گیرم
گلاب ناب شما اصل قمصر است / اما چه سود حاصل گلهای پرپر است / شرم از
نگاه بلبل بی دل نمی کنید ؛ کز هجر گل نوای فغانش به حنجر است / از آن زمان
که آیینه گردان شب شدید / آیینه ی دل از دم دوران مکدر است / فردایتان
چکیده امروز زندگی است / امروزتان طلیعه ی فردای محشر است / وقتی که تیغ
کینه سر عشق را برید / وقتی حدیث درد برایم مکرر است / وقتی ز چنگ شوم زمان
مرگ می چکد / وقتی دل سیاه زمین جای گوهر است / وقتی بهار وصله ناجور
فصلهاست / وقتی تبر مدافع حق صنوبر است / وقتی به دادگاه عدالت طناب دار /
بر صدر می نشیند و قاضی و داور است / وقتی طراوت چمن از اشک ابرهاست / وقتی
که نقش خون به دل ما مصور است / وقتی که نوح کشتی خود را به خون نشاند /
وقتی که مار معجزه ی یک پیامبر است / وقتی که برخلاف تمام فسانه ها / امروز
شعله، مسلخ سرخ سمندر است / از من مخواه شعر تر، ای بی خبر ز درد / شعری
که خون از آن نچکد ننگ دفتر است / ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم / تیغ
زبان برنده تر از تیغ خنجر است / این تخته پارها که با آن چنگ می زنید / ته
مانده های زورق بر خون شناور است...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر