بالاخره
بعداز كلي سنگين و سبك كردن اوضاع, خامنهاي كه در منگنه فشارها, به
اندروني خزيده بود, سرانجام سر بيرون آورد و اين بار بهجاي شاخ و شانه
كشيدن, ناليد كه «جداً دغدغه دارم». فشارها به حدي بود كه خليفه ارتجاع از
سر استيصال اقرار كرد: «مي گويند چرا فلاني درباره مسأله هستهيي موضع
نگرفته»... و بعد هم براي فرار از پاسخ گويي با شيادي و شانتاژ تلاش كرد,
دست بالاكردن زبونانه تا همين نقطه را براي دلواپسان و نيروهاي وارفتة
نظام, با گفتن عبارت «اتفاقي هنوز نيفتاده هنوز کاري نشده...»رفع و رجوع
كند.
اين در حالي است كه يكي از مهرههاي رژيم در روزنامه وطن امروز روي «اهميت» آن انگشت گذاشته و مينويسد:
«توافق
انجام شده در لوزان بدون شك يكي از مهمترين اتفاقات ـ و شايد مهمترين
اتفاق ـ در تاريخ پرونده هستهيي ايران است.» در ادامه نيز در تأكيد بر
اهميت آن مي نويسد: «منطقي نيست بپذيريم 6 وزير خارجه، حدود 10روز بهطور
شبانهروزي روي موضوعي كار كردهاند كه هيچ الزامي براي آينده مذاكرات
ايجاد نميكند... اين بحثها بيش از 95 درصد به نتيجه رسيده و در
پيوستهايي راجع به 6 موضوع اراك، فردو، غنيسازي، بازرسيها، تحقيق و
توسعه و تحريمها درج شده است.» و بعد هم نتيجهگيري ميكند: «بنابراين تيم
مذاكرهكننده نميتواند از زير بار اين موضوع كه در لوزان يك تعهد
بينالمللي مهم براي ايران ايجاد كرده، بگريزد... توافق لوزان، در بهترين
حالت نگرانكننده و در بدترين حالت فاجعهبار است.»
اهميت
اين مسأله به حدي است كه سايت ديدبان ولايت نيز نتوانسته «توافق لوزان» را
امري عادي و كم اهيمت تلقي كرده و به توجيه ذلت بارتن دادن به خواستهاي
طرف مقابل پرداخته و مي نويسد: «بي شک «توافق لوزان» که در تاريخ 13فروردين
94 بين ايران و 6 قدرت بزرگ جهان محقق شد يک سرفصل کيفي در تاريخ روابط
بين الملل محسوب ميشود. در تفاهم نامه لوزان هم مسلما هر يک از دو طرف
مخاطبهاي خاص خود را دارند. چرا که در برابر هر ستاندني، دادني هم در کار
است،... هردو طرف مجبورند در عرضه توافق به افکارعمومي خود، روي
دستاوردهاي مربوط به خود مانور دهند.»
بقيه
دلواپسان نظام هم به عناوين مختلف ترس و نگراني خود از «تغيير دوران» و
«تفاوت فاحش داده ها و ستانده ها» را بارز كرده و به آن اذعان كرده اند.
کاظم انبارلويي ميگويد: «امتيازات فراواني داديم ولي تحريمها به قوت خود باقي است.»
شريعتمداري:
«اسب زين شده را داديم و افسار پاره را تحويل گرفتيم.» و در پاسخ به كساني
از جمله خامنهاي كه نسبت به عهدشكني آمريكا نگران هستند مي نويسد:
«آمريكا در توافق لوزان نيازي به عهدشكني ندارد! چرا؟! براي آنكه همه
خواستههاي خود را در توافق لوزان گنجانده است. بنابراين نه فقط نيازي به
نقض عهد ندارد، بلكه اين آمريكاست كه بايد نگران باشد مبادا ايران به آنچه
در لوزان پذيرفته است پايبند نماند و از اجراي آن خودداري كند»...در ادامه
نيز راه جرزدان را به دلواپسان نظام نشان داده و مي گويد: «بنابراين
مسئولان محترم ميتوانند و بايد با استناد به اينكه الزامات توافق لوزان
هنوز به تصويب مجلس شوراي اسلامي و تأييد شوراي نگهبان نرسيده است، از
پذيرش آن خودداري كرده و تا دير نشده اين توافق را ملغي اعلام كنند.»
اين
همان بن بست لاعلاج و تله زهر اتمي است كه خليفه ارتجاع در آن گير افتاده و
هيچ راه گريزي هم برايش متصور نيست. چون اگر در تعادل قوا در موقعيتي بود
كه مي توانست جر بزند بدون ترديد اين كار را ميكرد.
در
اين وانفسا, گشتاپوي آخوندي كه درس وقاحت را در محضر امام پليدش خميني
دجال فراگرفته است؛ براي عقده گشايي نسبت به مجاهدين كه افشاگر فعاليتهاي
مخفي اتمي رژيم بوده اند, در منتهاي استيصال و درماندگي و با وارونه گويي و
فرافكني نسبت به مجاهدين, مي نويسد:
«بيانيه
لوزان و توافق هسته اي را دشمنان نظام از جمله سازمان مجاهدين جام زهر
کشنده قلمداد مي کنند، حال آنکه از همين روزهاي اول پيداست که نه تنها جام
زهر، بلکه جرعه حيات ديگري براي نظام خواهد بود و باعث همدلي دولت و ملت،
رونق اقتصادي و افزايش رفا، (رفاه) اجتماعي خواهد شد، امري که نظام را براي
سالهاي متمادي بيمه خواهد کرد».
بر اميد قطره اي آب حيات
نوش كردن زهر قاتل چاره نيست
از ايران افشاگر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر