دروغهايي كه بدون هيچ شرم و آزرم، «رئيسجمهور ارتجاع» در جلسه كساد تروريست پروري يك شعبه اطلاعات رژيم بنام «هابيليان» رديف كرد، حداكثر ترفندي در حد فرياد «آي دزد آي دزد» و اشلي چند مدار پائين تر از دروغهاي احمدينژادي بيش نبود و اگر ثابتکننده هيچچيز نباشد، لااقل چنته خالي اين «شيخك اعدام نشان» و «ولي امر» ش را بهخوبي نشان مي دهد. تكرار ياوههايي كه 37 سال است در هر منبر و تريبون و رسانه، به شيوة آخوندي روضهخواني ميشود، قبل از اينكه بخواهد يك خش به چهرة درخشان مقاومت ايران بيندازد، ناخواسته شكست آن تقلاها، فلاكت و صحنه باختگي «بانكدار مركزي تروريسم» را، در تلاش ساليانش بهوضوح نمايان ميسازد.
در چند دهة گذشته، هيچ فرد، هيچ جريان و هيچ دولتي بهاندازه مقاومت ايران زير ذرهبين و مانيتورينگ داخلي و بينالمللي قرار نداشته است، طوري که از يك مراجعة سادة دندانپزشكي يا کوچکترين خطاي سهوي يك هوادار مقاومت تا جديترين بحثها و تصميمگيريهاي نظامي، تشكيلاتي، سياسي و استراتژيكي اين مقاومت، موضوع پرداختن به علنيترين صورت بوده است، آنسان كه حتي برخلاف پايهايترين حقوق انساني، براي اعضاي اين جنبش نه اصل برائت به رسميت شناخته مي شود و نه حتي حريم خصوصي قائل هستند. در طول اين سالها، هيچ سرويس جاسوسي قدر قدرت، هيچ وزارت خارجه ابرقدرت و هيچ تجارتخانة حقوق بشري پوششي آنها و حتي هيچ خبرچين و مزدبگيري در اين دستگاه، در كنار تمام جنگافزار بمبارانهاي فيزيكي و رسانهاي، در پرحجمترين و پرتيراژترين صورت نيست كه بخت خود را براي كمرشكن سازي اين مقاومت سرفراز نيازموده باشد، هجمههايي آنچنان كينه ورزانه و تجاوزكارانه كه در موارد مشابه، به كمتر از روز، حكومت واژگون ميکرد و خلقها را از نعمت رهبران دلسوز، نظاير مصدق كبير، لومومبا، نكرومه، آلنده و... محروم ميساخت و حاکميتهاي ملي را از کفشان ميربود؛ اما باوجود همة اين لجاجتها و سماجتها، بيرون كشيدن دهها حكم قضايي برائت از دادگاه كشورهاي اروپايي و امريكا در متمدنانهترين صورت و عبور سياوش وار مقاومت ايران از ناجوانمردانهترين آتش اتهامات و لجن پراكني ها، ديگر جايي براي ترديد و اينگونه تشبثات رسوا باقي نگذاشته است.
البته تلاش روباه بنفشي كه از اعماق رسوبات تاريخي ايران سر برآورده، براي مقابله با محبوبيت اجتماعي مجاهدين و انديشه تابناك آنکه حاوي متعاليترين درك دمكراتيك و مترقي از اسلام علوي است و والاترين ارزشهاي آزاديخواهانه و عدالتجويانه بشري را نمايندگي ميکند، قابلفهم است، انديشة پويايي كه بدون وقفه در پنجاه سال گذشته، از روز تولد تا امروز كانون جاذبة نسلهاي متوالي تشنگان حرف نو و آرمانترقي بوده است، آنچنانکه يك كارگزار همين رژيم پيشتر به آن اعتراف كرده بود كه در تاريخ معاصر ايران هيچ فرد مذهبي درگير امور سياسي بالاي 50 سال پيدا نميشود كه مقطعي از عمرش هواداري از مجاهدين نكرده باشد، پيش از او و خيلي آشكارتر از او، خميني دجال خونآشام جماران، وقتيکه در مصاف نظري، اقبال نسلهاي تشنه حقيقت از آرمان مجاهدين را حس كرد و ذوب شدن نيروهايش در برابر آن را چون برف در برابر آفتاب تموز ديد، کينهتوزانه گفت كه مجاهدين گول ميزنند جوانها را و با انگشت گذاشتن بر جذبة افزون شوندة آنها بافرهنگ دجالانه اعتراف كرد كه خوب هم بلدند چگونه گول بزنند، (تابستان 59). يك آمار كه توسط معاون راديو و تلويزيون رژيم ارائه شد درباره اقبال اجتماعي مجاهدين در فرصت كوتاه دوسالة كار سياسي در جامعه، ميگويد: «در اوايل انقلاب شايد حدود 500.000 ميليشيا سازمان دادند» (25 اسفند 78). سركرده قبلي نيروي انتظامي رژيم يك ماه قبل درباره مغلوب بودن تفكرات پوسيده و ارتجاعي رژيم در برابر اين انديشه متعالي مجاهدين گفت: «... تا مهر ۵۸ كه دانشگاهها باز نشده بود، اينها در دبيرستانها جمع ميشدند. معمولاً هم حزباللهيها مغلوب اين ميدان بودند، چون آنها کارکرده بودند و اينها نميتوانستند جواب بدهند و قضيه را جمع كنند...». با اين حساب بيجهت نيست فاشيسم مذهبي در سراسر عمر نكبتش، با اشراف به چنين تعادلي در اعماق جامعه، حتي يکبار اجازه انتخابات واقعي و آزاد نداد و هرگز هم نخواهد آمد. حاكميتي اينگونه كه ناقض حق حاكميت ملت ايرانست، همچنان که ساليان مقاومت ايران اعلام داشته، بارزترين مصداق پدرخواندگي تروريسم و توحش است. کنار گذاشتن يك روز حربه اعدام و دستوپا بريدن، ارادة آزاد مردم را آنچنانکه در عاشوراي سال 88 ظهور پيدا كرد، نمايان خواهد ساخت. بيجهت نيست رئيسجمهور اين رژيم ترور و فاشسيم مذهبي كه تا الان فقط با اسيدپاشي، اعدام و ارعاب روزانه بر حكومت باقي مانده، سخنران جمعي است كه موضع دژخيمان برگزارکننده آن، نسبت به قتلعام سيهزار زنداني، فراتر از فاشيست هاي هيتلري و هر آدمكش ساديستي ديگر است: «... باوجود حکم قاطع نظام اسلامي در مورد [مجاهدين] اعدامشده در سال ۶۷، بايد به اين نکته نيز اشاره کرد ... شايد تنها ايرادي که ميتوان تا حدودي به اجراي اين حکم وارد دانست، رأفتي بود که باعث شد عدهاي از [مجاهدين] به چوبه دار سپرده نشوند ...»(هابيليان 890514).لينك به منبع
در چند دهة گذشته، هيچ فرد، هيچ جريان و هيچ دولتي بهاندازه مقاومت ايران زير ذرهبين و مانيتورينگ داخلي و بينالمللي قرار نداشته است، طوري که از يك مراجعة سادة دندانپزشكي يا کوچکترين خطاي سهوي يك هوادار مقاومت تا جديترين بحثها و تصميمگيريهاي نظامي، تشكيلاتي، سياسي و استراتژيكي اين مقاومت، موضوع پرداختن به علنيترين صورت بوده است، آنسان كه حتي برخلاف پايهايترين حقوق انساني، براي اعضاي اين جنبش نه اصل برائت به رسميت شناخته مي شود و نه حتي حريم خصوصي قائل هستند. در طول اين سالها، هيچ سرويس جاسوسي قدر قدرت، هيچ وزارت خارجه ابرقدرت و هيچ تجارتخانة حقوق بشري پوششي آنها و حتي هيچ خبرچين و مزدبگيري در اين دستگاه، در كنار تمام جنگافزار بمبارانهاي فيزيكي و رسانهاي، در پرحجمترين و پرتيراژترين صورت نيست كه بخت خود را براي كمرشكن سازي اين مقاومت سرفراز نيازموده باشد، هجمههايي آنچنان كينه ورزانه و تجاوزكارانه كه در موارد مشابه، به كمتر از روز، حكومت واژگون ميکرد و خلقها را از نعمت رهبران دلسوز، نظاير مصدق كبير، لومومبا، نكرومه، آلنده و... محروم ميساخت و حاکميتهاي ملي را از کفشان ميربود؛ اما باوجود همة اين لجاجتها و سماجتها، بيرون كشيدن دهها حكم قضايي برائت از دادگاه كشورهاي اروپايي و امريكا در متمدنانهترين صورت و عبور سياوش وار مقاومت ايران از ناجوانمردانهترين آتش اتهامات و لجن پراكني ها، ديگر جايي براي ترديد و اينگونه تشبثات رسوا باقي نگذاشته است.
البته تلاش روباه بنفشي كه از اعماق رسوبات تاريخي ايران سر برآورده، براي مقابله با محبوبيت اجتماعي مجاهدين و انديشه تابناك آنکه حاوي متعاليترين درك دمكراتيك و مترقي از اسلام علوي است و والاترين ارزشهاي آزاديخواهانه و عدالتجويانه بشري را نمايندگي ميکند، قابلفهم است، انديشة پويايي كه بدون وقفه در پنجاه سال گذشته، از روز تولد تا امروز كانون جاذبة نسلهاي متوالي تشنگان حرف نو و آرمانترقي بوده است، آنچنانکه يك كارگزار همين رژيم پيشتر به آن اعتراف كرده بود كه در تاريخ معاصر ايران هيچ فرد مذهبي درگير امور سياسي بالاي 50 سال پيدا نميشود كه مقطعي از عمرش هواداري از مجاهدين نكرده باشد، پيش از او و خيلي آشكارتر از او، خميني دجال خونآشام جماران، وقتيکه در مصاف نظري، اقبال نسلهاي تشنه حقيقت از آرمان مجاهدين را حس كرد و ذوب شدن نيروهايش در برابر آن را چون برف در برابر آفتاب تموز ديد، کينهتوزانه گفت كه مجاهدين گول ميزنند جوانها را و با انگشت گذاشتن بر جذبة افزون شوندة آنها بافرهنگ دجالانه اعتراف كرد كه خوب هم بلدند چگونه گول بزنند، (تابستان 59). يك آمار كه توسط معاون راديو و تلويزيون رژيم ارائه شد درباره اقبال اجتماعي مجاهدين در فرصت كوتاه دوسالة كار سياسي در جامعه، ميگويد: «در اوايل انقلاب شايد حدود 500.000 ميليشيا سازمان دادند» (25 اسفند 78). سركرده قبلي نيروي انتظامي رژيم يك ماه قبل درباره مغلوب بودن تفكرات پوسيده و ارتجاعي رژيم در برابر اين انديشه متعالي مجاهدين گفت: «... تا مهر ۵۸ كه دانشگاهها باز نشده بود، اينها در دبيرستانها جمع ميشدند. معمولاً هم حزباللهيها مغلوب اين ميدان بودند، چون آنها کارکرده بودند و اينها نميتوانستند جواب بدهند و قضيه را جمع كنند...». با اين حساب بيجهت نيست فاشيسم مذهبي در سراسر عمر نكبتش، با اشراف به چنين تعادلي در اعماق جامعه، حتي يکبار اجازه انتخابات واقعي و آزاد نداد و هرگز هم نخواهد آمد. حاكميتي اينگونه كه ناقض حق حاكميت ملت ايرانست، همچنان که ساليان مقاومت ايران اعلام داشته، بارزترين مصداق پدرخواندگي تروريسم و توحش است. کنار گذاشتن يك روز حربه اعدام و دستوپا بريدن، ارادة آزاد مردم را آنچنانکه در عاشوراي سال 88 ظهور پيدا كرد، نمايان خواهد ساخت. بيجهت نيست رئيسجمهور اين رژيم ترور و فاشسيم مذهبي كه تا الان فقط با اسيدپاشي، اعدام و ارعاب روزانه بر حكومت باقي مانده، سخنران جمعي است كه موضع دژخيمان برگزارکننده آن، نسبت به قتلعام سيهزار زنداني، فراتر از فاشيست هاي هيتلري و هر آدمكش ساديستي ديگر است: «... باوجود حکم قاطع نظام اسلامي در مورد [مجاهدين] اعدامشده در سال ۶۷، بايد به اين نکته نيز اشاره کرد ... شايد تنها ايرادي که ميتوان تا حدودي به اجراي اين حکم وارد دانست، رأفتي بود که باعث شد عدهاي از [مجاهدين] به چوبه دار سپرده نشوند ...»(هابيليان 890514).لينك به منبع