۷ اردیبهشت ۱۳۹۶

«امنیت انتخابات» کابوس یا واقعیت؟




«امنیت مهمتر از خود انتخابات است... انتخابات حتماً باید در امنیت کامل برگزار شود...»[1]
«مسأله امنیت انتخابات، موضوع مهمی است و امنیت پایه تمام فعالیتهای دیگر در جامعه است». [2]
«تمام دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و انتظامی ما آمدند و گفتند آقا این سیستم (مجازی) به این دلیل و به این دلیل و به این دلیل، خلاف امنیت کشور است.»[3]
«مسأله امنیت در کشور یک نیاز اساسی ا‌ست.»[4]
«امنیت و مسئولیت امنیت برعهده نیروی انتظامی‌ست... و برای این مسأله مهم انشاالله همه همکاران آمادگی لازم رو دارند.»[5]
این ورد «امنیت... امنیت!» و این همه تأکید بر اهمیت و ضرورت «امنیت» و این همه احساس ناامنی و سوز و گداز از «به خطر افتادن امنیت» از سوی مهره‌ها و رسانه‌های رژیم، برای چیست؟ چرا نمایش انتخابات، امنیت مورد نظر آخوندهای حاکم را مورد تهدید قرار داده است؟
البته تب امنیت، پیش از این و در هر نمایش انتخاباتی بالا می‌گرفت، اما این بار به دلایل آشکار، به‌دلیل تغییر دوران و تغییر شرایط داخلی، منطقه‌یی و بین‌المللی... وحشت از متزلزل شدن و به خطر افتادن امنیت، با موارد پیشین متفاوت است. اما جالب است که در همین حال رژیم و ایادی و رسانه‌های آن هم‌چنان از «امنیت و آرامش مثال زدنی» کشور دم می‌زنند. [6] و [7]«امنیت مثال زدنی» را مهره‌ها و رسانه‌های رژیم پیش از این نیز پیوسته تکرار می‌کردند و لاف می‌زدند در حالی که دور تا دور ایران ناامنی و آتش جنگ هست در ایران ما امنیت داریم. [8]
البته بسیاری از مفسران و حتی برخی مقامهای کشورهای منطقه دلیل انفجارها و اقدامات تروریستی در کشورهای همسایه و بر کنار بودن ایران را ناشی از آن می‌دانند که عامل اصلی تروریسم و همه ناامنی‌های منطقه، خود رژیم است و این پدیده که رژیم هیچ‌گاه هدف اقدامات تروریستی داعش و القاعده قرار نگرفته را نشانه همدستی و رابطه تنگاتنگ رژیم با این گروهها می‌دانند. بنابراین دم زدن از وضعیت «مثال زدنی امنیت» در عین ورد «امنیت... امنیت» بر سر زبان سردمداران رژیم می‌تواند برخاسته از دو مفهوم و دو تعریف متفاوت از «امنیت» و «ناامنی» باشد.
از یک منظر، «امنیت» یا «ناامنی» مفهومی عارضی، گذرا و مقطعی دارد مثلاً هنگامی که با انفجار بمب یا یک اقدام تروریستی در پاریس، لندن یا استکهلم، امنیت مختل می‌شود. اما در وجهی دیگر، «امنیت» مفهومی ساختاری، ریشه‌یی و ماهوی دارد. در ایران تحت حاکمیت خلیفة‌ ارتجاع، به‌خاطر انفجار مستمر خودروهای بمبگذاری شده در بغداد و در سراسر عراق و به‌خاطر جنگ و کشتار روزانه مردم سوریه... از انفجار خودروهای بمب‌گذاری شده در تهران و سایر شهرهای ایران خبری نیست (هم‌چنان که در موصل پایتخت داعش هم خبری نیست!) اما به‌رغم صدور جنگ و تروریسم و به‌رغم آن که رژیم تروریستی آخوندها به قول خودش جنگ را از خیابانهای تهران به عراق و سوریه کشانده، نتوانسته ثبات و امنیت پایدار و استراتژیک خود را تأمین کند و ورد هراس‌آلود «امنیت... امنیت!» که اسم مستعار تهدید سرنگونی تمامیت این نظام است، از همین جاست.
جدای از جنبه‌ نظری و تئوریک درباره مقوله «امنیت» به‌طور عینی و عملی نیز پرسیدنی است که اگر رژیم از امنیت برخوردار است، پس این همه هشدار و ابراز نگرانی و وحشت برای چیست؟ چرا به گفته وزیر کشور روحانی «از 6ماه قبل، فضای انتخاباتی را رصد» می‌کردند؟ اگر امنیت دارند چرا مرتباً از قیام ۸۸ یاد می‌کنند و از تکرار آن می‌ترسند و بر خود می‌لرزند؟ آیا قیام۸۸ در کشورهای اطراف اتفاق افتاد یا در قلب تهران؟
شاخص «ناامنی» در مفهوم عارضی آن، اقدامات تروریستی و انفجار و امثالهم است که هر کس می‌تواند آن را به چشم ببیند. شاخصهای «فقدان امنیت» در مفهوم دوم هم اگر ‌چه کاملاً مادی است، اما در وهله اول به چشم نمی‌آید؛ اصلی‌ترین شاخص، نارضایتی مردم و گستردگی و عمق آن است؛ هنگامی که پاسدار قالیباف می‌گوید تنها 4درصد از مردم ایران از وضع موجود راضی هستند، به گستردگی نارضایتی اعتراف می‌کند که در سراسر جهان مثل و مانندی برای آن نمی‌توان یافت. شاخص دیگر، عمق این نارضایتی است که برخی مهره‌های رژیم با تعابیری نظیر بمب ساعتی یا توفان مهیبی که در راه است از آن یاد می‌کنند؛ حاکمیت آخوندی می‌کوشد این بمب را با اعدامهای روزانه (که 55درصد کل اعدامهای صورت گرفته در جهان، منهای چین را شامل می‌شود) خنثی کند یا دست‌کم انفجار آن را به عقب بیندازد، اما در عین‌حال با ورد «امنیت... امنیت!» وحشت خود از آن را بروز می‌دهد. در همین رابطه وزیر کشور روحانی از بسیج 300هزار نفر برای تأمین امنیت نمایش انتخابات خبر می‌دهد. این بسیج نیرو شاید بتواند «امنیت» به مفهوم عارضی و گذرا را در مقطع انتخابات برای رژیم تأمین کند، اما هرگز نمی‌تواند امنیت پایدار برایش به ارمغان آورد چرا که در معادله کنونی ایران، دو عامل وجود دارند که همه تحولات را در راستای نفی و سرنگونی رژیم هدایت کرده و سمت می‌دهند؛ آن دو عامل، یکی تضاد آشتی ناپذیر مردم ایران با دیکتاتوری غاصبی است که حق حاکمیت ملی این مردم را از آنها ربوده است و عامل دیگر حضور مجاهدین و مقاومت ایران است که این نفرت عمومی را به جانب سرنگونی رژیم آخوندی سمت و سو می‌دهد. در این مورد قسمتی از مقاله‌یی که در یک رسانه وزارت اطلاعات درج شده می‌تواند روشنگر باشد: «این گروه (سازمان مجاهدین) تجارب بسیاری در بسیج و سازماندهی داشته و بالقوه می‌تواند تهدید امنیتی برای کشور باشد. استفاده از شبکه‌های داخل کشوری و همچنین تأثیرگذاری بر روی مخاطبین خاکستری می‌تواند در زمره تلاشهای این گروه تبیین گردد و موجی از دلسردی را در بدنه نیروهای وفادار به‌نظام و کشور ایجاد کند.»[9]
ـ



[1]  رحمانی فضلی وزیر کشور - 2 اردیبهشت 96
[2]  سرلشکر پاسدار باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح رژیم - تلویزیون رژیم- 3 اردیبهشت 96
[3]  جعفر منتظری دادستان کل رژیم ـ تلویزیون رژیم- 3 اردیبهشت 96
[4]  آخوند آملی لاریجانی سخنرانی در جمع فرماندهان ناجا -تلویزیون رژیم- 3 اردیبهشت
[5]  پاسدار اشتری سرکردة‌ نیروی انتظامی ـ در جمع فرماندهان ناجا -تلویزیون رژیم- 3 اردیبهشت
[6]  «به احدی اجازه نخواهیم داد امنیت و آرامش مثال زدنی ایران را تهدید کند» از بیانیه سپاه پاسداران به‌مناسبت روز ارتش ـ 28فروردین 96
[7] آخوند صادق لاریجانی رئیس‌قوه قضاییه در جمع فرماندهان ناجا: «با وجود تهدید دشمن، امنیت کشور مثال‌زدنی است» تلویزیون رژیم- 3 اردیبهشت
[8]  شمخانی دبیر شورای عالی امنیت رژیم: «امنیت مثال زدنی در کشور ما... که روز به روز بر استحکام آن افزوده می‌شود ریشه در باورهای عاشورایی خدمتگزاران بی‌ادعای عرصه امنیت در کشور دارد». ـ ایسنا 7آبان 95
[9] سایت دیده‌بان- مقاله «یک دیدار و چند هشدار» 30فروردین 96.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر