می رفت نه برعکس. این تحریم ها در عمل بجز تحمیل فقر و چپاول بیشتر بر مردم و تقویت نمایش های سیاسی و ضد "استکباری" رژیم حاصل دیگری نداشته است.
می بینیم نتیجه همه سالهای تحریم کمر چه کسی را شکست و چه کسی را از لحاظ سیاسی و اقتصادی تقویت کرد. ابراهيم رزاقي استاد بازنشسته دانشگاه تهران اعلام می کند:" اقتصاد ما به بدترين شكل وابسته است، بانكهاي ما در خدمت خصوصي شدن هستند اما از نوع تجاري و دلالي. تورم امروز نتيجه واردات كالاهاي خارجي است، اين بلايي است كه مغولها هم سر اين مملكت نياوردند." تازه این ها نمونه هایی است از خود رسانه های حکومتی. در دوره احمدی نژاد زیر چتر این تحریم ها و عربده کشی های سیاسی علیه "استکبار" طرح هدفمندی یارانه ها و قطع سوبسید ها را به اجرا گذاشتند، نان سر سفره مردم را به نفع جیب سرمایه داری ربودند و الگوی نظم نوین برده داری و صندوق بین المللی پول را در حوزه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با سرعت هرچه تمام تر پیاده کردند. روزنامه های حکومتی بارها نوشته اند که در آمد فروش نفت در دوره احمدی نژاد بیشتر از کل تاریخ فروش نفت در ایران بوده است. در حالیکه در همین دوره فقر و گرسنگی و فشار مشیعتی و گرانی ارزاق عمومی بیشتر از هر دوره ای بر مردم تحمیل شد و اقشار محروم جامعه را کمر شکن کرد. آمار سرسام آور اعدام ها و دستگیری ها وغارت منابع طبیعی و کشتار جنگل ها و رودخانه ها و زمین های کشاورزی تا آنجاست که رسانه های خود حکومت دیگر نمی توانند آن را نادیده بگیرند، گوشه ای از این فجایع را مطرح می کنند تا آن را در سطح بحث های کارشناسی تنزل داده وعامل اصلی این تباهی را از زیر ضرب بیرون بکشند. اما انتشار همین اخبار از سوی رسانه های حکومتی خود گویای تنگنا های مالی و فشار های روحی و روانی غیر قابل تصور بر مردم ایران است.
نویسنده سایت خبر فارسی در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۹۴ می نویسد:" دوسه روز قبل بود که برای تهیه گزارش به خیابان مهدی در محله فرامرز عباسی رفتم. گشتوگذار در دل محله و دقت در مشکلات اهالی، باعث شد تا اینبار سوژه جدیدی نظرم را به خود جلب کند. عبارتهایی مانند فروش کلیه، کلیهفروشی، فروش کلیه زیر قیمت و… تاکنون زیاد به چشمم خورده بود اما این عبارت با بقیه فرق داشت و روی دیوار با ماژیک پررنگ نوشته شده بود؛ چشمفروشی...عبارت تکاندهندهای که هنوز که هنوز است، نوع نگارش حروفش بر روی دیوار، در ذهنم نقش بسته است. با تلفن همراهم شماره میگیرم... پیشنهاد خرید چشم را مطرح میکنم و بعد از انجام رایزنی و صحبت تلفنی، قرار ملاقات محقق میشود و اینبار بهعنوان خریدار پای معامله میروم. محل قرار، ایستگاه اتوبوس چهارراه میدان بار در مشهد است. سر ساعت مقرر از راه میرسد میگوید: ۶ ماه پیش در تهران یک کلیهام را ۶ میلیون فروختم. الان هم بهشدت فشار مالی دارم. حاضرم با همان ۶ میلیون چشمم را بفروشم... سه بچه دارم و صاحبخانه جوابم کرده است. بیسواد و بیکار هستم و باید خرجی فرزندان و همسرم را بدهم. چشم من مال شما، هرکار دوست دارید با آن انجام دهید... از من که گذشت، دلم نمیخواهد فرزندانم بیخانمان بزرگ شوند. برای من چه اهمیت دارد که یک چشم داشته باشم یا نه؟ ندارم، فقر امانم را بریده است"
سایت فرهیختگان نوشته:" روستای قلعهرش در شهرستان سردشت آذربایجانغربی است. فضای خفقانآوری در این روستا حاکم شده و "قلعهرش" بوی مرگ میدهد، فضای رعبانگیزی که در کوچهها حس میشود، امید و انگیزه ادامه زندگی را از هر رهگذری میگیرد. در دو هفته ۱۰ نفر خود را با طناب از درخت حلقآویز کردهاند... کمتر از شش سال پیش بود که چهار زن در همین خطه خودسوزی کردند... تا جایی که ما متوجه شدهایم فقر و نبود امکانات از انگیزههای اصلی این خودکشیها بوده است"
این در حالی است که کشور ایران روی دریای نفت و گاز خوابیده و دزدی ها و چپاول میلیاردی مقامات حکومتی امری عادی و روزانه شده است. خبرگزاری ایرنا اعلام می کند:" محمد باقر نوبخت، سخنگوی دولت حسن روحانی، میگوید که ۷۰۰ میلیارد دلار از داراییهای کشور طی پنج تا شش سال خورده و قورت داده شده است" حاصل این چپاول و غارت افسار گسیخته و تباهی ناشی از آن به بردگی و خرید و فروش کودکان هم رسیده است. سایت حکومتی خبر فارسی ۱۸ مهر ۱۳۹۴ در مطلبی با عنوان " کودکان متکدی چند فروخته می شوند" می نویسد: "این کودکان بر اساس جنس، تجربه و سنی که دارند تعیین قیمت می شوند و از صد هزار تومان تا پنج میلیون تومان خرید و فروش می شوند. پدر و مادر این کودکان را به فامیل یا باندهای متکدی اجاره می دهند تا برای آنها کار کنند. این کودکان باید تا آخر شب مقدار مشخصی پول به خانه ببرند و گرنه به اجبار تن به کارهای دیگری می دهند".
این فلاکت و سیه روزی که بر مردم و بر رودخانه ها و کوه ها و جنگل ها تحمیل شده، فقط نتیجه نوکری رژیم برای ارباب یا فقط محصول وابستگی رژیم به سرمایه داری جهانی مانند دوران شاه نیست بلکه محصول سرعت رژیم در به اجرا در آوردن طرح ها و پیش بردن خط سرمایه داری جهانی با روکش اسلامی در ایران و منطقه است. رژیم با چنان سرعتی طرح ها و سیاست های اربابان را در حوزه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به اجرا می گذارد و پایه های ارزشی و هویتی جامعه را شخم می زند که تاکنون هیچ نوکری نتوانسته با این سرعت بنیان های یک جامعه را دگرگون کند. اگر رژیم این لباس ضد "امپریالیستی" را بر تن نمی کرد و این صورتک ضد استکباری را بر چهره نمی زد، هرگز نمی توانست چنین بلایی را با این سرعت بر سر مردم نازل کند.
در پوشش این دشمنی نه تنها ابتدایی ترین خدمات اجتماعی و نیازهای زندگی مردم در زمینه مسکن، خوراک، پوشاک، پزشکی، آموزش و ... را به نفع سرمایه داری ربودند و نه تنها چشم فروشی، کلیه فروشی، بچه فروشی، تن فروشی وفاصله های سرسام آور طبقاتی و انواع بیماری های روحی و روانی و جسمی ناشی از آن را بر مردم تحمیل کردند بلکه چپاول و کشتار روخانه ها، جنگل ها، کوه ها، دریا ها و ... در تاریخ ایران بی سابقه است. روزی نیست که گزارشی از زمین خواری!، دریا خواری!، کوه خواری!، کویر خواری!، جنگل خواری!، در رسانه های حکومتی بیرون نزند. سرعت ویران کردن و از نو ساختن کشوری بر اساس خط دیکته شده اربابان تا آنجاست که بخشی از مقامات خود رژیم از عوارض این سرعت و به هم ریختگی اجتماعی و نابودی بی سابقه منابع طبیعی ابراز نگرانی می کنند و از اینکه این سرعت به طناب دار رژیم و به انفجار خشم جامعه منجر شود به وحشت افتاده اند.
خبرگزاری حکومتی ایلنا ۲ آبان ۹۴ تصمیم دولت روحانی برای ساختن سد در جنگل های تاریخی هیرکانی را که قدمت آن به بیش از ۴۰میلیون سال می رسد اعلام می کند. دستورتخریب بخش بزرگی از جنگل های تاریخی هیرکانی در حالی صورت می گیرد که به نوشته دانشنامه ویکی پدیا:" این جنگل از منطقه هیرکن جمهوری آذربایجان آغاز و تا استان گلستان در ایران امتداد دارد .این جنگل با قدمت ۴۰میلیون سال یکی از ارزشمندترین جنگلهای جهان به شمار میآید و از آن به عنوان موزه طبیعی یاد میشود".
سایت حکومتی باشگاه خبرنگاران جوان ۱۱ آذر ۱۳۹۴ می گوید: “بیش از ۹۰ درصد حیات وحش کشور (گونه های گیاهی، جانوری و زیستگاه های طبیعی) طی چهار دهه از دست رفته است... زمانی که کلنگ سازمان محیط زیست زمین خورد یک میلیون و سیصد هزار آهو، گوزن، گورخر، قوچ و میش و کل و بز و … در ایران زندگی میکردند اما اکنون این آمار به کمتر از ۱۱۰ هزار رسیده است یعنی ایران بیش از ۹۰ درصد حیات وحش خود را در چهار دهه از دست داده است." همین سایت در ادامه می نویسد:" ایران با چند بحران بزرگ رو به رو است. یکی بحران خاک است که هیچکس متوجه آن نیست و صدای آن را نشنیده است. با توجه به اقلیم ایران بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ سال طول میکشد تا یک سانتیمتر خاک تولید شود اما در حالت خوشبینانه ما سالی ۲ میلیارد مترمکعب خاک از دست میدهیم"
خبر گذاری ایرنا می نویسد " معاون امور تالاب ها در سازمان محیط زیست گفت: "براساس بررسی هایی که ما انجام داده ایم، ۶۷ درصد از۳میلیون هکتار مساحت تالاب های ایران خشک شده اند. بخش از این مشکل به دلیل کاهش بارش و افزایش دما رخ داده، اما بخش زیادی از این مشکل به دلیل توسعه بی رویه در بالادست تالاب ها و به ویژه سد سازی است." سایت سلامت نیوز نوشته:" به گفته سازمان محیط زیست، عامل اصلی پدیده ریزگردها، همان خشک شدن تالاب ها و آبریزها در این استان ها می باشد. اکنون پدیده ی ریزگردها بخشا به 23 استان کشور نیز کشیده است. پدیده ای که سلامت بیش از ۴۰ میلیون ساکنان این مناطق را به جد به خطر انداخته است."
خبرگزاری حکومتی ایرنا - ۱۷ مهر ۹۴ از قول مشاور وزیر نیرو می نویسد:"۵۰ هزار حلقه چاه غیرمجاز در حوضه آبریز دریاچه ارومیه در آذربایجان غربی به صورت غیرقانونی حفر شده است. وجود این تعداد چاه غیرمجاز و بیش از ۳۸ هزار حلقه چاه مجاز دیگر در این حوضه آبریز موجب شده که سفره های آب زیرزمینی خالی شوند و میزان روان آب ها کاهش یابند." خشک شدن اکثر رود خانه ها و نابودی دریاچه ها و تالاب ها و جنگل ها بخاطر سدسازی بوده و سد سازی ها برای به چرخش در آوردن نیروگاه های اتمی بوده است. اکثر رودخانه ها، تالاب ها، دریاچه ها و جنگل ها قربانی نیروگاه های اتمی شده اند.
ساخت نیرو گاه ها اتمی حاصلی جز فقر، بدبختی، خشک سالی و ریزگرد ها برای مردم نداشته ولی برای رژیم و اربابانش بیشترین منفعت را داشته. بیشتر از ۱۵ سال است که نمایش اتمی را به روی صحنه آورده اند تا ذهنیت عمومی را از خشونت افسارگسیخته و چپاول مردم و کشتار رود خانه ها و جنگل ها و نابودی بنیان های تولیدات بومی، به معرکه هسته ای و به این دشمن بازی گره بزنند. با به صحنه آوردن نمایش تحریم، این امکان را برای رژیم فراهم کردند تا فقر و فلاکت موجود و چپاول میلیاردی هر روزه را از گردن خود باز کرده به گردن تحریم "استکبار جهانی" بیاندازد. نزدیک به دو دهه است به بهانه مشاجرات اتمی و پرخاشهای توخالی و تاکید بر گزینه نظامی و تحریم، فضایی را مهیا کرده اند که در زیر چتر این فضا رژیم بتواند به بهانه مبارزه با "استکبار" هر حرکت اعتراضی را در جامعه سرکوب کرده و مردم را از گرفتار شدن در جنگ و فلاکت بیشتر بترساند و تمامی این تباهی و ویرانی را در پوشش مبارزه با " استکبار" توجیح کند.
اگر این سلسله امدادهای غیبی، امنیتی، اقتصادی، اطلاعاتی و تسلیحاتی "استکبارجهانی" نبود این حکومت تحمیلی را مطالبات و پتانسیل انقلابی توده های مردم در دهه شصت انداخته بود. منتها تمامی این امدادهای غیبی وعلنی در پوشش دشمنی انجام گرفته و می گیرد. همانطور که پیش برد سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی "استکبارجهانی" در ایران در زیر چترهمین دشمنی به پیش رفته و میرود. عوارض اجتماعی پیش برد سیاستهای اربابان در ایران، تنها در یک قلم خود را طبق آمار رسمی خود سازمان ملل در ۲۰ میلیون زاغه نشین و حلبی آبادهای حاشیه شهرهای بزرگ نشان میدهد. نابودی تولیدات داخلی و بومی و کشاورزی و دامداری و نابودی زیربناهای آن مانند جنگلها، رودخانهها و تبدیل روستاهای تولید کننده به شهرکهای مصرف کننده در حاشیه شهرهای بزرگ، تنها یک قلم از عوارض اجرای سیاستهای اربابان در پهنه اجتماعی ایران است. به شهادت اوضاع فلاکت بار اجتماعی و نابودی غیر قابل جبران بنیان های تولیدی و هویتی، این دشمن قلابی بهتر از هر دوستی طرح ها و سیاست های "شیطان بزرگ" و شرکأ را در ایران و منطقه در حوزه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اجرا نموده است.
خلاف آنچه که ضد امپریالیست نماهای جهانی و وطنی این پا اندازان رژیم و سرمایه داری القاء می کنند، این مذاکرات و توافق اتمی و این موش و گربه بازی های پیرامون آن نه برای کم و زیاد شدن درجه غنی سازی اورانیوم که برای آماده کردن زمینه اجتماعی ورود علنی شرکتها و کمپانیهای غارتگر بی المللی در ایران و تحمیل فقر و اسارت بیشتر بر مردم و جا انداختن این دشمن قلابی به عنوان قدرت مستقل منطقهای است. همچنانکه در راستای باد کردن این دشمن قلابی، وقتی رئیس جمهور همین حکومت به سازمان ملل میآمد رسانههای آمریکا در بالاترین سطوح در اختیارش قرار میگرفت تا از او به عنوان دشمن خود چهره سازی کند. اگر رسانههای آمریکا نبودند حرفهای احمدی نژاد را مردم ایران هم نمیشنیدند چه رسد به مردم دنیا. چنان وانمود میکردند که گویی بزرگترین و قدرتمندترین دشمن امپریالیست ها به آمریکا سفر کرده است. حالا که مصرف اش در آن دوره تمام شده، شنونده هایش از چهار تا بسیجی فراتر نمی رود . وقتی اصل مسئله این است که ذهنیت توده ها را به این نمایش دشمن سازی گره بزنند، می بینیم هر دوره پرده نمایش عوض می شود.
قدرت های غربی بوسیله این رژیم بستر اجتماعی و سیاسی را برای جنگ های به ظاهر مذهبی و فرقه ای از پایین آماده کردند و از بالا با ترساندن حکومتهای آن منطقه فضای کل خاورمیانه را نظامی کرده و با فروش سلاحهای در انبار مانده به سودهای نجومی رسیدند و بخشی از بحرانهای اجتماعی خود را با آن حل و فصل کردند. نشریه فارین پالیسی با اشاره به مذاکرات ایران و ۱+۵ نوشته:" عزم باراک اوباما برای دستیابی توافق با ایران، ثروت بادآوردهای را نصیب شرکتهای اسلحهسازی آمریکایی کرده است. به نوشته فارین پالیسی از آنجا که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس اعتمادی به این توافق ندارند و ظرفیت موشکهای بالیستیک ایران هم در این توافق دست نخورده باقی مانده، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس خریدهای تسلیحاتی خود را سرعت بخشیدهاند و بازار سامانههای پدافندی بیش از پیش داغ شده است." با هدفی که در بهم ریختن خاورمیانه و رشد دستجات "اسلام ضد استکباری" دنبال می کنند، فروش سلاح تنها یکی از منفعت های حاشیه ای و جانبی آن است.
اگر امروز سرمایه داری جهانی با تمام توان خود از حکومت ایران زیر چتر دشمنی محافظت می کند و دست اپوزیسیون مسلح را در کردستان و مجاهدین را در عراق می بندد تا گلوله ای به سمت حکومت شلیک نشود، اگر از مهره ها و اپوزیسیون های دست ساز حکومت چهره سازی می کند، اگر بزور جایزه ها و تبلیغات رسانه ای، تولیدات فرهنگی رژیم را جلوی دید همه قرار می دهد، اگر تلویزیون های بی بی سی، من و تو، صدای امریکا و ... نسبت به رسانه های خود رژیم کاسه داغ تر از آش شده اند، اگر مدیریت این رسانه ها را به دست ماموران اطلاعاتی و لابی های نفتی رژیم سپرده اند، دلیل آن ساده و روشن است. چون اگراین رژیم به دست مردم سرنگون شود، کل اسلام ضد "استکباری" و دست جات آن در خاورمیانه و آفریقا مضمحل می شوند و تمامی طرح های اربابان در منطقه به هم می ریزد و در این بهم ریختگی صف بندی واقعی طبقاتی و سیاسی قبل از رود کار آمدن خمینی دوباره سر بر می آورد. همچنانکه وقتی خمینی را به عنوان چهره ضد امپریالیست بر سر کار آوردند، دیدیم که چگونه در سطح جهانی امپریالیسم توانست بدست خمینی و حکومت اش مبارزه ضد امپریالیستی را بی اعتبار کرده و به لجن به کشاند و معادله سیاسی، طبقاتی و آزادی خواهانه را به معادله مذهبی و فرقه ای تبدیل کند.
بدون آوردن خمینی و جاده صاف کردن منطقه توسط خمینی زمینه ظهور امثال داعش، القایده، بوکوحرام... ایجاد نمی شد. بی جهت نبود که خمینی به عنوان "رهبرمسلمین جهان" و با شعار "صدور انقلاب اسلامی" زمینه جنگ های فرقه ای و مذهبی را در خاورمیانه آماده کرد، نه تنها پتانسیل انقلابی تودههای ایران بلکه پتانسیل عظیمی که در سراسر منطقه در پرتوی انقلاب ۵۷ علیه سلطه استعمارگران زنده شده بود را به نفع همان استعمار بر ضد خودش تبدیل کرد. خمینی در همان ماه های اول انقلاب با تاکید بر صدور انقلاب اسلامی به عراق و تغییر حاکمیت آن به حکومت اسلامی، زمینه جنگ ایران و عراق را فراهم کرد و بعد از دو سال که دولت عراق خواستار پایان یافتن جنگ و پرداخت همه خسارت های وارده شد، بازخمینی بود که ۸ سال بر طبل جنگ کوبید. منفعت این رژیم برای ارباب فقط در چارچوب کشور ایران نیست بلکه در کل منطقه و در سطح جهانی است.
اربابان جهانی تا زمانی که تمامی آن مناطق را شخم نزنند و ریل نظم نوین برده داری نچینند، به رژیم ایران برای گسترش جنگ های منطقه ای نیاز دارند. بارها مقامات ریز و درشت رژیم اعلام کرده اند که بعد از یمن و سوریه نوبت عربستان است. دیگر علنی تر از این نمی شود همه را به جنگ دعوت کرد و پای همه را به جنگ های منطقه ای و فرقه ای کشاند. در این مرحله حکومت تحمیل شده بر ایران باید آن منطقه را برای چیده شدن ریل جهانی سازی آماده کند. چراکه در این مرحله هیچ نیروی بجز "اسلام ضد استکباری" در جوامع اسلامی توان این آماده سازی و ایجاد بحران های کاذب را برای اربابان ندارد.
قدرت های غربی برای واقعی نشان دادن این دشمن قلابی، بارها حکومت تحمیل شده بر ایران را به نقض حقوق بشر، صدور تروریسم، سیاست توسعه طلبی در منطقه و تلاش برای دست یابی به سلاح اتمی متهم کرده اند. هر کدام از این اتهام کافی است تا حکومتی را از جا بردارند. همانطور که در عراق، لیبی و... به بهانه یکی از این اتهام ها حکومت های این کشورها را ساقط کردند. ولی همین قدرت ها وقتی به رژیم ایران می رسند "صلح طلب" و " مأدب" می شوند. این اتهام نقض حقوق بشر و صدور تروریسم نه تنها به تضیف و عقب نشینی رژیم در این حوزه ها منجر نشده بلکه هر روز بیشتر و بیشتر شده است. درعمل می بینیم این اتهام ها فقط ابزاری است برای رژیم تا بحران های داخلی و منطقه ای خود و آنها را حل و فصل کند.
صحنه را طوری می چینند که اگر با حکومتی که خود بر ایران تحمیل کرده اند مذاکره و همکاری نکنند کار به جنگ کشیده می شود. در صورتیکه هر کسی کوچکترین اطلاعی از داخل ایران و از خشم و کینه مردم نسبت به این حکومت داشته باشد می داند که اگر استکبار بخواهد این رژیم را بردارد به تنها چیزی که احتیاج ندارد جنگ است. فقط کافی است یک روز امدادهایش را به رژیم قطع کند. این رژیم سالهاست که بخاطر خشم و نفرت مردم، جسد متعفن و گندیده ای بیش نیست که بر روی دست های همین استکبار ایستاده است. اگر صدور تروریسم و نقض حقوق بشر توسط رژیم در چارچوب سیاست ها و منافع خودشان نیست، اگر این اتهام ها فقط برای رد گم کردن نیست، کافی است امداد های شان را به رژیم نرسانند، خواهیم دید که نه از تاک نشانی می ماند نه از تاک نشان.
به وسیله این رژیم و دستجات "اسلام ضد استکباری" نه تنها منطقه خاورمیانه را دارند شخم میزنند تا ریل جهانی سازی را به چینند بلکه درهمین کشورهای غربی با ترساندن مردم از رشد دستجات اسلامی، دستگاه کنترل و سرکوب خود را در جامعه پهن کرده و مبارزات آزادیبخش را در این جوامع به حاشیه برده و بجای آن، در افکار عمومی دعوا را بین نیروهای دست راستی و تشکل های اسلامی گره می زنند. با پر و بال دادن به فاشیسم مذهبی در کشور های غربی، راه را برای فاشیسم سرمایه داری در همین کشور ها هموار می کنند. همین دموکراسی بورژوازی و نهاد های مدنی و قانون اساسی موجود نظام سرمایه داری دیگر بدرد خانواده ممتاز جهانی در این مرحله نمی خورد. فقط با تغییر قوانین و بافت اجتماعی موجود و با ایجاد ارعاب و تحمیل قوانین فاشیستی می توانند از این مرحله عبور کنند و جهان را به دهکده کوچک جهانی تبدیل کنند. پس باید راه را برای رشد فاشیسم اسلامی باز کنند تا راه برای فاشیسم سرمایه داری هموار شود.
آنوقت ضد امپریالیست ها و ضد جنگ نماهای جهانی و وطنی به عنوان آتش بیار معرکه ارباب و نوکر در فضای اینترنتی و برنامه های تلویزیونی می لولند و تبلیغات مورد نظر کارشناسان امنیتی دولت ها را به عنوان تحلیل چپ و کمونیستی ترویج می کنند.این سران ضد جنگ و ضد امپریالیستهای قلابی نه تنها کوچکترین اعتراضی به این همه کشتار و چپاول مردم ایران نمی کنند بلکه به دیدار امثال احمدی نژاد میروند و مدال افتخار و مدال ضد امپریالیستی به گردن اش می اندازند. اکثر این سران به اصطلاح ضد جنگ و ضد امپریالیست در خدمت دستگاه های امنیتی دولت های غربی بکار گرفته شده اند. روزانه دهها مطلب در باره نقش "ضد استکباری" رژیم در منطقه و تحولات خاورمیانه می نویسند و همان تبلیغات مورد نیاز دستگاه های امنیتی را در قالب تحلیل چپ و مارکسیستی بخورد جوامع می دهند، بخش وطنیشان هم چه در داخل ایران و چه در خارج کشور همین مطالب را ترجمه و نشخوار می کنند و تنها وظیفه ای که دارند این است که هر حرکت قهرآمیزی که علیه رژیم صورت بگیرد و هر دستی که در مبارزه علیه رژیم به سمت تفنگ برود، آنها همسو با سرکوبگران مردم آن را به عمال داخلی امپریالیست نسبت بدهند. اگر امروز در مقابل اسید پاشی رژیم بر چهره زنان یکی از مراکز امر به معروف برسرش خراب شود قبل از وزارت اطلاعات این پفیوزها به نام چپ و کمونیست و به نام مدافع طبقه کارگر و راه کارگر اطلاعیه صادر می کنند و به عنوان حرکت تروریستی آن را محکوم می کنند. این مدعیان دروغین چپ نفرات انگیز تر و تهوع آور تر از نهاد های رسمی خود رژیم و رسانه هایی مثل بی بی سی هستند.
این خائنین در پوشش ضد امپریالیست، نه تنها اندیشه مارکس این انسان شوریده و انقلابی را از جوهره اصلی خودش تهی می کنند بلکه چنان چهره ای از او تصویر می کنند که اگر امرو زنده بود زیر پرچم شیخ نصراله در خیابان های لندن سینه می زد. بی جهت نیست که رژیم در داخل ایران می گذارد کتاب های مارکس و نظرات ضد امپریالیستی ترجمه شود و اجازه می دهد کلاس های آموزش کاپیتال و ارزش اضافی دایر باشد و منبر در اختیار این مدافعان به اصطلاح سوسیالیست و ضد امپریالیست میگذارد تا سیاست نئو لیبرالیسم را توضیح بدهند و علیه سیاست های اقتصادی سرمایه داری و خود و رژیم حرف بزنند اما آنجا که به جمع بندی و چه باید کرد میرسند امپریالیست و سلطه آن را نه در داخل مرزهای ایران و نه در سیاستهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی که رژیم دارد پیاده میکند، که به بیرون از مرزهای ایران نشان دهند و خشم و کینه مردم به جان آمده را به ناکجا آباد حواله کنند و بازوی اصلی و اجرایی همین امپریالیست را در ایران و منطقه تطهیر مارکسیستی کرده و جوانانی را که به چپ واقعی و رادیکال گرایش دارند، به بحثهای بی سرانجام و تئوری های پوشالی در گیر کنند. آنها از سوسیالیسم و از رنج طبقه کارگر و آوارگی مردم منطقه در حد روضه خوانی و ذکر مصیبت کربلا اکتفا می کنند و در انتهای ذکر مصیبت، مردم را از جنگ و از دخالت " بشر دوستانه" قدرت های غربی در ایران می ترسانند، در حالیکه قدرت های غربی در این سه دهه فقط دخالت "آخوند دوستانه" در ایران داشته اند و دخالت "بشر دوستانه" شان در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، یمن و در آفریقا به کمک همین رژیم انجام گرفته و می گیرد.
این مدعیان دروغین چپ چه در داخل ایران و چه در خارج از کشور بخوبی می دانند که اگر در ایران نیروی رادیکالی پا بگیرد، دکان سیاسی آنها تخته می شود، منبرشان را از دست می دهند و ماهیت پوشالی و بی مایه آنها رو می شود. آنها فقط در همین بساطی که اربابان با رژیم و دستجات اسلامی راه انداخته اند می توانند ابراز وجود کنند. برای همین این مدعیان دروغین چپ به اندازه خود رژیم از دست بردن مردم به تفنگ و از زایش نیروی چپ رادیکال در ایران وحشت دارند.
این خائنین هر لباسی که بر تن کنند هنرمند، مارکسیست، ضد امپریالیست، ضد جنگ، مدافع حقوق بشر، کارشناس، فعال اجتماعی، روزنامه نگار، مدافع طبقه کارگر و... شریک جنایت رژیم هستند. این جماعت در حالی زیر پرچم صلح خواهی سینه می زنند و تحت پوشش صلح طلبی از رژیم حمایت می کنند که خود رژیم هر زمانی که لازم بوده چهره دیگری از خودش نشان بدهد و نان همکاری با استکبار را بخورد بارها اعتراف کرده که بیشترین همکاری را در اشغال عراق و افغانستان با امریکا داشته است. اهریمنان جهانی ویران کننده ترین و فاجعه بارترین جنگ ها را با همکاری مستقیم همین رژیم بر مردم خاورمیانه و آفریقا تحمیل کرده اند، آنوقت این خائنین در حمایت از رژیم ماسک ضد جنگ بر چهره می زنند. تف و لعنت زاغه نشین ها و کارگران ایران و له شدگان عراق، سوریه، لیبی، افغانستان و تف و لعنت کوه ها، دریاچه ها، رودخانه ها و درخت های کشتار شده بر این گله جیرخوار و بر این ضد امپریالیست نماها و بر این هنرمندان و روشنفکران و استادان فرصت طلب و نان به نرخ روز خوار باد.
اما ورای این ارکستر سیاسی و تبلیغاتی اربابان، واقعیتهای عینی و تردید ناپذیر به هزار زبان میگوید که سرنگونی حکومت تحمیل شده بر ایران و افتادن این دشمن قلابی نه تنها به رهایی مردم ایران بلکه به رهایی تمام مردم تحت ستم خاورمیانه و به بی رنگ شدن جنگهای مذهبی و منطقهای راه خواهد برد و خط جهانی سازی اربابان با مانع جدی روبرو خواهد شد. چنانچه در این مرحله سرمایه داری نتواند به بر قراری نظم نوین برده داری و دهکده کوچک جهانی برسد، راهی بجز غرق شدن در بحران های لاعلاج ندارد. چراکه این جهانی سازی برای سرمایه داری نه یک انتخاب که اجبار تاریخی است. در این مرحله افتادن این دشمن قلابی به رشد تفکربنیادین ضد سرمایه داری و پا گرفتن دشمن واقعی منجر خواهد شد. اکنون با وجود این دشمن قلابی شاهد خیزشهای اعتراضی توده ای در یونان، برزیل، اسپانیا و دیگر نقاط جهان هستیم، واضح و روشن است که با افتادن این دشمن قلابی تازه راه برای این پتانسیل عظیم اجتماعی علیه نظام سرمایه داری باز خواهد شد.
عملکرد حکومت تحمیل شده بر ایران و تجربه مبارزه مردم در این ۳۶ سال نشان داده که این دشمن قلابی تنها با تفنگ و انقلاب از پا در می آید. این حاکمیت با سرعتی که جامعه ایران را شخم می زند و چنین فلاکت و تباهی را بر مردم تحمیل می کند، مدام با تضاد حاد اجتماعی و با خشم مردم مواجه است و نمی تواند به حرکت های اعتراضی مسالمت آمیز و به نهاد های مدنی و حقوق بشری که خارج از دست ساز وزارت اطلاعات باشد تن بدهد. در دو دهه گذشته از دوران خاتمی تا به امروز تمامی تلاش ها و مبارزاتی که به صورت تشکل های علنی و مسالمت جویانه و صنفی انجام گرفته در عمل نتوانسته بن بست مبارزاتی موجود را بشکند. بن بستی را که دستگاه سرکوب رژیم با کمک تجربیات و تجهیزات دستگاه های امنیتی دولت های غربی و با کمک بمباران دستگاه های تبلیغاتی و رسانه ای آنها ساخته است. در چنین شرایطی طبیعی است که نیروی جوان و مبارز جامعه به سمت حرکت های زیرزمینی راه می برد. تمامی ترس و هراس رژیم و اپوزیسیون سازی ها و ترفند هایش برای این است که ذهنیت نیروی فعال جامعه و نسل جوان به سوی تفنگ و مبارزات زیرزمینی سوق پیدا نکند. چرا که می داند نیروی انقلابی و رهبری آن از دل همین ذهنیت و از دل چنین حرکت هایی زاییده خواهد شد.
امروز هر فرد و جریانی با هر ادعای سیاسی، این حق طبیعی مردم برای دست بردن به سلاح در مقابل چنین حاکمیتی را به رسمیت نشناسد و در مقابل این حق طبیعی مردم موضع بگیرد، اگر پادوی رژیم و سرمایه داری نباشد، خود بخود در فضا و گنداب سیاسی ای تنفس می کند که رژیم و اربابانش ساخته اند. امروز هر فرد و جریانی که آرمان آزادی و رهایی از چپاول سرمایه داری را در سر می پروراند وظیفه دارد که شگردها و اپوزیسیون سازی ها و بی راهه هایی که رژیم با کمک دولت های غربی بر سر راه مبارزات مردم ایران می گذارد را رسوا کند و حرکت نیروی فعال و جوان جامعه را به سمت تفنگ و مبارزه مسلحانه تقویت کند. درغیراین صورت باید منتظر بود که مصرف این دشمن قلابی برای ارباب تمام شود و خود ارباب این دشمن قلابی را از میان بردارد که طبعا آن زمان دیگر نظم نوین برده داری بر قرار شده است.
مسلم منصوری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر