«سونامی مهاجرت» و «فرار مغزها» در حاکمیت آخوندی، یکی از بحرانها و معضلات اجتماعی و موضوع بحث روز بسیاری از رسانههای حکومتی است.
رسانهٔ حکومتی آفتاب یزد، ۳۱مرداد نوشت: «گزارشی که اخیراً از گردهمایی رتبههای برتر کنکور منتشر شده، نشان میدهد که این افراد هنوز وارد دانشگاه نشدهاند در فکر مهاجرت هستند و بعضیهاشان حتی از حالا کشور مقصدشان را هم انتخاب کردهاند».
سایت حکومتی بهار نیوز (اول شهریور ۱۴۰۲) با اشاره بهعلت بالارفتن آمار مهاجرت نوشت: «مادامی که فضای اجتماعی یک کشور مسموم است، مهاجرت امری رایج و معمول است... جامعه مسموم فضایی است که حال و هوای اجتماعی در آن مساعد نیست؛ به عبارتی عرصه برای آزادی بیان و عقیده محدود است، آرامش روحی وجود ندارد، بیکاری زیاد است، درآمدها کم است، وضعیت معیشتی اسفبار است و هزار و یک مشکل دیگر وجود دارد».
گسترش و شدت اختناق، گرانی، بیکاری، فقر و هزار و یک مشکل دیگر در نظام فاسد آخوندی باعث میشود که میلیونها ایرانی با پذیرش ریسک آوارگی و متلاشی شدن خانواده، دست به مهاجرت بزنند.
این نیز شکلی دیگر از نسلکشی و قتلهای بیصدا در دولت جلادان است.
روزنامهٔ حکومتی ستارهٔ صبح (اول شهریور) مینویسد: «میلیونها نفر از مردم ایران علاقهمند به مهاجرت و رفتن هستند، رفتنی که معلوم نیست چه سرنوشتی برای آنها دارد، یعنی بهقدری فشار جلوی زندگی آنها هست که مجبور میشوند به کوه و دشت و دریا بزنند تا بروند، حتی امیدی به زنده رسیدن ندارند اما باز میروند».
سایت حکومتی فرارو (اول شهریور ۱۴۰۲)
با اشاره به آمار حیرتانگیز فرار مغزها در ایران مینویسد: «۸۰ درصد رتبههای برتر ایران در رشتههای ریاضی و فیزیک در سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۵ از کشور مهاجرت کردهاند.
از این تعداد، بهطور متوسط ۷۸درصد نخبگان، دیگر به کشور بازنگشتهاند... دادههای مرتبط با سال۹۷، نشان میدهد که از میان ۱۰رتبه برتر سال۸۰رشته ریاضی و فیزیک، فقط دو نفر از آنها در ایران ماندهاند».
این رسانهٔ حکومتی در ادامه اعتراف میکند: «در ایران نه تنها سیاستهایی اتخاذ میشود که نخبگان را فراری میدهد، بلکه یک نگاه بیتفاوت و بیاعتنا به این صادرات نخبگان از کشور نیز وجود دارد».
فراتر از بیتفاوتی و بیاعتنایی، واقعیت این است که قتلهای بیصدا و مهاجرت ناگزیر نخبگان، بخشی از پروژهٔ انقباض و در امتداد طرح «خالصسازی» نظام است.
روزنامهٔ حکومتی اعتماد (اول شهریور) در این باره مینویسد: «راهبرد خالصسازی که پیش از این در حوزه سیاست و مدیریت کشور شکل گرفته بود، راه خود را به نهادهای صنفی، مدنی و دانشگاهی باز کرده و قربانی میگیرد. این نوع رفتارها، سیاست خارج کردن دانشگاه از عرصهٔ توسعه ملی است».
خلیفهٔ ارتجاع سیاست انقباض و طرح «خالصسازی» را از مجلس به جامعه و دانشگاه و اساتید امتداد داد و تا آنجا پیش رفت که همزمان با پروندهسازی و اخراج اساتید و دانشجویان، مشتی مزدور «همسو» با جلاد قتلعام را بیسر و صدا و مخفیانه در دانشگاهها بهکار گرفت.
روزنامهٔ حکومتی هممیهن (۲۹مرداد) نوشت: «اکنون پرسش اینجاست که بهجای این استادان اخراجشده چه کسانی قرار است در دانشگاهها مستقر شوند؟... در گروههای دانشگاهی، سندی منتشر شده که نشان میدهد دولت رئیسی مخفیانه فرآیند جذب ۱۵هزار عضو هیئتعلمی همسو را بهصورت سهمیهای، فوری و خارج از چارچوب علمی موجود دانشگاهها، آغاز کرده است».
با اندکی تأمل در واژههای «مخفیانه»، «همسو»، «فوری» و «خارج از چارچوب علمی دانشگاهها» میبینیم که ۱۵هزار نیروی حکومتی و بسیجی بهصورت مخفیانه، فوری وارد میشوند تا اساتید و اعضای هیأت علمی دانشگاهها که با نظام قرونوسطایی ولایت فقیه همخوان و «همسو» نیستند حذف شوند و این ۱۵هزار بسیجی «همسو» با جلاد ششکلاسه، که «خارج از چارچوبهای علمی دانشگاهها» وارد میشوند، مأموریتشان حفظ نظام است نه اشاعهٔ علم و فرهنگ و معرفت در دانشگاه!
به این ترتیب زمینه برای مهاجرت سرمایههای علمی کشور و حذف اساتید و نخبهها بیشازپیش فراهم میشود.
روزنامهٔ حکومتی ستارهٔ صبح (اول شهریور ۱۴۰۲) با اشاره به تلاش عجیب و غریب مسئولانی که نخبهها و سرمایههای علمی را برای کشور زائد میدانند مینویسد: «بیتفاوتی برخی مسئولان نسبت به متخصصان و نخبگانی که شاید آنها را مزاحم میپندارند کار را به اینجا رسانده و بهترین نیروی انسانی کشور را فراری داده است. گویا آقایان، نخبهها را نمیخواهند و اراده کردهاند با بدرقه این نیروی انسانی، افرادی بله قربان گو و فاقد هوش، خلاقیت و اندیشه را جایگزین کنند!»