خامنهای روز سهشنبه 5 اردیبهشت
بهمناسبت عید مبعث، ناگزیر به صحنه آمد و از میان مسائل و بحرانهای متعدد گریبانگیر
نظام تنها به دو مورد آنها اشارات خفیفی کرد. نخست درباره رابطه با آمریکا و مواضع
تند و قاطعی که این روزها از طرف مقامهای دولت آمریکا در مورد رژیم عنوان شده، دوم
راجع به نمایش انتخابات که جنگ و جدال مربوط به آن رژیم را سراپا دچار تلاطم کرده
است.
در رابطه با آمریکا، خامنهای
تلاش کرد به نیروهای خودش از این طریق روحیه بدهد که گویا هیچ چیز در آمریکا فرق
نکرده و وضعیت سیاسی به همان روال سابق است[1] در
حالی که همه میدانند و خامنهای هم خوب میداند که سیاست مماشات دولت قبلی آمریکا
دیگر به پایان رسیده است و دولت جدید آمریکا به تصریح مقامات مختلف آن در حال
اتخاذ سیاست جدیدی در رابطه با رژیم است که در اساس با سیاست دولت اوباما متفاوت
است و بهخصوص در رابطه با رژیم، مماشات با رژیم به سمت قاطعیت چرخیده است.
خامنهای سپس با عنوان کردن
اینکه آمریکا هیچ کاری نمیتواند بکند[2]
ظاهراً در پی آن بود که به نیروهای ترسیدهاش روحیه بدهد، اما این رجزخوانیهای یواشکی!
خامنهای که هیچ تناسبی با شدت حملات بالاترین مقامهای دولت آمریکا نداشت، بیش از
پیش وحشت و ضعف خود او را بارز مینمود. خامنهای در عین این ژستهای توخالی، اما
حواسش کاملاً جمع بود که پا را از چارچوب تدافعی و حرفهای کلی فراتر نگذارد و بهجای
تهدیدها و لاف و گزافهای بیدنده و ترمز سابق، از «برنامهریزی عاقلانه» سخن بگوید.
در «دوران طلایی» اوباما
تهدیدهای مسخره «گزینه نظامی روی میز» و زیر میز، از فرط تکرار لوث شده و بهصورت
جوک در آمده بود، پهلوانپنبههای سپاه خامنهای از آنجا که دندانهای اوباما را
شمرده بودند، پیدرپی به میدان میآمدند و رجزخوانی و عربدهکشی میکردند و لاف میزدند
که ناوهای آمریکا را در خلیجفارس غرق میکنیم! با موشکهایمان اسراییل را با خاک یکسان
میکنیم! و غیره... اما حالا خلیفة وحشتزدة ارتجاع شمشیر چوبی خود را غلاف کرده
و معقول سر جای خود نشسته است.
خامنهای در قسمت دیگری از
سخنان خود، به نمایش انتخابات هم که اکنون وبال گردنش شده اشاره نمود و «حضور
مردم» را «مانع تعرض دشمن» دانست و افزود: «باید ساخت درونی نظام را چنان مستحکم
کرد که دشمن از توطئههایش مأیوس شود و دست از دشمنی بردارد». اشارهیی که از یک
سو بهمعنی اذعان به واقعیت ساختار سست و متزلزل نظام است و از سوی دیگر ضمن نیش و
کنایه به روحانی، میتواند حاکی از این قصد یا تمایل باشد که او آرزو دارد که در این
انتخابات شکافهای رژیمش را ببندد. روشن است تا آنجا که به خامنهای برمیگردد،
آرزویش همین است؛ اما در عینحال این هم روشن است که از خواست و آرزو تا تحقق و
عمل، هزاران فرسنگ فاصله است؛ خامنهای که هیبت و طلسمش در قیام 88 بهطور غیرقابل
ترمیمی شکست؛ قادر نیست حتی امور داخل باند خودش را مدیریت کند و حتی ایادی خودش
هم خطش را نمیخوانند، تاآنجاکه در مجلس ارتجاع به حالش غصه میخورند که «هیچکس
به فریاد آقا نمیرسد!» بنابراین در موقعیتی نیست که بتواند اعمال اراده کند؛ زیرا
نه ابزار «مهندسی انتخابات» یعنی وزارت کشور و «اتاق تجمیع آرا» را در قبضه خود
دارد و نه مهمتر از آن نه جرأتش را دارد، چرا که از ترس قیام بهشدت مراقب است
مبادا از بروز شکاف در رژیم، خشم و کین متراکم مردم، بسا مهیبتر از قیام 88 فوران
کند.
از همین روست که لحن خامنهای
در رابطه با انتخابات هم بسیار ضعیف و فروخورده بود و حتی آنجا هم که خجولانه از
کاندیداها میخواست «برای باز کردن گرهها، نگاهشان به بیرون از این مرزها» نباشد،
حتی اسمی هم از اقتصاد مقاومتی به میان نیاورد و تنها به کاندیداها توصیه کرد که
«به مردم قول بدهند که برای پیشرفت کشور، توسعه اقتصادی و باز کردن گرهها... به
تواناییهای ملت و ظرفیتهای کشور چشم میدوزند.»
درخواست خندهدار خلیفة
درمانده ارتجاع از کاندیداها برای «قول دادن» در حالی است که حال همه از قولهای
پوچ و مسخره به هم خورده و از مراجع قم تا امام جمعههای ریز و درشت سراسر کشور تا
نمایندههای مجلس ارتجاع، همه و همه به کاندیداها هشدار میدهند که وعدههای توخالی
ندهند! متوسل شدن خامنهای به این توصیههای مسخره، پیش از هر چیز چنتة خالی او
را در مقابله با بحرانهایی که سراسر رژیمش را درنوردیده برملا مینماید و وحشت و
تزلزل او و نظامش را در برخورد با بحرانهای فراگیر به معرض نمایش میگذارد.
[1] «هیچ فرقی وجود ندارد بین فلان تیم با
فلان تیم در مجموعه حکومت آمریکا، آنها هم که قبلاً بودند بهطور دائم تهدید میکردند،
اینها هم که حالا هستن اینها هم تهدید میکنند، هیچ فرقی ندارند...»
[2] «هیچ تعرضی نمیتوانند
بکنند و هر حرکت آنها علیه ملت ایران بدون تردید به ضرر خودشان تمام خواهد شد و
عکسالعمل ملت ایران، عکسالعمل مستحکمی خواهد بود».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر