جنگ چهارم جناب هاشمی نژاد و معنای برعکس شدن قضایا- کاظم مصطفوی
نام سید جواد هاشمی نژاد به گوشتان خورده است؟ این جناب یکی از مسئولان شناخته شده و بالای اداره کل التقاط در وزارت اطلاعات می باشد. او بیشتر با عنوان «دبیر کل هابیلیان» به صورت گسترده ای علیه مجاهدین فعالیت می کند. به گزارش خبرگزاری تسنیم هاشمی نژاد در ۱۵ آذر ماه گذشته گفتگویی با «مؤسسة راهبردی هابیلیان» داشته که بسیار خواندنی است. او گفته است رژیم آخوندی تا کنون سه «جنگ»(سرنگونی) را پشت سر گذاشته است.
در رابطه با دژخیم محمد جواد هاشمی نژاد بیشتر بخوانید
محمد جواد هاشمی نزاد سر دژخیم اطلاعات ومافیای هابیلیان اعتراف کرد که مجاهدین در جامعه ودانشگاه ها مطرح هستند باید کاری کرد
محمد جواد هاشمی نژاد یکی از شکنجهگران رژیم: مجاهدین قوهیی خطرناک و پرنفوذ
محمد جواد هاشمی نژاد هشدار داد که مجاهدین در منطقه قدرت گرفتند اگر بین المللی ودر سیاست خارجی آمریکا نقش پیدا کنند کار ما تمام است
جنگ اول «جنگ ایران و عراق»، جنگ دوم «عملیات مسلحانهمجاهدین در دهه ۶۰»، و جنگ سوم «تحریم های بین المللی» بوده اند. هاشمی نژاد تأکید می کند رژیم اکنون وارد «جنگ چهارم»، که آن را جنگ نیابتی می خواند، شده است.
جنگ چهارم، از نظر هاشمی نژاد، روی ۴ پایه زیر استوار است:
۱) مقابله با دخالتهای رژیم در منطقه، سوریه، عراق، بحرین، یمن با محوریت عربستان رژیم
۲) تخریب جامعه ایران از داخل: یعنی دامن زدن به تضادهای درونی و بالا بردن آثار جام زهر برجام و دامن زدن به نارضایتی های اجتماعی و ….
۳) شعلهور کردن جنگ مسلحانه در مناطق مرزی. هاشمی نژاد اشاره می کند در همین رابطه است که «استکبار» در جنوب «خلق عرب» را فعال کرد و “الاحوازیه» خط لوله نفت را منفجر کرد. در کردستان، حزب دمکرات کردستان بعد از ۲۰ سال اعلام جنگ مسلحانه کرده است. در بلوچستانهمگروههای بلوچ مسلحانه فعالاند. تلاشهای بسیار زیادی کردهاند که در ناحیه آذری نشین ایران یک قوم دیگری را علیه کشور فعال کنند…
براساس این تحلیل یک خط سیاسی خطرناک (برای سرنگونی) فعال شده است که عملا تلاش می کند تا گروههای سیاسی و نظامی ایران «تحت سرپرستی (رهبری) مجاهدین بهعنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی ایفای نقش کنند».
هاشمی نژاد در توضیح «جنگ نیابتی» خود میگوید: «بعد از برگزاری جلسه مجاهدین با ترکیالفیصل در پاریس (کهکشان امسال) این محور بهشدت فعالشده و رسانههای عربستان من جمله العربیه تقریباً روزی نیست که اعضا و فعالین این گروه را به شبکه خودش دعوت نکند و به آنها نپردازد و اینها نشان از تلاش آنها برای محوریت مجاهدین است». او تأکید می کند که: «در پنجم مهرماه ۱۳۹۵ شبکه اسکای نیوز عربی هم با عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی با مریم رجوی مصاحبهای کرد، یا راهاندازی کمپین اعتراض به اعدام مجاهدین و طرح آن در شورای حقوق بشر و تلاش برای این که به این موضوعات جنبه حقوق بشری بدهند، تا از طریق ایران را در مجامع بینالمللی محکوم نمایند. … مجاهدین بعد از سقوط صدام که میدانستند به نفعشان است که به سمت این خواست آمریکا بروند، همکاریهای آنها با دیگر معاندین یکشکل علنیتری به خود گرفت و لذا با هر ابزار و فضایی که بتوانند این تقابلها (با رژیم) را تشدید میکنند. اینها (مجاهدین) به دنبال ارتباطگیری با جامعه بهاییت، بعضاً سلطنتطلبان و گروهکهایی که در غرب کشور اقدام تروریستی انجام دادهاند بودند….»
در ادامه تحلیل این مسئول وزارت اطلاعات به یک رؤیای از دست رفته اشاره می کند و در حسرت از دست دادن یک «فرصت تاریخی» می نویسد: ««نباید فراموش کنیم در ابتدای اشغال عراق توسط آمریکا تصور این بود که چون منافقین در لیست گروههای تروریستی هستند آمریکاییها این بساط را جمع خواهند کرد(اما) قضیه برعکس شد». به آخرین جمله این مقام اطلاعاتی توجه کنید! «قضیه برعکس شد» یعنی چه؟ حضرات انتظار داشتند و هزار و یک طرح و برنامه ریخته بودند و میلیاردها دلار خرج کرده بودند تا بعد از ۲۰۰۳ با حمله آمریکا به عراق «بساط مجاهدین» نه تنها در عراق که در تمامی جهان «جمع شود» عالیجنابان عمامه سفید و عمامه سیاه و پهلوان پنبه های گردآمده در سپاه پاسداران و لابی های فکل کراواتی خارجه نشین شان، ایضا مواجب بگیران و قلم به مزدهای حقیرشان، این صابون را به شکم زده بودند که در مراسم تدفین سازمان مجاهدین چهار دستماله برقصند و بر پیکر به خون نشسته آنان پایکوبی کنند. اما به هردلیل نشد آن چه که آنان در رؤیای خود داشتند. هرجنایتی هم در این سالهای پایداری از دستشان برآمد کوتاهی نکردند. ولی نه تنها آن «بساط» جمع نشد که اتفاقا «قضیه بر عکس شد». یعنی مجاهدین تمام رنجها را تحمل کردند. با اتکا به خط و خطوط درست سیاسی و استراتژیکی شان دست به عالی ترین مقاومت تاریخ ایران زدند، و از بذل هیچ فدا و ایثاری دریغ نکردند. و نهایت این که توانستند با حفظ تمامیت تشکیلاتی خود را از مهلکة لیبرتی نجات دهند و بزرگترین پیروزی پنجاه ساله تاریخ خود را رقم بزنند. هجرت بزرگ آنان به یمن پایداری شان و همراهی یاران «اشرف نشان» شان در اقصی نقاط جهان تحقق یافت و این بود که «قضیه برعکس» شد.
معنای نهفته در برعکس شدن قضایا!
هرچند تحلیل جناب متخصص وزارت اطلاعات در مبارزه با مجاهدین گوشه ای از تحلیل این وزارت بدنام را منعکس می کند اما باید به معنای نهفته در «برعکس شدن قضیه» مجاهدین توجه کرد. معنای اولیه و روشن برعکس شدن قضیه همان است که اشاره کردیم اما معنای نهفته در آن از درک دیالکتیکی رابطة مقاومت و رژیم وضوح بیشتری پیدا می کند. اگر بپذیریم که این رابطه از سالهای قبل نیز همچون دو کفه یک ترازو وجود داشته باید اذعان کنیم که وقتی این تعادل قوا برعکس می شود، با اثبات مجاهدین، به صورتی دیالکتیکی رژیم نفی می شود.
وقتی مجاهدینی که قرار بود یا با حمله های نیروهای مزدور مالکی و یا در موشکبارانهای متعدد از بین بروند با حفظ کامل ساختار تشکیلاتی و هویت سیاسی و ایدئولوژیک خود به آلبانی می رسند «قضیه برعکس» می شود.
اما در همین فاصله کوتاه وضعیت رژیم و به طور مشخص وضعیت «مقام عظما» را نگاه کنیم. آیا کسی، حتی از نزدیکترین دوستان خوش خدمت «ولی فقیه»، پیدا شده که به خامنه ای بد و بیراه نگفته باشد؟ اوضاع ولی فقیه به قدری مفتضح است که صورتش دیگر حتی با سیلی هم سرخ نمی شود. من فقط یک نمونه از این سیلی هایی که توسط دوستان «خوش خدمت» سابق و لاحق مقام عظما به صورت ایشان نواخته شده را نقل می کنم و شما خود می توانید حدیث مفصل از این مجمل را بخوانید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر