۲ مهر ۱۳۹۴

خامنه اي چرا احمد خميني را توسط تيم ترور سعيد امامي كشت قسمت دوم نوشته پاسدار م مهاجر

خامنه اي چرا احمد خميني را توسط تيم ترور سعيد امامي كشت (قسمت دوم )نوشته پاسدار م مهاجرپنجشنبه ٢٢ مرداد ١٣٨٣ – ١٢ اوت ٢٠٠۴ 
• بخش دوم: مشروح مذاکرات
پس از مقدمات مرسوم، به احمد خمينی گفتم: آيا شما می دانيد که جزوه ای به نام «واقعيات ها و قضاوت ها» در تيراژ زياد (به اين دليل کلمه «زياد» را به کار بردم تا هم گستردگی فعاليت هواداران آيت الله منتظری را به رخ او بکشم و هم حساسيت او را برانگيزم) چاپ شده و در آن (امام) خمينی زير سوال رفته تا جايی که عزل آقای منتظری از قائم مقام رهبری توطئه ای از جانب شما قلمداد شده که (امام) خمينی به راحتی تحت تاثير آن قرار گرفته و آن را به اجرا در آورده است؟
احمد خمينی بی تفاوتانه گفت که اطلاع دارد. او می خواست وانمود کند که اين موضوع آن چنان هم واجد اهميـت نيست.
در مقابل برخورد بی تفاوتانه ی او، من پس از يادآوری مسئوليتم در سپاه، با لحنی متعصبانه گفتم: من اجازه نمی دهم که عده ای بيايند و هر چه می خواهند برای احيای مجدد منتظری بنويسند، من وظيفه ی خودم می دانم که از (امام) خمينی دفاع کنم. امروز من نمی دانم که در مملکت ما چه می گذرد، از يک سو در تلويزيون وقتی صحنه های عزاداری را پخش می کنند عکس منتظری را هم نشان می دهند (مدتی قبل از اين جلسه، در يک مراسم نوحه خوانی آهنگران که از تلويزيون پخش شد صحنه ای را نشان داد که پشت سر مداح عکس بزرگی از آيت الله منتظری قرار داشت). و از سوی ديگر می شنويم که خانواده ی آقای رفسنجانی مقلد آقای منتظری هستند، اگر پشت پرده چيزی هست که ما نمی دانيم به ما هم بگوئيد.
احمد خمينی گفت: خوب شما از من چه می خواهيد و چه توقعی داريد؟
گفتم: در جزوه ی «واقعيت ها و قضاوت ها» مسائل زيادی عليه (امام) و شما مطرح شده که بايد به آن ها پاسخ داده شود، مطالبی هم که تاکنون درباره ی تاييد اقدام (امام) مثل رنجنامه منتشر شده (چون قبل از انتشار جزوه ی «واقعيت ها و قضاوت ها» بوده و «واقعيت ها و قضاوت ها» در رد رنجنامه نوشته شده) در حال حاضر جوابگو نمی باشد. لذا لازم است پاسخ های مستدل و محکم به شبهه های «واقعيت ها و قضاوت ها» داده شود. از اين ور من تمام آن جزوه را در قالب سوالاتی درآورده ام که اگر شما به آن ها پاسخ دهيد ابهامات رفع می شود و آن گاه من بر اساس آن پاسخ ها جزوه ای را در رد «واقعيت ها و قضاوت ها» منتشر می کنم.
احمد خمينی گفت: من نمی توانم در اين مسايل وارد شوم چون حساسيت ايجاد می کند.
گفتم: من هم چنين توقعی از شما ندارم که در اين مساله وارد شويد، اگر شما صرفا به سوالاتی که من از جزوه ی «واقعيت ها و قضاوت ها» درآورده ام پاسخ دهيد، آن گاه من بر اساس پاسخ های شما جزوه ای در رد «واقعيت ها و قضاوت ها» می نويسم و آن را با نام خودم منتشر می کنم.
احمد خمينی گفت: اين طرح خوبی است.
سپس من به او اطمينان دادم که در اين ماجرا هرگز پای شما به ميان نخواهد آمد. احمد خمينی هم قبول کرد که پاسخ سوال ها را بنويسد.
همان وقت من يک نسخه از سوالات را در اختيار احمد خمينی قرار دادم، او آن را ورق زد و نگاهی به سوال ها انداخت و گفت: پاسخ اين سوال ها طول می کشد.
گفتم: عيبی ندارد، به هر حال آن چه مهم است پاسخ سوالات توسط شماست که برای من مهم است. عليرغم قول مساعد احمد خمينی، من احتمال قوی می دادم که او به وعده ی خود عمل نکند و از پاسخ دادن به سوالات طفره برود و در حقيقت من را سر کار بگذارد و تلاش هايم به نتيجه ای که می خواستم نرسد. از اين رو فرصت را مغتنم شمردم و بعضی از سوال های کليدی را که در ماجرای برکناری آيت الله منتظری مهم می دانستم مطرح کردم تا اگر اين کار ادامه پيدا نکرد و در همين مرحله خاتمه يافت، حداقل چند موضوع روشن شده باشد.
البته در چنين شرايطی من نمی توانستم سوالات زيادی را مطرح کنم چون اگر احمد خمينی مورد سوالات متعدد قرار می گرفت چه بسا به هدف من پی می برد و حتی به همين سوال های شفاهی نيز پاسخ نمی داد. از اين رو چند مساله اساسی را در قالب سوالاتی از سر دلسوزی و علاقه به خمينی و فرزندش (!) مطرح کردم!!! البته همان طور که قبلا هم اشاره کردم اين روش بر طبق تاکتيکی بود که در پيش گرفته بودم. از او پرسيدم که در جزوه ی «واقعيت ها و قضاوت ها» طراح توطئه برکناری آيت الله منتظری شما معرفی شده ايد، آيا می توانيد در اين مورد توضيح دهيد؟
احمد خمينی گفت: من چه خصومتی با آقای منتظری داشتم، من از قبل از انقلاب با ايشان ارتباط داشتم. علاوه بر اين من رابطه ی نزديکی با محمد منتظری داشتم. من از لحاظ فکری به آقای منتظری خيلی نزديکتر از آقای خامنه ای هستم!!! آقای خامنه ای از جناح راست است!!! مگر شما فکر می کنيد که امروز من دارای چه موقعيتی هستم؟!!! آقای خامنه ای من را با شيخ حسن روحانی يکی کرده و در شورای عالی امنيت ملی قرار داده!!! مگر من الان چه دارم؟!!! من هستم و همين جا (با دست به محيط جماران اشاره کرد)!!! پس همين اوضاع و احوال نشان می دهد که من در اين ماجرا دخالتی نداشتم و نمی خواستم از برکناری آقای منتظری طرفی ببندم. اين کار مربوط به امام بود و خود ايشان به اين نتيجه رسيد که آقای منتظری نبايد به رهبری برسد.
سپس پرسيدم که در جزوه ی «واقعيت ها و قضاوت ها» بحث مفصلی در باره ی دست خط های (امام) خمينی شده و نسبت به صحت انتساب برخی از نامه ها به ايشان ترديد شده، آيا اين نامه ها (همان نامه هايی که در جزوه ی «واقعيت ها و قضاوت ها» مطرح شده) توسط خود ايشان نوشته می شد؟
احمد خمينی گفت: چهار، پنج نفر نامه های امام را می نوشتند، من و آقای رسول محلاتی (مسئول دفتر خمينی) و چند نفر ديگر (نام آن ها را ذکر نکرد).
پرسيدم که آيا واقعا نامه ای تحت عنوان نامه 6/1/1368 خمينی به آقای منتظری وجود دارد؟
احمد خمينی گفت: بله
پرسيدم دست خط اين نامه هايی که به عنوان نامه ی 6/1/1368 در جامعه پخش شده متفاوت است، آيا شما اين ها را قبول داريد؟
احمد خمينی گفت: نه.
پرسيدم: بالاخره اصل نامه وجود دارد؟
احمد خمينی گفت: بله.
پرسيدم اصل آن کجاست؟
احمد خمينی گفت: در موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی نگهداری می شود و هر کس هم بگويد آن را دارد دروغ گفته است.
در پايان او از احساس مسئوليت ما نسبت به (امام) خمينی تقدير کرد و قول داد پاسخ سوالات را بنويسد و ما يک ماه بعد برويم و آن ها را تحويل بگيريم.
در تاريخ مقرر برای دريافت پاسخ سوالات به همراه همان همکارانم به دفتر احمد خمينی در جماران رفتيم. پس از احوال پرسی، سوال کردم آيا پاسخ ها سوال ها تمام شده و مطالب آماده است؟
احمد خمينی گفت: نه، من پاسخ ندادم.
پرسيدم: چرا؟
گفت: من با چند تن از دوستان که از مسئولين کشور هم هستند مشورت کردم، آن ها گفتند به صلاح شما نيست که چنين کاری بکنيد و خودتان را با اين مسايل درگير بکنيد، از اين رو مرا از ورود به اين مساله برحذر داشتند و گفتند اين کار به نام شما تمام می شود.
گفتم: جلسه قبل هم که ما مراجعه کرديم قرار شد که اين مطالب به نام شما منتشر نشود و تنها شما به سوالات پاسخ دهيد و من بر اساس آن ها جوابيه ای را برای جزوه ی «واقعيات ها و قضاوت ها» می نويسم و با نام خودم منتشر می کنم، بدين خاطر در اين ماجرا هرگز پای شما به ميان نخواهد آمد.
آنگاه تاملی کرد و گفت: خوب، اين موضوع ديگری است. پس من جواب آن ها را خواهم داد. سپس مجددا وقتی را برای مراجعه ما تعيين کرد.
هنگامی که برای بار سوم مراجعه کرديم، محافظين جماران گفتند که درحسينيه ی جماران منتظر بمانيد تا با احمد آقا صحبت کنيم. بعد از چند دقيقه يکی از آن ها آمد و گفت: احمد آقا می گويد من قبلا هم گفته ام که اين کار را نمی کنم، لذا آن ها را نمی پذيرم.
من به آن شخص گفتم: حالا که ايشان ما را نمی پذيرد من می خواهم يک نامه کوتاهی برای ايشان بنويسم. شما اين نامه را به او بدهيد، ما هم می رويم. آن گاه بر روی يک تکه کاغذ کوچک متنی را نوشتم که مضمون آن چنين بود:
«
اين کار درستی نبود که شما امروز ما را نپذيرفتيد، زيرا اگر شما دفعه ی قبل گفته بوديد که پاسخ سوالات را نمی دهيد و قضيه منتفی شده بود، امروز آمدن ما هيچ موضوعيتی نداشت، در صورتی که آمدن ما، در امروز، حکايت از قرار قبلی و قول مساعد شما برای پاسخ به سوالات دارد در غير اين صورت ما تمايلی برای آمدن به اينجا نداشتيم. باعث تاسف است که شما به عنوان فرزند (امام) و مدعی دفاع از ايشان حاضر نيستيد که در اين باره قدمی بر داريد
من نامه را به آن شخص دادم تا برای احمد ببرد. سپس حرکت کرديم و از آن کوچه ای که منزل خمينی در آن قرار داشت دور شده بوديم که يک دفعه همان کسی که نامه ی مرا برای احمد برده بود دوان دوان آمد و مرا صدا زد و گفت: احمد آقا می خواهد شما را ببيند.
ما برگشتيم و به دفتر ملاقات احمد خمينی رفتيم، در حالی که ناراحتی در چهره من کاملا آشکار بود.
احمد خمينی گفت: ناراحت شديد؟
گفتم: بله، زيرا شما دوبار قول داديد و به آن عمل نکرديد و حالا می گوييد من قبلا گفته ام که پاسخ نمی دهم، اگر شما نمی خواستيد به سوال ها پاسخ دهيد، پس چرا قرار گذاشتيد که ما امروز بياييم؟
احمد خمينی گفت: من نمی توانم به سوال ها پاسخ دهم. اگر هم باعث ناراحتی شما شدم عذر می خواهم. من هم با ناراحتی خداحافظی کردم و به همراه همکارانم بازگشتيم.

چرا احمد خمينی توسط تيم ترور قتل های زنجيره ای وزارت اطلاعات کشته شد.

ادامه دارد
 قسمت اول را اينجا بخوانيد
بيشتر بدانيدقاتل احمد خميني كيست


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر