نعره دیروز و نالههای امروز دیو- خامنه ای
تجسم کن؛ دیوی تنوره میکشد؛ دیوی با چند هیولا وسط میدان نعره میکشد.
دیو کودکان را در بیگاری، جوانان را در بیکاری و زنان را در چاردیواری دود و نابود میکند.
هیولا میخندند و با هر نفس جمعی را آواره، برخی بدار و جمعی را به کناره میکشد.
اما نسلی ایستاده؛ هنوز ایستاده و زبانه میکشد.
تجسم کن؛
جوانی سنگی بر فلاخن میگذارد؛ هفت بار فلاخن و سنگ را دور سرش میچرخاند و به سمت دیو پرتاب میکند. پیشانی دیو و قلب هیولا میشکند و خون جاری میشود. هیولا برای جلوگیری از خونریزی ناگزیر دارویی زهرآلود میخورد. زهر درد را آرام میکند، خون را بند میآورد اما بدن دیو و قلب هیولا را ضعیف و ضعیف و ضعیفتر میکند.
حالا دیگر دیو نعره نمیکشد؛ هیولای خونریز، _پس از جامزهر_ یک ریز زوزه میکشد و ناله میکند.
حالا تماشا کن؛
دیو همان نظام ولایت است که همچون ضحاک مار به دوش با خون جوانان جان میگیرد. یک روز خون زندانیان در قتلعام، یک روز با اعدام قربانیان غارت و فساد حکومت و یک روز با کشتار مردم بیدفاع و جنگ در سوریه و یمن.
هیولای دیو هیأت مرگ و وزیر دادگستری و دادستان و رئیس قضاییه و... هستند.
دیوِ کلافه در تحریم، با نوشیدن جامزهر برجام، هیبت و هیمنهاش فروریخته و بنیهاش را از دست داده است.
نتیجه ضعف و شکست دیو، شکستن تابوها و سربازکردن موضوعاتی است که تا امروز احدی در داخل میهن نمیتوانست نزدیکش شود:
قتلعام زندانیان در سال67
افشای حقوق نجومی مدیران و غارتهای میلیاردی سران و کارگزاران بالای رژیم.
بیحاصل بودن جنگ ضدمیهنی
شکاف و عقبنشینی از اعدام.
البته این رشته سر دراز دارد و هر روز تابو دیگری میشکند و باز هم تابلو اسرار و رازهای نهان دیو برملا میشود مانند خبر تجاوز قاری محبوب خامنهای به دانشآموزان قرآن که، سریع سر باز کرد، بازتاب گستردهیی در رسانهها داشت و بعد هم افشای خبر تجاوز به کودکان و دانشآموزان در جریان جنگ ضدمیهنی در جبههها...
اما در این فرصت فقط با نظری به شکستن تابوی نفی اعدام، آخرین زوزه هیولا و عقبنشینی دیو را تماشا کنیم:
یک ماه قبل هیولای نظام؛ مصطفی پورمحمدی که سال67 عضو اصلی هیأت مرگ بود و امروز عنوان وزارت دادگستری را یدک میکشد در پاسخ به کسانی که میخواستند شکافی در مجازات اعدام ایجاد کنند و میگفتند اعدامها نتوانست میزان جرم را کاهش دهد و... گفت:
یکی از مجازاتهای مفسد، اعدام است و این مورد در احکام اسلامی هم لحاظ شده است... به نظر من نمیتوان اصل اعدام را نفی کرد، ... مواردی است که فرد جرثومه فساد است و بقای او جز فساد اثری نخواهد داشت...
منظور از جرثومه همان کسی است که 30 گرم مواد مخدر در منزلش پیدا میکنند، نه فرمانده سپاهی که علنی 3 تن هروئین و 10 تن تریاک و... خرید و فروش و جابهجا میکنند.
تا قبل از سال ۱۳۹۰، نگهداری و خرید و فروش برخی از انواع مواد مخدر مانند حشیش و مواد مخدر صنعتی مجازات اعدام نداشت اما مجمع تشخیص مصلحت نظام با مصوبهیی اعلام کرد که هر فردی که بیش از 30 گرم موادمخدر از نوع حشیش یا مواد صنعتی حمل، خرید، فروش و نگهداری کند مجازاتش در حکم مجازات موادمخدر از نوع هروئین و اعدام است.
همین هیولا _پورمحمدی_ وقتی ماجرای قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 سر باز کرد، در حالی که برخی از مسئولان حکومتی صحبت از عذرخواهی و پوزش از خانوادهها کردند و برخی با سخنان دوپهلو خواستند هم آبرو و هم سرمایهشان را حفظ کنند، به صراحت گفت: به اجرای حکم خدا در سال 67 افتخار میکنم. اما با نفوذ و پیشروی زهر نافرجام برجام در کالبد نظام و گسترش جنبش دادخواهی مردم ایران برای محاکمه قاتلان زندانیان و نفی حکم اعدام، 3 روز قبل در یک عقبنشینی آشکار و ناگزیر و در یک حرکت و گام کیفی به عقب گفت: «هماکنون بهدنبال بررسی و رایزنی جهت بررسی مجازات اعدام هستیم.. در حقیقت بهدنبال این هستیم که چه نوع مجازات، در کجا و نسبت به چه افرادی اثربخشی بیشتری دارد تا بتوانیم بهعنوان مجازات جایگزین اعدام در نظر بگیریم».
وقتی تابوی اعدام در دستان پورمحمدی __ که به اجرای «حکم خدا» در سال 67 افتخار میکرد_ هم شکست، راه برای طرح قانونی آن در مجلس ارتجاع هم به سرعت هموار شد:
آخوند حسن نوروزی سخنگوی کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس ارتجاع 9 آبان 95 از ارائه طرحی با ۷۰امضا به هیأترئیسه مجلس خبر داد و گفت که این طرح در راستای حذف مجازات اعدام بر افرادی است که در حوزه مواد مخدر سوء پیشینه ندارند. وی گفت: «برخی افراد محکوم به اعدام در حوزه مواد مخدر دارای سوء پیشینه نیستند و تنها حمل کننده مواد مخدر هستند که این افراد نباید اعدام شوند؛ هر چند در قانون قبلی گفته میشود که از هر فردی میزانی از مواد مخدر گرفته شود، فرد خاطی باید اعدام شود».
البته کاملاً روشن است که اعدام همیشه یک ابزار جدی برای سرکوب، ایجاد رعب و بقای حاکمیت بوده و خواهد بود اما چون منشأ و ریشه همه اعدامها _از اعدامهای جمعی سال 60 تا اعدامهای خیابانی و قربانیان فساد آخوندی _ سیاسی است تابع تحولات روز و مصلحت نظام تنظیم خواهد شد. ای بسا جامزهر حقوقبشر از هیولای اعدام، مترسک یا گوسفندی بسازد که برای شاخ زدن هم دست باز نداشته باشد.
با این حال انتظار نداریم ضحاک میهن دست از خون و خنجر بردارد چون خوب میداند زمین گذاشتن شلاق و اعدام همان و جاروی تمامیت نظام همان؛ اما همین سرباز کردنهای و کشیدن میخهایی که خمینی به سختی کوبیده بود نشان از پیشروی جنبش دادخواهی و گسترش آثار زهر دارد.
جنبشی که روز به روز پیش میرود و تا انهدام و تمامکش کردن هیولای زخمی ولایتفقیه لحظهیی توقف و آرام ندارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر