۹ مرداد ۱۳۹۵

دکتر محمد ملکی - مرداد 67 دستور قتل‌عام مجاهدين در زندانها

دکتر محمد ملکی - مرداد 67 دستور قتل‌عام مجاهدين در زندانها


دکتر محمد ملکی


 
مرداد 67 دستور قتل‌عام مجاهدين در زندانها



با اطمينان مي‌توان گفت در مرداد ماهِ سال 1367 يكي از بي‌سابقه‌ترين و بي‌رحمانه‌ترين وقايع در كشور ما اتفاق افتاد و آن قتل‌عام زندانياني بود كه دوران محكوميت خود را مي‌گذراندند. فاجعه‌اي كه «نظام ولايي» سالها آن را از افكار عمومي مخفي نگه داشته بود تا بالاخره در بهار سال 1379 با انتشار خاطراتِ آيت‌الله منتظري اين جنايتِ بي‌نظير افشا شد. واقعه بعد از پذيرش قطعنامة 598 شوراي امنيت در 27 تير 1367 و عمليات مرصاد (فروغ جاويدان) در زندانها اتفاق افتاد. آيت‌الله منتظري در خاطرات خود در پاسخ به سؤالي در مورد نامة ايشان به آيت‌الله خميني در اين مورد مي‌گويد:اما آنچه باعث شد من آن نامه را بنويسم اين بود كه در همان زمان بعضي تصميم گرفتند كه يك‌باره كلك مجاهدين را بكنند و به‌اصطلاح از دستِ آنها راحت شوند و به‌همين خاطر نامه‌اي از امام گرفتند كه افرادي از منافقين كه از سابق در زندانها هستند طبق تشخيص دادستان و قاضي و نمايندة اطلاعاتِ هر منطقه به رأي اكثريت آنان اگر تشخيص دادند كه آنها سرِ موضع هستند اعدام شوند. يعني اين سه نفر اگر دو نفر از آنها نظرشان اين بود كه فلان فرد سرِ موضع است ولو اينكه به يك سال يا دو سال يا پنج سال يا بيشتر محكوم شده بايد اعدام مي‌شد. اين نامة منسوب به امام تاريخ ندارد، اما اين نامه روزِ پنجشنبه نوشته شده بود روزِ شنبه توسطِ يكي از قضات به‌دستِ من رسيد و آن قاضي بسيار ناراحت بود.من نامه را مطالعه كردم. خيلي نامة تندي بود كه در عكس‌العمل عملياتِ مجاهدين خلق در مرصاد نوشته شده بود و شنيده شد كه به خط حاج احمد آقاست. البته چون اين براي همة قضات فرستاده شده بود اشكال ندارد كه براي شما هم بخوانم تا واقعيت قضايا آن‌گونه كه اتفاق افتاده روشن شود. متن نامه به اين شكل است.خاطرات آيت‌الله منتظري، ص 623
در صفحة 624 خاطرات آيت‌الله منتظري متن نامة منسوب به آيت‌الله خميني آمده است.پس از ابلاغ اين نامه آقاي سيد احمد خميني از پدرشان چند سؤال مي‌كنند به‌شرح زير:پدر بزرگوار حضرتِ امام مد ظله العالي
پس از عرض سلام، آيت‌الله موسوي اردبيلي در مورد حكمِ اخير حضرتعالي دربارة منافقين ابهاماتي داشته‌اند كه تلفني در سه سؤال مطرح كردند:
1. 
آيا اين حكم مربوط به آنهاست كه در زندانها بوده‌اند و محاكمه شده‌اند و محكوم به اعدام گشته‌اند ولي تغيير موضع نداده‌اند و هنوز هم حكم در مورد آنها اجرا نشده است، يا آنهايي كه حتي محاكمه هم نشده‌اند محكوم به اعدامند؟
2. 
آيا منافقين كه محكوم به زندانِ محدود شده‌اند و مقداري از زندانشان را هم كشيده‌اند ولي بر سر موضعِ نفاق مي‌باشند محكوم به اعدام مي‌باشند؟
3. 
در مورد رسيدگي به وضع منافقين آيا پرونده‌هاي منافقيني كه در شهرستانهايي كه خود استقلالِ قضايي دارند و تابع مركز استان نيستند بايد به مركز استان ارسال گردد يا خود مي‌توانند مستقلاً عمل كنند؟
فرزند شما احمد

در پاسخ به سؤالِ حاج احمد آقا، آيت‌الله خميني زير همان نامه با مهر و امضاء مي‌نويسد:بسمه‌تعالي
در تمامِ موارد فوق هركس در هر مرحله اگر بر سرِ نفاق باشد حكمش اعدام است. سريعاً دشمنان اسلام را نابود كنيد. در مورد رسيدگي به وضع پرونده‌ها در هر صورت كه حكم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است. روح‌الله الموسوي الخميني

كتاب خاطرات آيت‌الله منتظري، ص 625
پس از پاسخ آيت‌الله خميني به سؤالاتِ آيت‌الله موسوي اردبيلي، آيت‌الله منتظري مي‌گويد:بعد من به آيت‌الله موسوي اردبيلي كه آن زمان رييس شوراي عالي قضايي بودند پيغام دادم: «مگر قاضيهاي شما اينها را به پنج يا ده سال زندان محكوم نكرده‌اند؟ مگر شما مسئول نبودي؟ آن‌وقت تلفني به احمدآقا مي‌گويي كه اينها را مثلاً در كاشان اعدام كنند يا در اصفهان؟!» شما خودت مي‌رفتي با امام صحبت مي‌كردي كه كسي كه مثلاً مدتي در زندان است و به پنج سال زندان محكوم شده و روحش هم از عمليات منافقين خبردار نبوده چطور ما او را اعدام كنيم؟ مگر اينكه جرم تازه‌اي مرتكب شده باشد كه براساسِ آن جرم او را محاكمه كنيمبالاخره مدتي ملاقاتهاي زندانيان را تعطيل كردند و برحسب گفتة متصديان با استناد به اين نامه حدودِ دو هزار و هشتصد يا سه هزار و هشتصد نفر زنداني ـ ترديد از من است ـ از زن و مرد را در كشور اعدام كردند حتي افرادي كه نماز مي‌خواندند، روزه مي‌گرفتند. طرف را مي‌آوردند به او مي‌گفتند بگو غلط كردم، او هم به شخصيتش برمي‌خورد نمي‌گفت، مي‌گفتند پس تو سرِ موضع هستي و او را اعدام مي‌كردند.خاطرات آيت‌الله منتظري، ص 628
پس از اين وقايع آيت‌الله منتظري در اعتراض به اعدامِ محكومين در زندانها، دو نامه به آيت‌الله خميني در تاريخهاي 9/۵/۶7 و 13/5/67 مي‌نويسند كه در صفحات 630-634 خاطرات آمده است
.بالاخره آقاي منتظري يادداشتي خطاب به آقايان نيري قاضي شرع، اشراقي دادستان، رئيسي معاون دادستان، و پورمحمدي نمايندة اطلاعات در اوين كه مأمور اجراي حكم بوده‌اند مي‌نويسد. متن يادداشت را بخوانيد:بسمه‌تعالي
1. 
من بيش از همة شما از منافقين ضربه خورده‌ام، چه در زندان و چه در خارجِ زندان. فرزند مرا آنان به شهادت رساندند، اگر بنا بر انتقام‌جويي باشد من بيشتر بايد دنبال كنم. ولي من مصلحت انقلاب و اسلام و كشور و حيثيت ولايت‌فقيه و حكومتِ اسلامي را در نظر مي‌گيرم، من قضاوتِ آيندگان و تاريخ را در نظر مي‌گيرم.
2. 
اين‌گونه قتل‌عام بدونِ محاكمه، آن هم نسبت به زنداني و اسير قطعاً در درازمدت به‌نفع آنهاست و دنيا ما را محكوم مي‌كند و آنان را بيشتر به مبارزة مسلحانه تشويق مي‌كند. مبارزه با فكر و ايده از طريق كشتن غلط است.
3. 
روش پيغمبر (ص) را با دشمنان خود در فتح مكه و جنگ ه‍ُوازَن ببينيد به چه نحو بوده است. پيامبر با عفو و گذشت برخورد كرد و از خدا لقب «رحمه للعالمين» گرفت. روشِ اميرالمؤمنين (ع) با اهل ج‍َم‍َل را پس از شكستِ آنان ملاحظه كنيد.
4. 
بسياري از افرادِ سرِ موضع را رفتار بازجوها و زندانبانها، آنان را به سرِ موضع كشانده والاّ قابل انعطاف بودند.
5. 
مجرد اينكه اگر آنها را آزاد كنيم به منافقين ملحق مي‌شوند موجب صدقِ عنوانِ محارب و ياغي بر آنان نمي‌شود. اميرالمؤمنين (ع) نسبت به ابن ملجم هم قصاص قبل از جنايت انجام نداد با اينكه خودش فرمود او قاتل من است.
6. 
مجردِ اعتقاد، فرد را داخلِ عنوانِ محارب و ياغي نمي‌كند و ارتداد سران فرضاً موجب حكم به ارتداد به سمپاتها نمي‌شود.
7. 
قضاوت و حكم بايد در جو‍ّ سالم و خالي از احساسات باشد «لا يقضي القاضي و هو غضبان». الان با شعارها و تحريكات جو‍ّ اجتماعي ما ناسالم است، ما از جنايت منافقين در غرب ناراحتيم به جانِ اسرا و زندانيانِ سابق افتاده‌ايم. وانگهي اعدامِ آنان بدونِ فعاليت جديد زير سؤال بردنِ همة قضات و همة قضاوتهاي سابق است. كسي را كه به كمتر از اعدام محكوم كرده‌ايد به چه ملاك اعدام مي‌كنيد؟ حالا ملاقاتها و تلفنها را قطع كرده‌ايد فردا در جواب خانواده‌ها چه خواهيد گفت؟
8. 
من بيش از همه به فكرِ حيثيتِ حضرتِ امام و چهرة ولايت‌فقيه مي‌باشم و نمي‌دانم موضوع را به چه نحوي به ايشان رسانده‌اند، اين همه ما در فقه بحث احتياط در دماء و اموال كرده‌ايم، همه غلط بود؟
9. 
من چندين نفر از قضاتِ عاقل و متدين را ديدم كه ناراحت بودند و از نحوة اجرا شكايت داشتند و مي‌گفتند تندروي مي‌شود و نمونه‌هاي زيادي را ذكر مي‌كردند كه بي‌جهت حكمِ اعدام اجرا شده است.
10. 
در خاتمه مجاهدينِ خلق اشخاص نيستند يك سنخ فكر و برداشت است، يك نحو منطق است و منطقِ غلط را بايد با منطقِ صحيح جواب داد. با كشتن حل نمي‌شود بلكه ترويج مي‌شود. ان‌شاءالله موفق باشيد
.كتاب خاطرات آيت‌الله منتظري، ص 635-636
آيت‌الله منتظري در خاطراتِ خود به نكتة بسيار جالبي هم اشاره مي‌كنند كه نشان‌دهندة اين واقعيت است كه برنامه و هدفِ كشتار مردادِ سال 67 نه‌تنها مجاهدين كه افراد غيرمذهبي و همة آنها كه نقد و انتقادي بر حاكميت داشتند را نيز در بر مي‌گرفت.آقاي منتظري مي‌گويد:بالاخره اين جريان گذشت بعد از مدتي يك نامة ديگر از امام گرفتند براي افراد غيرمذهبي كه در زندان بودند. در آن زمان حدودِ 500 نفر غيرمذهبي و كمونيست در زندان بودند. هدفِ آنها اين بود كه با اين نامه كلكِ آنها را هم بكنند و به‌اصطلاح از شرشان راحت بشوند. اتفاقاً اين نامه به‌دستِ آقاي خامنه‌اي رسيده بود. آن زمان ايشان رييس‌جمهور بود. به‌دنبال مراجعة خانواده‌هاي آنان ايشان با متصديان صحبت كرده بود كه اين چه كاري است كه مي‌خواهيد بكنيد دست نگه داريد. بعد ايشان آمد قم پيشِ من. با عصبانيت گفت: «از امام يك‌چنين نامه‌اي گرفته‌اند و مي‌خواهند اينها را تندتند اعدام كنند» گفتم «چطور شما الان براي كمونيست‌ها به اين فكر افتاده‌ايد؟ چرا راجع به نامة ايشان در رابطه با اعدامِ منافقين چيزي نگفتيد؟» گفتند: مگر امام براي مذهبي‌ها هم چيزي نوشته‌اند؟!» گفتم «پس شما كجاي قضيه هستيد؟ دو روز بعد از نوشته شدن، آن نامه به دستِ من رسيد و اين همه مسائل گذشته است، شما كه رييس‌جمهور اين مملكت هستيد چطور خبر نداريد؟!» حالا من نمي‌دانم ايشان آيا واقعاً خبر نداشت يا پيشِ من اين صحبتها را مي‌كرد.خاطرات آيت‌الله منتظري، ص 639
آنچه در خاطرات آقاي منتظري آمده اين سؤال را در ذهن خواننده ايجاد مي‌كند كه با توجه به ادعاي بعضي از زندانياني كه در سالِ 67 در زندان بوده‌اند و از جريانِ اعدام دسته‌جمعي جانِ سالم به‌در برده‌اند قرار بود كلك زندانيان (به نقل از آقاي منتظري) در بهمن ماه سال ۶۶ كنده شود و مقدمات كار از جمله لغو مرخصي‌ها و انتقال زندانيان به زندانهاي مورد نظر و … نيز فراهم شده بود آيا جريان مرصاد تنها بهانه‌اي براي اجراي اين تصميم نبوده است؟ با كدام منطق شرعي يا عرفي مي‌توان هزاران نفر را تنها به جرم «اظهار عقيده» اعدام كرد؟!هموطنانِ آگاه؛

زخمي را كه فاجعة مرداد ماه 67 به دلِ هزاران خانوادة ايراني نهاد تا كي «نظام ولايي» مي‌تواند با بي‌تفاوتي از آن عبور كند. چه‌كسي يا كساني بايد پاسخگوي اين كشتار تاريخي و بي‌نظير باشند؟ مطمئن باشيم روزي همة آمران و عاملانِ اين جنايت در پيشگاهِ خدا و خلق بايد پاسخگو باشند.والسلام
مرداد 1383

بیداد - جلسه شعر خوانی -خطابه ای بنام غزل مثوی علیه نظام جهل وجوروجنگ وخونریزی بنام ولایت فقیه

بیداد - جلسه شعر خوانی -خطابه ای بنام غزل مثوی علیه نظام جهل وجوروجنگ وخونریزی بنام ولایت فقیه 

سخنراني آقاي منتظري عليه خامنه اي وبچه اطلاعاتي ها

۶ مرداد ۱۳۹۵

سی هزار(30000) اززندانيان سياسي ايران ، قتل عام شدند ولی سكوت مرگ بارجهاني ملاها را تشجیع نمود

سی هزار(30000) اززندانيان سياسي ايران ، قتل عام شدند و سكوت مرگ بار جهاني ملاها را تشجیع نمود





اگر تمامي جنايات رژيم در اين سي و چند ساله كه بر سر حكومت هست رو يك كناري بگذاريم، قتل عام وكشتارجمعي هولناك زندانيان سياسي در سال 67 به خودي خود كافيه تا نام خميني و سلسله آخوندهاي بعدش رو در زمره جنايتكاران جنگي قرار داده و شايان بالاترين محكوميتها در سطح بين المللي بكنه چيزي كه البته نه تنها هيچ وقت  عملي نشد بلكه سياستمداران دنياي غرب آگاهانه و عامدانه سعي در چشمپوشي و فراموشي اين جنايت دارن و هرگز به اين موضوع به طور جدي پرداخته نشده . اين در حاليكه اين واقعه شوم و جنايتكارانه بعنوان بزرگترین جنایت ضدبشری بعد از جنگ جهانی دوم شناخته شده. 
هدف خميني ملعون از اين قتل عام اين بوده كه تمامي زندانيان سياسي رو نابود كنه تا ديگه خطراتي كه از  جانب اونها والبته سازمان ها و گروههايي كه اونها حاميش بودن از بين بره اكثر اين زندانيان اعضا وهواداران سازمان مجاهدين بودن خيلي هاشون دوران محكوميتشون تموم شده بود و به اصطلاح زندانيا داشتن ملي كشي ميكردن اما توي زندان نگه داشته شدن تا سرانجام خميني همه رو سر به نيست كنه دست آخر هم از همه شون سوال ميشد كه آيا بر سر موضع خودشون در مخالفت با رژيم هستن يا نه واگر بودن بدون هيچ محاكمه و دادگاهي بدون هيچي ... 
حتي با تمام شدن دوران محكوميت به جوخه تيرباران يا طناب دار سپرده ميشدن.از مجاهدين مي پرسيدن 
كه مجاهدي يا منافق ، هركسي كه خودش رو مجاهد معرفي ميكرد مستقيم براي اعدام ميرفت 
و فقط به خاطر يك اسم 
نزديك به سي هزار زن و مرد، دختراي جوون و دانش آموز يا دانشجو، زنان باردار و ...رو با قساوت هر چه تمام تر كشتن...



خاطره دو نفر از بازمانده هاي اين قتل عام خيلي گوياي حقايقيه كه اونجا وجود داشته : 
يه جاي ديگه يك گزارشي خوندم كه خيلي تكاندهنده بود و توي اون گفته بود كه چطور دسته دسته زنداني ها رو براي اعدام مي بردن و بند هاي زندانها تماما خالي شده يا تك و توك توشون نفر باقي مانده بود.... :
 قتـل‌عام زندانیان سیاسی در سال۶۷، جنایت علیه بشریت
حالا در برابر اين همه جنايت از يك طرف و از سوي رژيم جنايتكار و ددمنش حاكم و از سوي ديگر  اينهمه شجاعت و پايداري زندانيان سياسي ،
 بايد رو به مماشاتگران غربي گفت كه شرمتان باد كه اينچنين با  اين رژيم خونريز مماشات و معامله ميكنيد و در دستان خونين اين جانيان دست ميگذاريد. 
چشمتون رو روي اين جنايت هولناك مي بنديد 
و به تجارت خودتون مشغوليد 
مطمئن باشيد كه مردم ايران از شما نميگذرن و همونطوري كه به زودي زود تقاص اين خونها رو از اين رژيم فرتوت و رو به زوال ميگيرن ، شما رو هم به دليل تشويق جلاد و مهيا كردن زمينه براي جنايت هر چه بيشتر اونا شريك جرم مي دونن.


از کوله پشتی

۵ مرداد ۱۳۹۵

قتل عام 67 -از فاجعه تا حماسه، یک آزمون بزرگ آرمانی و سیاسی

قتل عام 67 -از فاجعه تا حماسه، یک آزمون بزرگ آرمانی و سیاسی

لینک به منبع

قتل عام 30 هزار سربه دار

قتل عام 30 هزار سربه دار


از قتل‌عام زندانیان سیاسی ایران، در اواسط تابستان67، به‌عنوان بزرگترین جنایت ضدبشری بعد از جنگ جهانی دوم یاد می‌شود. جنایتی که تمام جناحهای این رژیم در آن شریک و سهیم‌اند؛ بارانی از خون که خمینی تمام رژیمش را با آن غسل تعمید داد.

بنا بر توصیه خمینی، مقامهای رژیمش از میرحسین موسوی نخست‌وزیر رژیم در آن دوران تا ولایتی وزیرخارجه‌اش، در برابر اعتراضهای بین‌المللی برضد شکنجه و اعدام در زندانها پاسخ می‌دادند که «در ایران زندانی سیاسی نداریم». خمینی به آنها گفته بود مجاهدین و سایر زندانیان سیاسی را تروریست بنامند و هرگز درباره وجود «زندانی سیاسی» با هیچ طرف سیاسی و حقوقی در جهان گفتگو نکنند.

زیرا «زندانی سیاسی» پدیده‌ و نامی است که وجودش و گفتگو درباره آن مشروعیت و آینده هر نظام سیاسی را سایه ‌به سایه و قدم به ‌قدم به زیر سؤال می‌کشد.

تدارک قتل‌عام زندانیان سیاسی، یک اقدام سراسری از پیش طراحی شده در بالاترین سطح حکومت بود که از چند سال پیش در پی اجرای آن بودند. پرونده‌سازی و دسته‌بندی زندانیان بر اساس هویت سیاسی و عقیدتی و کیفیت مقاومت آنها دست‌کم از یک سال پیش آغاز شده بود و در اوایل بهار همان سال بسیاری زندانیان شهرستانها از جمله زندانیان کرمانشاه و مشهد برای قتل‌عام به تهران منتقل شده بودند.

هدف این بود که «زندانی سیاسی» در کسوت یک «صورت مسأله سیاسی» برای رژیم، دیگر وجود خارجی نداشته باشد! 

بیش از ربع قرن از این جنایت ضدبشری می‌گذرد و هنوز سران همه جناحهای رژیم از هر گونه اشاره به آن و اذعان به وجودش پرهیز می‌کنند و از گفتگو درباره آن می‌هراسند. خون جوشان و یاد خروشان آن قهرمانان شهید به «راز مگو» ی این رژیم نامشروع قرون‌وسطایی تبدیل شده است.

شاخص و نمادی که هر گونه موضعگیری منفی یا مثبت در قبال آن، گویای همگونی و یا دشمنی با همین رژیم است. ناگفته پیداست که انکار و سکوت‌، کوچک کردن کم و کیف و ابعاد جنایت، یا تحریف هویت قهرمانانش، تا چه اندازه لئیمانه بوده و نشان‌دهنده عمق رابطه ذلیلانه با دشمن است.

هر کس یا جریانی که به نوعی با این رژیم در درون یا بیرون آن رابطه دارد بر سر این واقعه به آزمایش و سؤال کشیده می‌شود.

از آن پس دیگر هیچ تبار عقیدتی و سیاسی در ایران از موضعگیری بر سر گرداب خون قهرمانانی که در برابر فتوای خمینی خون‌آشام سینه سپر کردند، گریزی نداشته و از این پس نیز گریزی نخواهد داشت.

فتوای خمینی که «هرکس از آنها سر موضع باشد را اعدام کنید» تنها یک روی سکه حقیقت است. روی دیگرش به نام و نشان و یاد قهرمانان سر به‌ داری آذین شده است که بر هویت سیاسی و عقیدتی خود جانانه پای فشردند و به‌عنوان پیروزمندان سیاسی و آرمانی و تاریخی صحنه، پوزه خمینی را به خاک مالیدند.

قهرمانانی که در راهروهای پشت اتاقهای مرگ، بر نیمکتهای انتظار، بی‌تاب لحظه آزمون کارنامه و سرشت خود بودند، تا با شوق و اشتیاق به استقبال طناب ‌دار بروند و «حق انتخاب آزاد» و «حق آزادی اندیشه» را برای خلق و آینده مردمشان مهر کنند، سازندگان حقیقی و پردازندگان تاریخی تابلو ایران آزاد فردا هستند.

نقشی که قهرمانان قتل‌عام 67 در اوج آگاهی با انتخاب این سرنوشت ایفا کردند و به ظاهر بر سر یک کلمه یا عنوان سیاسی و عقیدتی خودشان جان باختند؛ همان کیفیت عظیمی است که آن فاجعه که خمینی در پی ایجاد آن بود را به یک حماسه میهنی و تاریخی بدل کرد.

آنها با وجود جاودان‌شان ما را در برابر این واقعیت دوگانه به‌سر دوراهی انتخابی شگفت می‌آورند و اندیشه ما را به آزمون می‌کشند. آنها یک فاجعه ضدانسانی را، با گوهر بی‌همتای «انتخاب آزاد» خود به یک حماسه بزرگ و باشکوه انسانی و سرمایه هر ایرانی تبدیل کردند تا الگوی هر ایرانی باشد که از این پس به نام «آزادی اندیشه» و «انتخاب آزاد» سخن بگوید.

هر انسان شریفی در برابر شکوه این قهرمانی خاموش با شوق و افتخار تعظیم می‌کند.

سی هزار (30000) تن ازشهدای راه آزادی در تابستان 67 ومنيره رجوي سمبل شهدای قتل عام شده

    اسم من مينره رجوي است و تنها جرمم اين است كه خواهر مسعود هستم
    آنها مي خواهند هويت انساني ما را تخريب كنند به همين دليل است كه ما بايد بجنگيم. راه اين جنگ رسيدگي هر چه بيشتر ما به يكديگر است.

    اعدام شده در قتل عام 30 هزار زنداني سياسي در سال 67
    38 ساله
    اهل مشهد
    دانشجوي دانشگاه نيوكاسل در انگلستان

در هنگام دستگيري تنها گناهش اين بود كه خواهر مسعود رجوي، رهبر مقاومت ايران بود. دخترانش مريم و مرجان و همسرش نيز در همان زمان دستگير شدند.

منيره هفت سال بعد از دستگيري، يعني 7 سال آخر عمرش را در زندان آخوندها سپري نمود. بازجويان و شكنجه گران انواع شكنجه هاي متصور را بر او اعمال كردند تا او را وادار كنند مسعود و بطور عام مجاهدين را محكوم كند. بقيه زندانيان كه خود نيز قرباني بدرفتاري و شكنجه هاي وحشيانه اي بودند كه توسط زندابانان اعمال مي شد از رفتار وحشيانه مزدوران با منيره شوكه مي شدند.

دو دختر منيره ماهها شاهد شكنجه او و ساير زندانيان بودند. همسرش اصغر در سال 64 اعدام شد اما اين امر تاثيري بر اراده منيره نگذاشت. عليرغم اينكه هيچ جرمي متوجه او نبود، قاضي در دادگاهي كه چند دقيقه بيشتر به طول نيانجاميد او را به دو سال زندان محكوم كرد اما او هرگز آزاد نشد بلكه بعد از پايان محكوميتش در سال 67 اعدام گرديد.

منيره در اواخر سال 1348 در دانشگاه مشهد در رشته ادبيات تحصيل مي كرد سپس براي ادامه تحصيل به انگلستان رفت و به دانشگاه نيوكاسل راه يافت. اما در سال كه1350 جوان ترين برادرش مسعود توسط پليس مخفي وحشت زده شاه، ساواك دستگير شد. اين واقعه زندگي او را كاملا دگرگون كرد.

منيره تمام وقت و انرژي خود را صرف كمپين افشاگري جنايات رژيم شاه نمود تا بتواند جان زندانيان سياسي و بطور خاص برادرش مسعود كه اعدامش حتمي بود را نجات دهد. او به عفو بين الملل در شهر نيوكاسل پيوست و ”كميته عليه سركوب در ايران” را به همراه دانشجويان ايراني ديگر تشكيل داد و چندين جزوه در رابطه با وضعيت زندانيان سياسي ايران منتشر نمود.

مقامات زندان بزودي براي مينره جا انداختند كه هرگاه مجاهدين عملي بر عليه رژيم انجام دهند او است كه بايد احضار و شكنجه شود. يكي از هم زنجيران سابقش نوشته است: ”يك روز وقتي براي بازجويي رفتم دو دختر كوچك موبور ديدم كه بيرون اتاق شكنجه شعبه 7 دفتر بازپرس اوين ايستاده بودند. تعجب كردم كه چرا اين كودكان در آنجا هستند و چرا مجبورند شاهد وحشيگري شكنجه گران باشند. مادرشان نمي توانست آنها را آرام كند. زندانبان مرتبا آنها را مي زد. به آرامي اسم آن زن را سوال كردم. گفت: ”اسم من منيره رجوي است و تنها جرمم اين است كه خواهر مسعود هستم”. او معمولا مورد تحقير و ضرب و شتم قرار مي‌گرفت اما نمي توانستند او را بشكنند.”

يك هم سلولي ديگر بازگو مي كند: ”همه از تاثير منيره بر بقيه زندانيان مطلع بودند. حتي بازجويان نيز اين را مي‌دانستند. يكبار بازپرسي به ما نزديك شد و اسمهايمان را پرسيد. وقتي به منيره نزديك شد لگدي به او زد و گفت: ”هرگز نمي گذارم زنده از زندان بيرون بروي و براي برادرت قهرمان بشوي”.

يكبار مينره را بخاطر اينكه به بقيه انگليسي مي آموخت براي بازجويي بردند و او را وحشيانه كتك زدند. وقتي برگشت، تمام بدنش به شدت ضرب ديده و كبود و سياه شده بود. پاهايش ورم كرده و خون آلود بود. اما حتي در اين شرايط روحيه اش بالا بود. به آرامي نشست وگفت: ”تمام حرفشان اين بود كه چرا به بقيه زندانيان زبان انگليسي درس مي دهم. مي گويند به بقيه درس مي دهي كه وقتي آزاد شدند نزد برادرت به خارج بروند.”

هرگاه ما از بازجويي بر مي گشتيم، منيره اولين نفري بود كه براي كمك به ما مي آمد. چندين بار از او شنيده بودم كه مي گفت: ”آنها مي خواهند هويت انساني ما را تخريب كنند. اما اين همان دليلي است كه ما بايد براي آن بجنگيم. راه اين جنگ رسيدگي هرچه بيشتر ما به يكديگر است. ” خود او در اين رابطه يك الگوي درخشان بود.”

زنداني ديگري نوشته است: ”آنها روز 19 اسفند 62 منيره را براي بازجويي بردند. ما خيلي نگران بوديم كه چرا او را كه قبلا بازجويي شده و حكم گرفته بود مجددا براي بازجويي بردند. منيره آن شب به سلول آمد و گفت كه او را براي ملاقات با همسرش اصغر برده بودند. خيلي در انتخاب لغات مي كوشيدكه ما را با اعلام خبر اعدام قريب الوقوع اصغر بهم نريزد. گفت: ”حاج مجتبي كه در ملاقات ما حاضر بود دائما مي‌گفت زود باشيد ملاقات را تمام كنيد. ”ما بايد اعدام اصغر را راس ساعت 9شب اجرا كنيم. من نمي‌توانم حكم حاكم شرع را به عقب بيندازم. من بايد حكم را در عرض 15 دقيقه انجام دهم.””

منيره در سال 67 در جريان قتل عام 30000 زنداني سياسي كه در عرض چند هفته انجام شد اعدام گرديد. آخوند نيري حاكم شرع زندان اوين شخصا اعدام منيره را دنبال مي كرد و اصرار داشت اين كار هرچه زودتر انجام شود. منيره در زمان شهادت 38 سال داشت.

خميني - قتل عام زندانيان سياسي1367 - خميني جام زهر را سر كشيد 7مرداد قتل عام مجاهدين در زندان را شروع كرد

خميني - قتل عام زندانيان سياسي - 1367 خميني جام زهر را سر كشيد 7مرداد قتل عام مجاهدين در زندان را شروع كرد

 

لینک به منبع
27 تیر 67 ـ پذیرش قطعنامه و اعلام پایان جنگ


با پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت از سوی ایران، جنگ بین ایران و عراق رسماً خاتمه یافت.

آیت الله خمینی هم جام زهر را سرکشید و هم فتوای قتل زندانیان سیاسی را صادر کرد

قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت یکی از قطعنامههای شورای امنیت است که در ۲۹ تیر ۱۳۶۶، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد. این قطعنامه از نظر کمی و تعداد واژههای به کار گرفته شده مفصلترین و از نظر محتوا اساسیترین و از نظر ضمانت اجرا قویترین قطعنامه شورای امنیت در مورد این جنگ بوده است. این قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از گذشت یک سال و هفت روز در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد و آیت اله خمینی (رهبر وقت) در ۲۹ تیر ۱۳۶۷ پیامی درباره ی پذیرش قطعنامه منتشر کرد که به «نوشیدن جام زهر» معروف شد. پذیرش این قطعنامه هرچند به معنای پذیرش آتشبس از سوی ایران بود، ولی عراق به حملات خود ادامه داد و مجدداً داخل خاک ایران شد تا نقاط مهمی از جمله خرمشهر را به دست بیاورد تا با وضع بهتری در مذاکرات حضور داشته باشد، اما موفقیتی به دست نیاورد و نهایتاً از ساعت 30/6 صبح روز دوشنبه 29 مرداد 1367 (بيستم اوت 1988) به درخواست «خاوير پرز دكوئهيار» دبيركل وقت سازمان ملل متحد در تمام طول مرزهای دو كشور عراق و جمهوری اسلامی ايران مقررات آتشبس به اجرا گذارده شد و جنگ پایان یافت. 

یکی از مهمترین عواملی که باعث پذیرفتن  قطعنامه 598از سوی رهبر ایران شد، نامه ی محرمانه محسن رضایی(فرمانده وقت سپاه پاسداران) به خمینی بوده است. در بخشی از این نامه آمده است:… تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممكن است در صورت داشتن وسائلی كه در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ۱۳۷۱اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ قبضه توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاح های لیزری و اتمی که از ضرورت های جنگ در آن موقع است را داشته باشیم، میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی انجام دهیم...

پس از پذیرش قطعنامه خمینی نامه ای محرمانه خطاب به مسئولان لشکری و کشوری نوشت:

محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران و هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس هر دو می گویند در پایان بخشیدن به جنگ سهم داشته اند

«…… حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ میباشند، صریحا اعتراف میکنند که ارتش اسلام به این زودیها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمیدانند و با قاطعیت میگویند که یک دهم سلاح هایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذاردهاند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمیشود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح های شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت مینمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ ۶۷/۴/۲ نگاشته است اشاره میشود….

…. شما عزیزان از هر کس بهتر میدانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی ایران اگر آبروئی داشته باشم خرج میکنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول میکنیم….

….. گفتم جلسهای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظب باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا میگویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل میشود. شما میدانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامیمان چنین تصمیمی گرفتهاند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق میافتد از دوست بدانی….»



3 مرداد 67 ، حمله مجاهدین خلق به ایران

در روز سوم مرداد 67، سازمان مجاهدین خلق ایران که در عراق پایگاه داشتند طی عملیاتی به نام “فروغ جاویدان” به ایران حمله کردند. این عملیات روز 7 مرداد پایان یافت.

در آستانه عملیات فروغ جاویدان، مسعود رجوی رهبر مجاهدین گفت: «براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید… این سخنان ۳ روز قبل از آغاز عملیات و یک هفته قبل از آغاز اعدامها در تالار اجتماعات قرارگاه اشرف گفته شد.



 7 مرداد 67 ـ شروع اعدام زندانیان سیاسی

 پایان عملیات فروغ جاودان، شروع اعدام های جمعی در زندان های ایران عنوان شده است. دستخط دستور خمینی برای اعدام زندانیان در کتاب خاطرات آیت الله منتظری آمده است.  

فتوای قتل زندانیان سیاسی به دستخط خمینی که بعضی ها شک دارند که دستخط احمد خمینی پسر اوست

منتظری در این رابطه دو نامه در تاریخ های 9 و 13 مرداد به خمینی می نویسد. در نامه ی نهم مرداد به اعدام محکومین زندانها اعتراض می کند و مینویسد:

«پس از عرض سلام و تحیت، به عرض میرساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندانها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهراً اثر سویی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندان آنها اولا در شرایط فعلی حمل بر کینه توزی و انتقام جویی میشود…..»

اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ١٣۶٧ واقعهای بود که طی آن عده بسیاری از زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی در ایران در ماههای مرداد و شهریور ١٣۶٧ اعدام شدند. به طور کلی جرم زندانیان همکاری با سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی بخصوص سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین طیفهای مختلف گروههای چپ و کمونیست بود. تعداد قربانیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت و بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر است. بیشتر اعدامشدگان زندانهای تهران در گورهای ناشناس گورستان خاوران به خاک سپرده شدند.

اعدامهای تابستان ۶٧ پیش زمینههایی تاریخی داشت اما از نظر عملی خیلی ناگهانی آغاز شد و زندانیان به هیچ وجه از جزییات آن خبر نداشتند. در ضمن به طور کلی اعدامها دو ماه طول کشید. در ماه مرداد زندانیان مجاهد (طرفداران سازمان مجاهدین خلق) اعدام شدند و در ماه شهریور زندانیان کمونیست و چپ. روندی که در تهران و زندانهای گوهردشت و اوین اتفاق افتاده است، در زیر می خوانید و در مورد جزئیات اعدامها در سایر شهرستانها منابع کافی در دست نیست، اما پروسهای مشابه در شهرستانهای دیگر گمان برده میشود.

مسئولان وقت جمهوری اسلامی و عاملان و آمران کشتار زندانیان سیاسی در دهه 60 و تابستان 67

اکثر مراجع روزهای پنجم تا هفتم مرداد را هنگام آغاز اعدامها میدانند، اما یرواند آبراهامیان این روز را ۱۹ جولای (برابر با ۲۸ تیر) نگاشته است. به هرحال در این روز در سراسر ایران اقدامات خاصی در زندانها صورت گرفت و تلویزیونها و روزنامهها جمع شد و زندانیان محدود شدند.
حسن پویا، از فعالان کانون خاوران، در این مورد میگوید:”از روز جمعه ٧ مرداد ۶٧، به عنوان اولين اقدام، تلويزيون بندها را جمع مى كنند و از فرداى آنروز زندانيان سياسى سراسر ايران از ملاقات، رفتن به بهدارى، هواخورى و روزنامه محروم مى شوند.” و یرواند آبراهامیان مینویسد:” در نخستين ساعات روز جمعه ٢٨ تيرماه ١٣۶٧ (١٩ جولاى ١٩٨٨) حصارهاى آهنينى بر گرد زندان هاى اصلى در سرتاسر ايران کشيده شد. دروازهها بسته و تلفنها قطع شد. تلويزيونها را از برق کشيدند و از توزيع نامه ها، روزنامهها و بسته هاى دارويى (در زندان ها) خوددارى ورزيدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانيان را از حول و حوش زندانها پراکنده ساختند. به زندانيان دستور داده شد که در سلول هاى خود باقى بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانى خوددارى کنند. رفت و آمد به مکان هاى عمومى مانند درمانگاه ها، کارگاه ها، قرائت خانه ها، تالارهاى تدريس و حياطها ممنوع شد.”
 نقل قتل عام از ديدگاه ديگران شهروند2012

«مقابله به مثل»یا پارسهای خوابیده و مثلث سکوت

لینک به منبع

در روزهای اخیر رسانه‌های رژیم از موضوع «مقابله به مثل» پر شده است. ابتدا توجه به نمونه‌هایی در این رابطه از زبان سردمداران رسانه‌های مختلف نظام ضروری است:

-تلویزیون رژیم- 2مرداد: عضو هیئت رئیسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ارتجاع: ”برای جلوگیری از اقدام آژانس و طرفهای غربی در انتشار اسناد هسته‌یی محرمانه ایران باید اقدامات جدی صورت بگیرد. رسانه‌های غربی به‌تازگی بخش هایی از برنامه 15ساله هسته‌یی ایران را که محرمانه به آژانس ارسال شده بود منتشر کردند. .. در صورت نقض برجام از طرف غربی بازگشت‌پذیری سریع خواهیم داشت “.

-تلویزیون رژیم- 2مرداد: رئیس سازمان انرژی اتمی گفت ”تدابیر لازم برای این موضع اندیشیده شده. صالحی گفت: موضعگیریهای نابجا و متناقض از سوی برخی مسئولان اروپایی و از سوی کنگره آمریکا و مقامات سازمان ملل را در شورای عالی امنیت ملی بررسی می‌کنیم “.

-خبرگزاری نیروی تروریستی قدس (تسنیم) -2مرداد به‌نقل از پاسدار رضایی: ”کمیته نظارت بر برجام به عهدشکنی و ۲ بار نقض برجام توسط آمریکا اعتراض کند. باید شکایت کرد و آمریکا را تحت فشار گذاشت.

-نقوی حسینی عضو کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع- 2مرداد: ”اقداماتی که غربیها به‌ویژه آمریکایی‌ها دارن انجام میدن از جمله همین طرحهای مصوبی که در کنگره آمریکا تصویب میشه و اظهارنظرها و ارائه گزارشهایی که از سوی مقامات بعضی از نهادهای بین‌المللی ارایه میشه مثل گزارشی که بان کی‌مون ارایه کرده دبیرکل سازمان ملل متحد، نشون میده که یک مجموعه فعالیتهای هماهنگی برای عدم بهره‌برداری ملت ایران از برجام وجود داره، خب وقتی ما این مجموعه فعالیتها را می‌بینیم خوب رئیس محترم مجلس هشدار می‌دهند و تذکر جدی میدن که اگر این رفتارها ادامه پیدا کنه این موضعگیریها بخواد ادامه پیدا کنه، ما با استفاده از مفاد همون برجام مسیر خودمون را طی می‌کنیم، هسته‌یی مون را به روش خودمون ادامه خواهیم داد “.

- رئیس مجلس ارتجاع - قم 31تیر: چه باید کرد در این زمینه؟ من فکر می‌کنم در این زمینه دو سه تا کار باید صورت بگیرد، اولاً از راههایی که وجود داره مقابله صورت بگیرد، یعنی این‌طور نیست که آنها سنگی بندازند بدون پاسخ باشد.

پاسدار علی لاریجانی؛ مجلس ارتجاع- 30تیر: ”اقدامی که چندی پیش در مورد روادید انجام گرفت قطعاً مخالف روح برجام بود و اگر آن را اصلاح نکنند از طرف ایران مقابله به مثل خواهد شد. در این زمینه تدبیر شده است. در مورد این چند طرح نیز هم‌چنان اگر که دولت آمریکا مانع نشود نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی طرح های مقابل آن را به اجرا در خواهند آورد “.

سایت حکومتی هم اندیشه - 2مرداد: فواد ایزدی: ”بعضی‌ها در وزارت‌خارجه برخی نقض‌های برجام را توجیه می‌کنند. این توجیه به‌شدت به امنیت کشور ضربه می‌زند و قبل از هر کاری باید این توجیهات متوقف شود. روش برخورد با نقض برجام صحیح نبوده و همین مسأله موجب شده که طرف مقابل جرأت نقض‌های بیشتری را پیدا کند. تنها وقتی می‌توان در مورد اقدام متقابل نسبت به نقض برجام تصمیم‌گیری کرد که قبل از آن این توجیهات صورت گرفته از سوی مقامات وزارت‌خارجه قطع و به‌صورت واقع‌بینانه‌یی به نقض عهدهای آمریکایی‌ها در قبال برجام نگاه شود.

خبرگزاری حکومتی قدس آنلاین- 3مرداد: ”آصفری عضو سابق کمیسیون امنیت مجلس: برگشت‌پذیری در این مسیر به این‌سادگی‌ها نیست و اگر تصمیم به چنین کاری داشته باشیم زمان بسیار زیادی می‌طلبد و لذا سیاست گفتاردرمانی که مسئولان ما دنبال می‌کنند، تمامی این مسائل را غربی‌ها، مطلعند که امکان برگشت‌پذیری به این‌سادگی‌ها نیست... امروز باید شورای عالی امنیت و مسئولان پاسخگو باشد که چرا آن‌موقع که کمیسیون امنیت اعلام کرد اقدامات اعتمادساز را متوقف کنیم تا غربی‌ها حداقل گام‌های اصلی خود را بردارند، اقدامی صورت نگرفت ”.

اینها گوشه‌یی از مواضع «مقابله به مثل» توسط سردمدران و کارگزاران نظام آخوندی است.

حالا سؤال این است که چنین اقداماتی که ادعا می‌شود تا چه حد عملی است؟ آیا «مقابله به مثل» آن نحوه‌یی که از معنی این عبارت در می‌آید یعنی بازگشت به قبل از اجرای برجام و راه‌انداختن مجدد مراکز اتمی مثل نطنز و فوردو، یا منظور چیز دیگری است؟

در ادبیات سردمداران رژیم و رسانه‌های آخوندها ما با دو نوع عبارت مواجهیم. نوع اول عبارتهایی مثل: «اقدامات جدی»، «بازگشت‌پذیری سریع» و «تدابیر لازم» و از این قبیل که ظاهر عبارت و کلمات بیانگر نوعی مقابله به مثل عملی هست، به‌معنی این‌که در قبال آن چه که اسمش را می‌گذارند بدعهدی آمریکا، باید اجرای برجام را متوقف کرد و در زمینه فعالیتهای هسته‌یی به قبل از اجرای برجام بازگشت. یعنی شروع غنی‌سازی با همان گستردگی و درجه غلظت و...

یک دسته دیگر از عبارات گویای واکنشی از نوع دیگر هستند. مثلاً: «کمیته نظارت بر برجام اعتراض کند» یا «باید شکایت کرد و آمریکا را تحت فشار گذاشت» اینها نظرات پاسدار رضایی است. حالا «مقابله به مثل» مطابق طرح نقوی حسینی عضو کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع: «با استفاده از مفاد همان برجام مسیر خودمان را طی کنیم و هسته‌یی‌مان را به روش خودمان ادامه خواهیم داد» . یا آن طوری که علی لاریجانی گفته: «از راههایی که وجود دارد مقابله صورت بگیرد» .

اگر دقت کنیم می‌بینیم در این دسته دوم، مقابله به مثل به‌معنی رویارویی دیده نمی‌شود، بلکه اعتراض و واکنش در چهارچوب همان توافقات و برجام امضا شده هست. طبعاً در واکنشهای ادعایی از نوع اول راه‌اندازی مجدد مراکز اتمی مورد نظر است، اما در عبارات نوع دوم چنین چیزی نیست.

ولی آیا اساساً بازگشت به قبل از برجام برای رژیم عملی است؟

به این سؤال از دو زاویه می‌شود جواب داد. اول از نظر فنی: در این مورد برخی کارشناسان خود رژیم می‌گویند راه‌اندازی مجدد همان مراکز اتمی مثل نطنز و فردو اصلاً عملی نیست و مدت زیادی زمان خواهد برد. مثلاً آصفری، عضو کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع در دوره قبلی در این مورد می‌گوید: «برگشت‌پذیری در این مسیر به این‌سادگی‌ها نیست و زمان بسیار زیادی می‌طلبد» بعد هم ادعاهای سردمدارانی را که مرتب دم از مقابله مثل و بازگشت به قبل از برجام را مطرح می‌کنند، «سیاست گفتاردرمانی که مسئولان ما دنبال می‌کنند» اسم گذاری می‌کند و می‌گوید: «تمامی این مسائل را غربی‌ها، مطلعند که امکان برگشت‌پذیری به این‌سادگی‌ها نیست» . یعنی به‌طور خلاصه می‌گوید که این ادعا پوچ است و حتی نقش دود و دم را هم ندارد چون موضوع لو رفته و شناخته شده‌یی است.

حالا با فرض این‌که به‌لحاظ فنی و امکاناتی عملی باشد، چه قیمت و پیامدهایی برای رژیم دارد؟

اگر فرض کنیم به لحاظ فنی و امکاناتی عملی باشد و رژیم بتواند از کانالهای ویژه‌یی به امکانات دسترسی پیدا کند، در این صورت روشن است که قیمت بسیار سنگینی دارد، زیرا به‌معنی نقض برجام است و در قطعنامه 2231 به صراحت روشن شده است که هر گونه نقض برجام به‌معنی بازگشت تمامی قطعنامه‌های سابق شورای امنیت در مورد رژیم است. به‌معنی قرار گرفتن رژیم در بند 7منشور ملل‌متحد است که به قدرتهای جهان اجازه دخالت نظامی را هم می‌دهد. به‌ویژه ‌این که چنین اقداماتی با سال  انتخابات آمریکا  هم همزمان شده و در سیاست آینده آمریکا هم به‌عنوان طرف اصلی مذاکرات و توافق هسته‌یی تأثیر مستقیم دارد. در این مورد کافی است که به حرف 24تیر روحانی دقت کنیم که گفت در نقض برجام «هر که شروع کننده باشد بازنده سیاسی است و بازنده در صحنه بین‌المللی است» .

اما با توجه به تمام این نکات که گفته شد در برابر شکست عملی برجام رژیم چه گزینه‌هایی در را در دست دارد؟

در این رابطه می‌توان گفت که سه راه می‌تواند در برابر رژیم باشد: اول: پذیرفتن خواستهای 5+1 که در واقع همان جام زهرهای بعدی باشد، عقب‌نشینی از دخالتهای جنگ‌افروزانه در سوریه و عراق و یمن و... . و همچنین حقوق‌بشر و تروریسم. راه دوم: مقابله به مثل واقعی که به‌معنی رویارویی و رفتن در بند 7 و پیامدهای بسیار خطرناک برای رژیم که تحریمهای تمام‌عیار حداقل آن است. سوم: کش دادن و ادامه وضع موجود و به قول خود خامنه‌ای تحمل فشار.

از قضا سکوت سردمداران رژیم به‌ویژه خامنه‌ای در مورد برجام، طی مدت اخیر، برای این است که تصمیم‌گیری در مورد هر کدام از سه راهی که توضیح دادم بسیار مشکل است و در واقع هر سه راه در نهایت به یک نقطه ختم می‌شود. آن نقطه همان کابوسی است که خواب از چشمان خامنه‌ای و رفسنجانی و روحانی ربوده. انتهای همه این راهها سرنگونی است.