تماس مستقیم آمریکا و خمینی چطور شروع شد
تماسهای سری آمریکا
با آیتالله خمینی یک روز پیش از خروج شاه از ایران شروع میشود. صبح ۱۵
ژانویه ۱۹۷۹ (۲۵ دی ۱۳۵۷) واشنگتن از زحمات دولت فرانسه در انتقال نظراتش
به رهبر انقلاب قدردانی میکند و میگوید "به دلایل عملیاتی" باید به طور
مستقیم با گروه او در تماس باشد.
آن روز فرانسه خبردار میشود که
جیمی کارتر به سفیر آمریکا در تهران (ویلیام سالیوان) و فرستاده نظامی
آمریکا به ایران (ژنرال رابرت هایزر) ماموریت خطیر آغاز مذاکرات با سران
مخالفان و ارتش را محول کرده و برای تحقق آن به همکاری آیتالله خمینی
نیاز دارد.
سالیوان با مهدی بازرگان و محمد بهشتی تماس داشت؛ ژنرال
هایزر هم با ارتشبد عباس قرهباغی، رئیس ستاد ارتش و سپهبد ناصر مقدم، رئیس
ساواک. ولی رایزنیهای آنها بینتیجه مانده بود زیرا بنا بر پیام سایرس
ونس، وزیر امور خارجه آمریکا به پاریس، بهشتی در مورد "محل دیدار" سرسختی
نشان میداد و این اختلاف باعث شده بود که دیداری انجام نشود.
ونس
میگوید: "میخواهیم اطمینان حاصل کنیم که خمینی علاقه ما به برگزاری چنین
دیداری را درک میکند. امیدواریم که همکارانش را در تهران تشویق کند تا حد
ممکن در تعیین محل نشست انعطاف نشان بدهند."
به نظر میرسد ارتباط
آمریکا با اطرافیان آیتالله خمینی بخشی از خط مشی دوگانه واشنگتن در قبال
بحران ایران بوده باشد. کارتر میگفت از شاه حمایت میکند و امرای ارتش هم
باید از نخست وزیر قانونی، شاپور بختیار، حمایت کنند ولی فرستادگان کارتر
بیسر و صدا تلاش میکردند سران ارتش و مخالفان را به هم نزدیک کنند. در پی
قطعی شدن برنامه خروج شاه، ارتباط آمریکا و انقلابیون ایران وارد مرحلهای
تازه میشود که در آن تابوی گفتوگو با آیتالله خمینی هم بی سر و صدا
شکسته شد.
بر اساس اسناد روز ۱۵ ژانویه ۱۹۷۹ (۲۵ دی ۱۳۵۷) وارن
زیمرمن، از کارکنان ارشد سفارت آمریکا در پاریس به دیدار ابراهیم یزدی،
مشاور رهبر انقلاب میرود. زیمرمن با پژوی شخصی سفیر آمریکا - که پلاک
دیپلماتیک نداشت و توجه خبرنگاران و هواداران آیتالله خمینی را جلب
نمیکرد- به نوفل لوشاتو میرود تا شناسایی نشود. این دو حدود ساعت یک بعد
از ظهر به وقت محلی در خلوت مسافرخانهای کوچک گفتوگو می کنند. آن دیدار -
که بنا بر اسناد ۲۰ دقیقه بیشتر طول نمیکشد - آغاز روند ارتباط آمریکا و
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است.
تماسهایی که جنجالی شد
تماسهای پشتپرده آمریکا با آیتالله خمینی و یارانش
همواره از زوایای پنهان تاریخ انقلاب بوده است. هواداران سلطنت این
ارتباطات را نشانه خیانت کارتر به شاه میدانند. شاپور بختیار هم یک بار
گفت که آمریکا پشت صحنه "نقش مشمئز کنندهای" ایفا کرد. این در حالیست که
مقامات دولت کارتر میگویند واشنگتن تا لحظه آخر از شاه و نخستوزیر
سکولارش حمایت کرد.
در این میان، بنا بر روایت حکومتی، آیتالله
خمینی از روز اول ضد آمریکایی بود. در کتب تاریخ منتشر شده در جمهوری
اسلامی ایران، کسانی که شعار مرگ بر آمریکا را بخشی از "هویت انقلابی"
ایرانیان میخوانند به تفصیل درباره تماس "لیبرالها" و اعضای نهضت آزادی
با آمریکاییها نوشتهاند ولی به پیامهای محرمانه آیتالله خمینی به کاخ
سفید یا مذاکرات
محمد بهشتی با آمریکاییها فصلی اختصاص داده نشده است.
اما اینکه
آیتالله خمینی و دولت کارتر چه روابطی داشتند و چطور خط مشی آنها در
ظاهر و برای مدت کوتاهی همخوانی پیدا کرده بود در پی انتشار مجموعه جدیدی
از اسناد آمریکا بهتر قابل درک است.
سیگنالهای رهبر انقلاب
دست
همکاری آمریکا پس از آن به طرف آیتالله خمینی دراز میشود که مشتش را گره
کرده نمیبیند. رهبر انقلاب در اکثر مصاحبههایش با لحنی ملایم از جیمی
کارتر گلایه و از مردم آمریکا
تظلم خواهی میکرد. بنا بر اسناد و روایت هوادارانش، آیتالله خمینی
نگران بود که کارتر با خارج کردن شاه از ایران در سناریویی شبیه حوادث ۲۸
مرداد ۱۳۳۲ شاه را به تخت سلطنت برگرداند.
به همین خاطر رهبر انقلاب
از دیدارهای معدودی که با شهروندان عادی آمریکا داشت استفاده میکرد تا این
پیام را به واشنگتن برساند که به ایالات متحده نظر مساعدی دارد.
روز
پنجم ژانویه ۱۹۷۹ (۱۵ دی ۱۳۵۷) آیتالله خمینی به یک شهروند آمریکا به
نام لئونارد فریمن که در نوفل لوشاتو به ملاقاتش رفته بود میگوید که اگر
قدرت را در دست بگیرد و حکومت عدل را تشکیل دهد فروش نفت را به آمریکا
ادامه خواهد داد. او سپس به آقای فریمن توصیه می کند که پیام را به دولت
آمریکا برساند.
بنا بر اسناد، ترجمه انگلیسی صحبتهای آیتالله خمینی
را دستیارش ابراهیم یزدی در یک نوار ضبط میکند و به لئونارد فریمن میدهد
تا به دولت آمریکا منتقل کند. او هم بلافاصله با سفارت آمریکا در پاریس
تماس میگیرد و پیام همان روز به واشنگتن میرسد. سفیر آمریکا در پاریس
نتیجه گیری کرده بود که "برخورد خمینی با فریمن شاید تلاشی محتاطانه و
غیرمستقیم از طرف خمینی برای گفتوگو با دولت آمریکا باشد."
البته
کاخ سفید هنوز آماده برقراری تماس با آیتالله خمینی نبود. کارتر ده روز
بعد هم درخواست ویلیام سالیوان و ژنرال هایزر را برای اعزام فوری یک مقام
ارشد نزد آیتالله خمینی رد میکند. تصمیم کارتر با واکنش شدید سالیوان
مواجه میشود که آن را اشتباه "غیرقابل بخشش" توصیف میکند.
سه روز
بعد - ۱۵ ژانویه (۲۵ دی) - رئیس جمهوری آمریکا بالاخره "اشتباه غیرقابل
بخشش" را تا حدی جبران کرد. برنامه خروج شاه از ایران سرانجام قطعی شده
بود. کارتر هم با رعایت جوانب احتیاط فرمان گشایش یک کانال محرمانه بین
سفارت آمریکا در پاریس و همراهان آیتالله خمینی را صادر می کند، که در
اسناد آمریکا به نام کانال "یزدی-زیمرمن" معروف شده است.
آغاز تعامل
بنیانگذار
جمهوری اسلامی مأموریت حساس گفتوگوهای محرمانه با واشنگتن را به ابراهیم
یزدی از اعضای نهضت آزادی واگذار میکند. آقای یزدی سالها در تگزاس زندگی
کرده بود و زبان آمریکاییها را خوب درک میکرد. به علاوه او دوستانی چون
ریچارد کاتم، استاد دانشگاه پیتسبورگ داشت که سالها بعد مشخص شد در جوانی مأمور مخفی سیا در تهران بوده است.
آقای
کاتم اما به شدت ضد شاه شده بود و چون بسیاری را در دولت آمریکا را
میشناخت از اواخر شهریور ۱۳۵۷ پیوسته مقامات کاخ سفید و وزارت امور خارجه
را به دیدار با "نماینده آیتالله خمینی در آمریکا" تشویق میکرد.
تلاشهای
اولیه کاتم و یزدی نافرجام بود. بنا بر یک سند، روز ۱۵ سپتامبر ۱۹۷۸ (۲۴
شهریور ۱۳۵۷) که آقای یزدی به وزارت امور خارجه زنگ میزند به او میگویند
که مقام مورد نظر در دسترس نیست.
اما حدود سه ماه بعد از این تجربه
ناخوشایند - در روز ۱۲ دسامبر ۱۹۷۹ (۲۱ آذر ۱۳۵۷) - مقام مورد نظر (هنری
پِرِکت ،مسئول بخش ایران در وزارت خارجه) و آقای یزدی در رستورانی دیدار
میکنند.
آقای پِرِکت به بیبی سی فارسی میگوید که شماره تلفن یزدی
را از او میگیرد: "بنابراین میتوانستم از واشنگتن با او در پاریس در تماس
باشم".
دیدارهای نوفل لوشاتو با رعایت کامل جوانب احتیاط برگزار
میشد. بنا بر یک سند، فرستاده آیتالله خمینی به طرف آمریکایی میگوید که
نزدیکان رهبر انقلاب قابل اعتماد نیستند به همین خاطر، "یزدی فقط اسم یک
فرد مورد اعتماد در محل اقامت خمینی را به زیمرمن داده (آقا حسن)."
بنا
بر پیام وزیر امور خارجه آمریکا، هدف اولیه از تماس با آیتالله خمینی
تشویق او به استفاده از نفوذش برای تحقق هرچه سریعتر دیدار محمد بهشتی و
مهدی بازرگان با فرمانده ارتش و رئیس ساواک بوده است.
بنا بر این
سند: "سالیوان سعی کرده که بین امرای ارتش و محمد بهشتی -از نمایندگان اصلی
خمینی در تهران- دیداری برگزار کند. به نظر میرسد که دو طرف موافق ملاقات
هستند اما در مورد محل آن اختلاف نظر داشتهاند."
ظاهرا آیتالله
خمینی در ابتدا با چنین اقدامی مخالف بوده ولی در پی مطرح شدن درخواست
آمریکا و اطلاع از این که ایالات متحده با "بازگشت آرام" وی به کشور
مخالفتی ندارد نظرش عوض میشود.
نگرانی از کودتا
محتوای دیدار اول فرستادگان آمریکا و آیتالله خمینی نشان میدهد که او از کودتای احتمالی ارتش بهشدت هراس داشته است.
در
گزارش زیمرمن به واشنگتن آمده: "یزدی سپس ابراز نگرانی کرد؛ نگرانیای که
او آن را به خمینی نسبت داد. این که مقامات آمریکایی میگویند از کودتا
حمایت نخواهند کرد ولی ارتش در حال تدارک آن است. کودتا یا در زمان خروج
شاه یا پس از آن رخ خواهد داد".
گزارش میافزاید: "یزدی گفت که کودتا
فقط اوضاع را وخیمتر و رادیکالتر خواهد کرد. بعد از رفتن شاه، خشونت
علیه آمریکاییها کنترل خواهد شد. بنابراین او ضمن تاکید بر اینکه از طرف
خمینی صحبت میکند نتیجه گرفت آمریکاییها باید از تمام توان خود برای
جلوگیری از کودتا استفاده کنند."
فرستاده آیتالله خمینی می خواست
بداند که شاه چه وقت ایران را ترک خواهد کرد. دیپلمات آمریکایی ابراز
بیاطلاعی میکند. وقتی سوال به واشنگتن منتقل میشود وزیر امور خارجه
آمریکا میگوید: "برای اینکه اعتبار خودت را پیش یزدی حفظ کنی" به او بگو
گزارش بیبیسی که شاه روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ ایران را ترک خواهد کرد درست است و
واشنگتن هم لحظه آخر از برنامه او آگاه شده است.
خبر گشایش کانال
محرمانه بین واشنگتن و آیتالله خمینی خیلی زود به سفیر آمریکا در تهران هم
میرسد. سالیوان از شنیدن خبر استقبال میکند و توصیه میکند هر چه
سریعتر دیدار دوم برگزار شود.
او میگوید که باید بیپرده به
فرستاده آیتالله خمینی گفت که ارتش ایران به طور جدی گزینه کودتا به محض
خروج شاه را بررسی کرده است. "باید همچنین به او گفت که ژنرال هایزر مطمئن
است که او ژنرالها را از این اقدام منصرف کرده و آنها در این مدت آرام
خواهند ماند، به شرط آن که تحریک نشوند - تکرار میکنم - تحریک نشوند."
سفیر آمریکا میافزاید که سران ارتش و روحانیت نقاط اشتراک زیادی دارند که نباید به دلیل توطئههای حزب توده تحت الشعاع قرار بگیرد.
سالیوان
- آن طور که چهار روز بعد صراحتا به واشنگتن میگوید - راه حل بحران ایران
را تاسیس دولت "نظامی- آخوندی" میدانست، غافل از آنکه آیتالله خمینی
بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، اعدام سران ارتش را شروع خواهد کرد.
اما
در نوفل لوشاتو بنیانگذار جمهوری اسلامی مصلحت را در ابراز دوستی با
آمریکا دیده بود. فرستادهاش و دیپلمات آمریکایی چهار بار دیگر هم در
خلوت همان مهمانخانه کوچک ملاقات میکنند. بر اساس اسناد دولت آمریکا
در آن دیدارها بود که آیتالله خمینی و دولت کارتر از هم سوال میکردند و
جواب میگرفتند. در جریان آن دیدارها بود که آمریکا "انعطاف" خود را به
قانون اساسی و نوع حکومت ایران به اطلاع آیتالله خمینی رساند. اوج
تماسهای دو طرف روز هفت بهمن (۲۷ ژانویه) بود. آن روز آیتالله خمینی در
اقدامی تاریخی برای کنار زدن بختیار و تسلیم شدن ارتش
در نامهای به کارتر متوسل شد.
در مقالات بعدی به طور مفصل توضیح داده خواهد شد
که چرا آیتالله خمینی پاسخ نامهاش را دریافت نکرد و از آن مهمتر او و
نزدیکانش چطور در آن تبادل نظرها و پیامها سیاست واقعی کارتر را بهتر
درک کردند، وعده تأمین منافع آمریکا را دادند و گامهای بعدی به سوی قدرت
را برداشتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر